eitaa logo
شهید محمد رضا تورجی زاده
268 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
9.9هزار ویدیو
158 فایل
🌟🌹ستارگان آسمان🌹🌟 ♡″یا زهرا″♡ ✿محمد رضا تورجي زاده✿ ✯🔹فرزند: حسن ✷🌺ولادت:۲۳ تیر ماه ۱۳۴۳ °❥🌹شهادت: ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶ محل شهادت: بانه _ منطقه عملیاتی کربلای۱۰ 💫🌹مزار: گلستان شهدای اصفهان
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨حضور سرزده رهبرانقلاب و سردار سلیمانی در مراسم یک عروس 🔘سردار حسین نجات : 💠 سال ۱۳۸۴ مقام معظم رهبری به استان کرمان سفر کردند. ایشان تأکید داشتند در این دیدارها همراه ایشان حضور داشته باشد. یکی از این دیدارهایی که در آن سفر تدارک دیده شد، دیدار با خانواده یکی از فرماندهان گردان‌های شهید لشکر ۴۱ بود. طبق روال، آن خانواده دقایقی قبل از حضور خبردار شدند. اما وقتی وارد مجلس شدیم، دیدیم جمعیت حاضر بیش از حد انتظار است.تصورمان این بود که خانواده شهید خیلی سریع حضور حضرت آقا را به بستگان اطلاع داده است و آنها هم فوری خودشان را رسانده‌اند، اما اشتباه می‌کردیم.دلیل حضور بستگان مراسم«بله برون»دختر همان شهید با فرزند یکی دیگر از شهدای لشکر ثارالله علیه‌السلام بود.آن شب یکی از اعضای خانواده شهید آمد و در گوش حاج قاسم، مطلبی گفت.حضرت آقا از حاجی پرسیدند: «داستان چیست؟» حاج قاسم جواب داد: می‌گویند که جواب خانواده دختر است و درخواست دارند اگر امکانش هست شما خطبه عقدشان را بخوانید. حضرت آقا قبول کردند. وقتی ایشان را قرائت کردند از دختر خانم پرسیدند: «آیا به بنده وکالت می‌دهید تا شما را به آقای فلانی در بیاورم؟» دختر خانم درجواب گفت: «اگر قول می‌دهید در آخرت شفیعم باشید، بله به شما وکالت می‌دهم». حضرت آقا گفتند:«چرا من باید شما باشم؟» بعد به حاج قاسم اشاره کردند و ادامه دادند:«مقام حاج قاسم سلیمانی نزد خداوند از من بالاتر و بیش‌تر است.ایشان است و خودش شفیع شما می‌شود.» 📚 منتشر شده در کتاب «متولد مارس»
📌خاطره دختر شهید پورجعفری (دوست و همراه حاج قاسم) از آخرین دیدارش با پدر : ۱۰ دی ۱۳۹۸ نیم ساعت قبل از نماز صبح بود که بیدار شدم، دیدم بابا داره جای همیشگیش و مثل همیشه نماز شب میخونه، پشت سرش نشستم و غرق نماز خواندنش شدم، چه آرام و چه با صلابت ... بعد نماز نشست روبروم، زل زده بودیم بهم، حرفی نمیزدیم، فقط همدیگرو نگاه میکردیم و مثل همیشه لبخند بود که مهمان صورت زیبایش بود... نماز صبح رو با مامان پشت سر بابا خواندیم ، سر نماز از خدا خواستم ایندفعه هم که بابا میره ماموریت به سلامتی برگرده. قرار بود امروز صبح به ماموریت برن. پیش خودم گفتم ایندفعه قراره کجا برن؟ عراق؟ سوریه؟ لبنان؟... اما نزدیک ظهر بود که تماس گرفت و گفت ظهر به خونه میاد و بعد میرن. من خوشحال از دیداری دوباره... تا رسید خونه تلویزیون رو روشن کرد و صدام کرد:نفیسه بیا، بیا اینجا پیشم بشین، نگاه کن، اوضاع ایندفعه خیلی خطرناکه، مردم سفارت آمریکا رو تو بغداد آتش زدند. ایندفعه که بریم حتما میزننمون ... تمام این جملات را با لبخند برایم گفت... بیشتر از همیشه ترس افتاد تو دلم، ترسی که به لحظه رهایم نکرد زل زدم بهش و گفتم: بابا تو نرو، میگی خطرناکه تو نرو بمون !! گفت: نمیشه بابا، نمیتونم حاجی رو تنها بزارم. مامان مثل همیشه وقتی بابا میخواست بره ماموریت ، قرآن و لیوان شربتی رو میزاشت تو سینی و بابا رو اینجوری بدرقه میکرد، مثل همیشه نصف لیوان شربتش رو خورد ، نصفش را برای نوه های عزیز ش نگه داشت ، النا مدرسه بود اما پریناز کوچولو بقیه شربتش را خورد. نوه ها ایندفعه خیلی بی تابی میکردن، پریناز پاهای بابا حسینش را گرفته بود و میگفت :بابا حسين نرو عراق، دشمنا این دفعه میکشنت!!! بابا حسین گفت: دوستام مواظبم هستند بابا روی ماهش را برای آخرین بار بوسیدم، آية الكرسی را برایش خواندم و سپردمش به خدا... کاش قدر لحظه ها و داشته هایمان را بیشتر بدانیم. 🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹
✅ خلاصه‌ای از یازده صفحه ای ✍️ خدایا برای دفاع از ، دویدم و افتادم و بلند شدم ✍️ خدایا ثروت دستانم وقتی است که سلاح برای به دست گرفتم ✍️ خدایا ثروت چشمانم گوهر اشک دفاع از مظلوم است ✍️ خدایا سپاس که مرا از اشک بر فرزندان حضرت ‌فاطمه(سلام الله علیها) بهره‌مند نمودی ✍️[خطاب به علما]: حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مدظله العالی) را مظلوم و تنها می‌بینم. او نیازمند همراهی شماست ✍️ خدایا سپاس که سرباز خمینی کبیر شدم. ✍️ خدایا شکرگزارم که مرا در مسیر حکیم امروز اسلام، آیت الله‌خامنه‌ای (مدظله العالی) عزیز قرار دادی ✍️ خدایا مرا بپذیر آنچنان که شایسته تو باشم. ✍️ به فرزندان به چشم ادب و احترام بنگرید ✍️[خطاب به سیاسیون]: در رقابت‌ها و مناظرات، دین و انقلاب را تضعیف نکنید. ✍️ با فرزندان و پدر و مادر همیشه مانوس بودم ✍️ در مسائل سیاسی، را بر سایر امور ترجیح دهید ✍️ امروز به تقدیر الهی از میان شما رفته‌ام. ✍️ نیروهای مسلح را برای دفاع از اسلام و کشور احترام کنید ✍️ فرزندانتان را با نام و تصاویر آشنا کنید. ✍️ حرمت فقیه را حرمت مقدسات بدانید. ✍️ اگر خیمه جمهوری اسلامی آسیب ببیند، و آسیب خواهد دید ✍️ برای نجات اسلام، خیمه را رها نکنید. ✍️ امروز، قرارگاه امام‌حسین‌بن‌علی(علیه السلام) است. ✍️ فشار دشمنان، شما را دچار تفرقه نکند. ✍️ خدایا برای دفاع از دینت، خندیدم و خنداندم، گریستم و گریاندم ✍️ خدایا مرا به قافله‌ای که به سویت آمدند، متصل کن ✍️ شهادت می‌دهم که قیامت حق است. حق است. بهشت و جهنّم حق است. سؤال و جواب حق است. معاد، عدل، امامت، نبوّت حق است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مستند "خاطرات آن مرد" درباره خاطرات منتشر نشده از حاج قاسم سلیمانی از فردا ۳ دی ماه هر شب ساعت ۲۰:۱۰ شبکه یک سیما
🔺️انتقامت فتح قدس است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ساعت ۱:۲۰ به وقت شهادت... ‏در زیارت عاشورا، نه فقط قاتلین؛ بلکه هر کس به این جنایت راضی بود را نیز لعن میکنیم. اقای ظریف، در شهادت حاج قاسم، جو بایدن همان "وَ شايَعَتْ وَ بايَعَتْ وَ تابَعَتْ عَلى قَتْلِهِ" است!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حالا که میروی همراه جاده ها برگرد و پس بده تنهایی من را جامانده ام آه ای دل....
