زمین از آتش ما ، داغدارتر شده است
از آهِ زلزله ها، بی قرارتر شده است
دوباره دورهی تاریک و عصر تاتاری است
هوای چشم، از این تیره، تارتر شده است
گرفته تیرگی ، احساس ماه بودن را
زمانه از من و تو، سوگوارتر شده است
در این مسیر مه آلودِ آه و شعله و دود
فضای فهمِ زمان ، پُر غبارتر شده است
شبیه گریهی یک آبشار در باران
نگاهِ جاریِ غم، اشکبارتر شده است
نه مثل چشمِ ترِ (ایلیا) ، ولی این بار
کویرِ گونه از این روزگار، تر شده است
تمام پیکرِ اندیشه از تبِ باروت
به قتلِ عاطفه ها، استوارتر شده است
دراین هجومِ سیاه، از نگاهِ کرکس ها
تبار رنگ و ریا ، لاشه خوارتر شده است
تبر تبر به تنِ اعتقادها زده ایم
که کارِ جنگلِ بی سبزه، زارتر شده است
بیا که فلسفه روشن نبوده از وقتی
اجاقِ منطقِ این انتظار، تر شده است
ببخش حضرت باران، تورا نمیخواهیم
گناه ، با دل ما سازگارتر شده است.
#دکتر_حسین_محمدی_مبارز
#غزل_انتظار
@shaeranehowzavi