eitaa logo
شهید محمد رضا تورجی زاده
268 دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
9.8هزار ویدیو
157 فایل
🌟🌹ستارگان آسمان🌹🌟 ♡″یا زهرا″♡ ✿محمد رضا تورجي زاده✿ ✯🔹فرزند: حسن ✷🌺ولادت:۲۳ تیر ماه ۱۳۴۳ °❥🌹شهادت: ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶ محل شهادت: بانه _ منطقه عملیاتی کربلای۱۰ 💫🌹مزار: گلستان شهدای اصفهان
مشاهده در ایتا
دانلود
کارت عروسی که برایش می‌آمد میخندید و میگفت: بازم شبی با شهدا. با رقص و آهنگ و شلوغ بازی‌های عروسی میانه ای نداشت، بیرون تالار خودش را به خانواده عروس و داماد نشان می‌داد و می‌رفت گلزار شهدا، همه فکر و ذکرش پیش شهدا بود، می‌رفتیم روستا برای سمنوپزان وسط تفریح و گشت و گذار مثل کسی که گم شده‌ای دارد می‌پرسید: حاج آقا سید این دور و بر شهید نیست بریم پیشش؟ 🌷شهید محسن‌ حججے‌🌷 راوی: دوست شهید ➖➖➖🔸🔷🔶🔹➖➖➖
علی رغم اینکه در قرآن آمده که شهدا زنده اند ، شاید باور ان برای عده ای سخت باشد. اما من دیگر به این یقین رسیده ام. یکی از دوستان خاله زهره بعد از شهادت دایی، برای عرض تسلیت و سر سلامتی به خانه شان آمده بود.لا به لای حرف هایش گفت: «شهید که راه خودش را پیدا کرد و رفت؛ بیچاره بچه هایش!اونا بی سرپرست شدند.» اینکه گفتند این حرفها چه به روز خانواده شهید می آورد، بماند! روز بعد همان خانم به خاله زهره زنگ زد. با هیجان و البته شرمندگی تعریف کرد که خواب دیده دایی محمد آمده بالای سرش و او را صدا میکند.از خواب که پرید، متوجه شد پتو روی صورت نوه ی شش ماهه اش افتاده و بچه در حال خفه شدن هست و به سختی نفس می کشد.پتو را برداشت، نماز صبح را خواند و دوباره خوابید. باز هم دائی به خوابش آمد و گفت: « من حتی مراقب بچه های شما هستم، چه برسه به خانواده ی خودم.»
═══ ೋღ♥️ღೋ ═══ 🌷 #شهید #عباس_دانشگر: خدايا دلم #تنگ است هم جاهلم هم غافل نہ در جبهۂ #سخت مے جنگم نہ در جبهۂ #نرم #كربلاے حسين(ع) #تماشاچے نمیخواهد يا حقے يا باطل راستے من کجا هستم؟ +ماشهادت دادیم که #شهادت زیباست
♥️شهید مدافع حرم مهدی حسینی : مـــــن بـا #خــــونـــم و خـواهـران سـرزمیـنـم با #حجــــابشـــان از اســلام و کشــورمـان پاســـداری کـننــد 🌷از حفاظـت شخصـیت در لبنـان تا #شهــادت در ســوریـه🕊
☺️🇮🇷☺️🇮🇷☺️ خـواستگارے خواهر فـرمانده😂🌹 اومده بود از فرمانده مرخصی بگیره فرمانده یه نگاهی بهش کرد و گفت: (میخوای بری ازدواج کنی ؟) گفت : (بله میخوام برم خواستگاری) فرمانده گفت: (خب بیا خواهر منو بگیر‼️) گفت : (جدی میگی آقا مهدی❗️) گفت:(به خانوادت بگو برن ببینن اگر پسندیدن بیا مرخصی بگیر برو‼️) اون بنده خدا هم خوشحال😍 دویده بود مخابرات تماس گرفته بود به خانوادش گفته بود: (فرمانده ی لشکرمون گفته بیا خواهر منو بگیر ، زود برید خواستگاریش خبرشو به من بدید😁❤️) بچه های مخابرات مرده بودن از خنده😂‼️ پرسیده بود : (چرا میخندید؟ خودش گفت بیا خواستگاری خواهر من‼️) بچہ‌ها گفتن: (بنده خدا آقا مهدی سه تا خواهر داره، دوتاشون ازدواج کردن ، یکیشونم یکی دوماهشه😂❤️) ♥️🕊 🇮🇷☺️🇮🇷☺️🇮🇷
هدایت شده از 🌹یا علی...‌‌
💚 با هرنفسی سلام کردن عشق است آقا به تو احترام کردن عشق است اسم قشنگت به میان چون آید از روی ادب قیام کردن عشق است
♥ ➕ دیگہ سفارش نکنمـــــا🧕 ➖ از بر شدم مامانــــــــ👱 ➕ باز بگو دلم آروم شہ😥 ➖ سعی کنم تیر نخورم😊 ➕ دیگہ؟😢 ➖ اگه خوردم نشمــ😉 ➕ دیگہ؟😔 ➖ اگہ شدمـ پلاکمو گم نکنم☺ ➕ دیگہ؟😣 ➖ اگہ کردم زیر آفتاب نمونم😌 ➕ دست علۍ بہ همرات✋💚 🌷🌷