🔺️شعار امسال سالگرد حاج قاسم سلیمانی:ما قاسم هستیم
🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺 🌺اللهم عجل لولیک الفرج🌺 🌺السلام علیک یا بقیه الله یا اباصالح المهدی یاخلیفه الرحمن ویا شریک القرآن...🌺 🌺السلام علیک یا ابا عبدالله یا اباعبدالله وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ( ابدا) ما بقیت وبقی اللیل والنهار ولاجعله الله آخر العهد منی لزیارتکم...🌺 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ✅ کلام نور : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَىٰ ذِكْرِ‌ اللَّـهِ وَذَرُ‌وا الْبَيْعَ ۚ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ‌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ﴿۹﴾ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، چون برای نماز جمعه ندا داده شد، به سوی ذکر خدا بشتابید، و داد و ستد را واگذارید. اگر بدانید این برای شما بهتر است. ✅✅✅ ✅ حدیث روز : امام جعفرصادق (علیه‌السلام)»: هُوَ المُفرِّجُ الكُرَبِ عَن شیعَتِه بَعد ضَنكٍ شَدیدٍ وَ بَلاءٍ طَویل. تنها او (مهدی(علیه‌السلام)) است که پس از دوران‌های طولانی بلاخیز و تنگناهای طاقت‌فرسا، غم‌ها و گرفتاری‌ها را از دل شیعیانش برطرف می‌نماید. (الزام‌الناصب، ص ١٣٨) ✅✅✅ ✅کلام بزرگان : استاد شهيد مرتضي مطهري (ره): مرد بر خلاف آنچه ابتدا تصور می رود، در عمق روح خویش از ابتذال زن و تسلیم و رایگانی او متنفر است. مرد همیشه عزت و استغنا و بی اعتنایی زن را نسبت به خود ستوده است. ✅✅✅ ✅ احکام روز : چسباندن پوستر زنان خارجى در مغازه س: چسباندن عكس‌ زن‌هاى بازيگر بى‌حجاب خارجى در مغازه و محل ديد چه حكمى دارد؟ ج) اگر موجب ارتكاب گناه و مفسده‌انگيز بوده يا مخالف مقررات باشد، جايز نيست. استفتائات مقام معظم رهبری ✅✅✅ ✅ انرژی مثبت: خداوند هیچ گاه شما را تهی رها نخواهد کرد. او هر چیزی را که از دست می دهید، جایگزین خواهد کرد.اگر از شما می خواهد که چیزی را زمین بگذارید، به این دلیل است که می خواهد چیز بهتری را بردارید ✅✅✅ ✅جملات قصار: قریش حسین پور: «همیشه روحی مهاجر باش بسوی آنجا که انسان تر باشیم...» ✅✅✅ با سلام خدمت دوستان گرامی صبح همگی بزرگواران بخیر ونیکی روز خوبی توام با سلامتی و موفقیت و سربلندی برایتان آرزومندم اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم ارادتمندتان : قریش حسین پور
‏برتراند راسل ازلحاظ هنر مایه تأسف است که به آسانی بتوان به زنان دست یافت وخیلی بهتر است که وصال زن دشوار باشد،بدون آنکه غیرممکن گردد وقتی اجازه دادیم هر کاری آزاد باشد، آزارجنسی،مزاحمت ها وتجاوز به عنف هم افزایش پیدا می کند، جامعه ای که علیه شرم وحیا اعلام جنگ کرده، دشمن زنان است https://t.co/ATku76vJ7a‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❄بیاد آنان که ادعا نداشتند! بیاد صورت های یخ زده ی بچه ها تو ارتفاعات مریوان و کردستان و کرمانشاه و قلاویزان...! 🌬🔥بیاد آن قلب های گرمی که در دل سرمای استخوان سوز ، برای ایران و مردمش میتپید! .
🖼احتمالا تصویر این شهید بزرگوار را در فضای مجازی زیاد دیده باشیم؛ شهیدی که هیچ کس منتظرش نبود جز خدا ...!🍂 شهید ‎سیف‌الله شیعه‌زاده از شهدای بهزیستی استان مازندران که با یک زیر پیراهن راهی جبهه شد و هیچکس در جبهه نفهمید كه او خانواده‌ای ندارد. کم سخن می‌گفت و... ‏با سن کم سخت‌ترین کار جبهه یعنی بیسیم‌چی بودن را قبول کرده بود. سرانجام توسط منافقین اسیر شد برگه و کدهای عملیات را قبل از اسارت خورد و منافقین پس از به شهادت رساندن وی، برای به دست آوردن رمز و کدهای بیسیم، سینه و شکمش را شکافتند ولی چیزی نصیب آن‌ها نشد ...! یادمان باشد روی سفره چه کسانی نشسته‌ایم و این نظام اسلامی امانت شهدای مظلوم است!!!