من اينجا... در قصه خيس اين دنيا... وجودم مچاله شد... کاري بکن اي شهيد بعضي وقتها نميدانم، درميان گرد و غبار اين دنيا، در اين دنيا با که ميتوان از بيقراري گفت...؟! به یاد آنهایــی که جز استخوانهایشـــان چیزی از جسمشان نمانـــده اما عظمت و شکـــوه غیرت و روحشان عالــــم را فرا گرفته، باز هم همان جملـــه . ً شهـــدا شــــرمنده ایم ‌‌‌‌‌‌
🔴 این باطریه؛ 🔹نباشه قلبم کار نمیکنه...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شبنشینی_با_مقام_معظم_رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «شیواترین عرصه‌ای که یک مجموعه‌ای مثل #سپاه میتواند در آن حضور پیدا کند عرصه‌ی جهاد و شهادت است؛ البتّه عرصه‌های دیگری هم وجود دارد، امّا عرصه‌ی شهادت در راه خدا آن نقطه‌ی اوج و نقطه‌ی درخشان و زیباترین منطقه‌ی مدّ نگاه انسان است؛ در عرصه‌ی شهادت ما سی سال بعد از پایان دفاع مقدّس یک مرد جاافتاده‌ی محاسن سفیدی مثل #شهید_همدانی داریم، یک نوجوان تازه‌رسیده‌ای مثل #شهید_حججی؛ همه‌ی اینها معنا دارد دیگر؛ همه‌ی اینها نشانه‌های باقی ماندن همان طراوت و همان هویّت اساسی است.» ۱۳۹۸/۰۷/۱۰ #سلامتی_فرمانده_صلوات اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجه
طی عملیات تفحص، در منطقه چیلات، پیکر دو شهید پیدا شد، یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود، لباس زمستانی هم تنش بود و سر شهید دیگري را كه لای پتو پیچیده شده بود را بر دامن داشت معلوم بود که شهيدی که درازکشیده است مجروح بوده شماره پلاک آنها555 و 556 فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفته اند اسامی را مراجعه کردیم دیدیم آن شهیدی که نشسته است، پدر است و آن شهیدی که درازکش است، پسر است پدری سر پسر را به دامن گرفته است😔 شهید سید ابراهیم اسماعیل زاده موسوی پدر و سید حسین اسماعیل زاده پسر است اهل روستای باقر تنگه بابلسر
🍃گوشه‌ی چشم تو از ملک جهان مارا بس... #صائب_تبریزی 🌷 #شهید_رسول_خلیلی
💠 داستان اول (۱۶) 💠اسمش(امیر دوست محمدی)بود؛رفیق فایریک محسن در دوران دبیرستان.بچه ی آرام و محجوبی بود.محسن پای امیر را به محافل قرآنی باز کرده بود.دوست داشت شانه به شانه جلو بروند اما تقدیر امیر چیز دیگری بود.رفته بود اردوی راهیان نور که این طور شد.در راه برگشت اتوبوسشان با تانکر نفت شاخ به شاخ شد و آتش بچه هارا سوزاند.داغ خانواده ها و دوستانشان رافقط پیام آیت الله بهجت می توانست کمی تسلا بدهد که گفته بود(این ها شهید هستند) از همان وقت بود که آرزوی شهادت به دل محسن افتاد و همه این را از زبانش می شنیدند.یک روز که سر از سجده ای طولانی برداشت،مامان ازش پرسید(چی از خدا خواستی محسن؟) گفت(شهادت) مامان یکه خورد فکر کرده بود محسن دارد از خدا ازدواج خوب و شغل خوب و از این دست خوب ها می خواهد.هیچ کس فکر نمی کرد آن دعا بعد از چند سال این طور مستجاب شود.حالا محسن در بهشت ثامن الائمه(ع) با فاصله چند متر از مزار امیر،هم سایه اش شده. شهید منبع:کتاب مهاجران صفحه ی ۲۱ 🔻🔻🔻🔻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با هرنفسی سلام کردن عشق است آقا به تو احترام کردن عشق است اسم قشنگت به میان چون آید از روی ادب قیام کردن عشق است ✨ سلام .صبح تون بخیر🌸🍃🌸