🔰عملیات کربلای چهار (1365ش) 🔺عملیات کربلای چهار در 3 دی سال ۱۳۶۵ در منطقه عملیاتی غرب اروندرود آغاز گردید. تصمیم‌ برای یک‌‏سره کردن کار جنگ با اجرای عملیات بزرگ در سال ۱۳۶۵ش، تلاش سپاه پاسداران را برای طراحی عملیات کربلای ۴ در منطقه ابوالخصیب و شلمچه با هدف رسیدن به دروازه‌های بصره، در پی داشت. 🔻مطابق آخرین تصمیم‌گیری، چهار زمین شلمچه، ابوالخصیب، منطقه مقابل جزیره ام‌الرصاص و حزیره مینو انتخاب شد. این عملیات می‌بایست در ساعت ۲۲:۳۰ در تاریخ سوم دی‌‏ماه سال ۱۳۶۵ هجری شمسی آغاز شود. به‌‏همین خاطر، غواص‌های خودی ساعاتی قبل به درون آب رفته و به سمت خط دشمن حرکت کردند. 🔺در مجموع، عملیات خارج از کنترل و هدایت فرماندهی قرار گرفته بود و قبل از هر دستوری، یگان‌ها با توجه به نوع وضعیت و هوشیاری و عکس‌‏العمل دشمن به‌‏محض رسیدن به ساحل، درگیری را آغاز می‌کردند. در این حال، رمز عملیات - یا محمد (ص) - حدود ساعت ۲۲:۴۵ اعلام شد و نیروهای عمل‌‏کننده فقط توانستند در جزایر سهیل، قطعه، ‌ام‌‏الرصاص،‌ ام‌‏البابی و بلجانیه نفوذ کنند و در بعضی مناطق نیز به‌‏صورت موضعی رخنه نمایند. 🔻در مقابل، نیروهای دشمن با پرتاب پی‌‏درپی منور و اجرای چند مورد بمباران کنار نهر عرایض و هم‌‏چنین اجرای آتش مؤثر روی رودخانه اروند، عملاً سازمان غواص‌ها و نیز نیروهای موج دوم و سوم را به هم زد؛ به‌‏طوری‌‏که نیروهای یگان‌های مجاور بعضاً پراکنده شده و اغلب نمی‌توانستند روی هدف عمل نمایند‌. 🔺در جزیره ام‌‏الرصاص و نوک بوارین هم، به‌‏رغم تلاش بسیاری که برای تصرف آن انجام شد، به‌‏خاطر هوشیاری دشمن امکان ادامه درگیری از میان رفت. دشمن با شلیک پرحجم تیربار روی آب، از عبور نیرو‌ها از تنگه ‌ام‌‏الرصاص - بوارین جلوگیری کرد. 🔻در این حال، با توجه به هوشیاری دشمن، امکان ادامه عملیات میسر نبود، لذا به‌‏منظور حفظ قوا و طراحی مجدد عملیات آتی، از ادامه نبرد اجتناب شد.
🌹سالروز عملیات و پرکشیدن دست‌بسته‌ی 175 که زنده به گور شدند...
🌹شام سوم دی ماه ۱۳۶۵ شبیه که غواصان برای عملیات کربلای ۴ به آب زدند و ۳۰ سال بعد با دستهای بسته بازگشتند.
تو آخرای دعای ندبه میگه: وَاجعَل مُستَقَرَّهُ لَنا مُستَقَراً وَ مُقاماً یعنی خونه‌ ی ما و امام‌ ما تو بهشت، یه جا باشه‌...!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👇به بهانه گرامیداشت هفته دفاع مقدس 👇 ⛔️معرفت پشه‌ها برای دیدن یکی از دوست های جانبازم، رفته بودم آسایشگاه امام خمینی (ره) که در شمالی ترین نقطه تهران است. فکر می کردم از مجهزترین آسایشگاه های کشور باشد، که نبود. بیشتر به خانه ای بزرگ شبیه بود. دوستم نبود، فرصتی شد به اتاق های دیگر سری بزنم. اکثر جانبازها آنجا قطع نخاع بودند، برخی قطع نخاع گردنی، یعنی از گردن به پایین حرکت نداشتند، بسیاری از کمر، بعضی نابینا بودند، بعضی جانباز از هر دو دست. و من چه می دانستم جانبازی چیست، و چه دنیایی دارند آن ها... جانبازی که ۳۵ سال بود از تخت بلند نشده بود پرسید؛ "کاندیدا شده ای! آمده ای با ما عکس بگیری؟" گفتم نه! ولی چقدر خجالت کشیدم. حتی با دوربین موبایلم هم تا آخر نتوانستم عکسی بگیرم. می گفت اینجا گاه مسئولی هم می آید، البته خیلی دیر به دیر، و معمولا نزدیک انتخابات! همه اینها را با لبخند و شوخی می گفت. هم صحبتی گیر آورده بود، من هم از خدا خواسته! نگاه مهربان و آرام اش به من تسلی می داد. وقتی فهمید در همان عملیاتی که او ترکش خورده من هم بوده ام، خیلی زود با من رفیق شد. پرسیدم خانه هم می روی؟ گفت هفته ای دو هفته ای یک روز، نمی خواست باعث مزاحمت خانواده اش باشد! توضیح می داد خانواده های همه جانبازهای قطع نخاع خودشان بیمار شده اند، هیچکدام نیست دیسک کمر نگرفته باشند. پرسیدم اینجا چطور است؟ شکر خدا را می کرد، بخصوص از پرسنلی که با حقوق ناچیز کارهای سختی دارند. یک جور خودش را بدهکار پرسنل می دانست. گفتم: بی حرکتی دست و پا خیلی سخت است، نه؟ با خنده می گفت نه! نکته تکاندهنده و جالبی برایم تعریف کرد، او که نمی توانست پشه ها را نیمه شب از خودش دور کند، می گفت با پشه های آنجا دیگر دوست شده است... می گفت "نیمه شب ها که می نشینند روی صورتم، و شروع می کنند خون مکیدن، بهشان می گویم کافیست است دیگر!" می گفت خودشان رعایت می کنند و بلند می شوند، نگاهم را که می بینند، می روند. شانس آوردم اشک هایم را ندید که سرازیر شده بودند. نوجوان بوده، ۱۶ ساله که ترکش به پشت سرش خورده و الان نزدیک ۵۰ سالش شده بود. و سال ها بود که فقط سقف بی رنگ و روی آسایشگاه را می دید. آخر من چه می دانستم جانبازی چیست! صدای رعد و برق و باران از بیرون آمد، کمک کردم تختش را تا بیرون سالن بیاوریم، تا باران نرمی که باریدن گرفته بود را ببیند. چقدر پله داشت مسیر! پرسیدم آسایشگاه جانبازهای قطع نخاع که نباید پله داشته باشد. خندید و گفت اینجا ساختمانش مصادره ای است و اصلا برای جانبازها درست نشده است. خیلی خجالت کشیدم. دیوارهای رنگ و رو رفته آسایشگاه، تخت های کهنه، بوی نم و خفگی داخل اتاق ها... هر دقیقه اش مثل چند ساعت برایم می گذشت. به حیاط که رسیدیم ساختمان های بسیار شیک روبرو را نشانم داد. ساختمان هایی که انگار اروپایی بودند. می گفت اینها دیگر مصادره ای نیستند، بسیاری از این ساختمان ها بعد از جنگ ساخته شده، و امکاناتش خیلی بیشتر از آسایشگاه های جانبازهاست. نمی دانستم چه جوابش را بدهم. تنها سکوت کردم. می گفت فکر می کنی چند سال دیگر ما جانبازها زنده باشیم؟ یکه خوردم. چه سئوالی بود! گفتم چه حرفی می زنی عزیزم، شما سرورِ مایید، شما افتخار مایید، شما برکت ایرانید، همه دوستتان دارند، همه قدر شما را می دانند، فقط اوضاع کشور این سال ها خاص است، مشکلات کم شوند حتما به شما بهتر می رسند. خودم هم می دانستم دروغ می گویم. کِی اوضاع استثنایی و ویژه نبوده؟ کِی گرفتاری نبوده. کِی برهه خاص نبوده اوضاع کشور... چند دقیقه می گذشت که ساکت شده بود، و آن شوخ طبعی سابقش را نداشت. بعد از اینکه حرف مرگ را زد. انگار یاد دوستانش افتاده باشد. نگاهش قفل شده بود به قطره های ریز باران و به فکر فرو رفته بود. کاش حرف تندی می زد! کاش شکایتی می کرد! کاش فریادی می کشید و سبک می شد! و مرا هم سبک می کرد! یک ساعت بعد بیرون آسایشگاه بی هدف قدم می زدم. دیگر از خودم بدم می آمد. از تظاهر بدم می آمد. از فراموش کاری ها بدم می آمد. از جانباز جانباز گفتن های عده ای و تبریک های بی معنای پشتِ سر هم. از کسانی که می گویند ترسی از جنگ نداریم همان ها که موقع جنگ در هزار سوراخ پنهان بودند. و این روزها هم، نه جانبازها را می بینند نه پدران و مادران پیر شهدا را... بدم می‌آمد از کسانی که نمی‌دانند ستون‌های خانه‌های پر زرق و برق‌شان چطور بالا رفته! از کسانی که جانبازها را هم پله ترقی خودشان می‌خواهند! کاش بعضی به اندازه پشه‌ها معرفت داشتند وقتی که می‌خوردند، می‌گفتند کافیست! و بس می‌کردند، و می رفتند، ما چه می‌دانیم جانبازی چیست... ✍محمد خامه یار