شهیدی ک نماز نمیخواند🤔 تو گردان شایعه شد نماز نمی خونه گفتن .. تو که رفیق اونی..بهش تذکر بده.. باور نکردم و گفتم .. لابد می خواد ریا نشه.. پنهانی می خونه.☺️ وقتی دو نفری توی سنگر کمین جزیره ی مجنون.. بیست و چهار ساعت نگهبان شدیم با چشم خودم دیدم که نماز نمی خواند! 😳توی سنگر کمین.. در کمینش بودم تا سرحرف را باز کنم .. گفتم بهش ک.. ـ تو که برای خدا می جنگی.. حیف نیس نماز نخونی…😁 لبخندی زد و گفت .. یادم می دی نماز خوندن رو☺️ ـ بلد نیستی ؟😳 ـ نه..تا حالا نخوندم😢 همان وقت داخل سنگر کمین.. زیر آتش خمپاره ی شصت دشمن..تا جایی که خستگی اجازه داد.. نماز خواندن را یادش دادم توی تاریک روشنای صبح.. اولین نمازش را با من خواند. دو نفر نگهبان بعد با قایق پارویی که آمدند و جای ما را گرفتند. سوار قایق شدیم تا برگردیم. پارو زدیم و هور را شکافتیم هنوز مسافتی دور نشده بودیم که خمپاره شصت توی آب هور خورد و پارو از دستش افتاد آرام که کف قایق خواباندمش.. لبخند کم رنگی زد.😔 با انگشت روی سینه اش صلیب کشید و چشمش به آسمان یکی شد . . . و با لبخند به شهادت رسید.😔🌹 اری.. مسیحی بود که مسلمان شد و بعد از اولین نمازش به شهادت رسید...😓 به یاد وهب شهید مسیحی کربلا...😔 🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀
💚 همیشہ داغ دلم قبر خلوٺ حسن اسٺ بہ سر هواے بقیع و زیارٺ اسٺ تمام هفتہ براے حسین مےسوزم ولے من وقف غربٺ حسن اسٺ
فوق العاده زیباست این متن 🍂🍁🍃 ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﮔﻨﺎﻩ ﻫﺴﺖ ﻭ ﺁﻥ ﺩﺯﺩﯼ ﺳﺖ ! ﻣﺮﺩ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺩﺭ ﮔﻮﺵ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺗﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﺑﻠﻮﻍ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﻨﺪ ﭼﻨﯿﻦ ﻧﺠﻮﺍ ﮐﺮﺩ: " ﭘﺴﺮﻡ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺯﺩﯼ ﻧﮑﻦ " ﭘﺴﺮ ﻣﺘﻌﺠﺐ ﻭ ﻣﺒﻬﻮﺕ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﺑﺪﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺳﺖ ﮐﺞ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ .. ﭘﺪﺭ ﺑﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﺘﻌﺠﺐ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ : ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﮕﻮ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﮔﻔﺘﯽ ﺻﺪﺍﻗﺖ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ، ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻧﮑﻦ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ، ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻧﮑﻦ ﺍﮔﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﻣﺤﺒﺖ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ، ﻧﺎﺣﻖ ﻧﮕﻮ ﺍﮔﺮ ﮔﻔﺘﯽ ﺣﻖ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ، ﺑﯽﺣﯿﺎﯾﯽ ﻧﮑﻦ ﺍﮔﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﺷﺮﺍﻓﺖ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ ... ﭘﺲ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻓﻘﻂ ﺩﺯﺩﯼ ﻧﮑﻦ ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی می‌فهمیم گردان امام علی رفته است. ما هم می‌رویم آنجا و می‌گوییم راضی نیستیم و مجید را نبرید. آنها هم بهانه می‌آورند که چون رضایت‌نامه نداری، تک پسر هستی و خال‌کوبی داری تورانمی بریم و بیرونش می‌کنند. بعدازآن گردان دیگری می‌رود که ما بازهم پیگیری می‌کنیم و همین حرف‌ها را می‌زنیم و آنها هم مجید را بیرون می‌اندازند. تا اینکه مجید رفت گردان فاتحین اسلامشهر و خواست ازآنجا برود. راستش دیگر آنجا را پیدا نکردیم (خنده) وقتی هم فهمید که ما مخالفیم. خالی می‌بست که می‌خواهد به آلمان برود. بهانه هم می‌آورد که کسب‌وکار خوب است. ما با آلمان هم مخالف بودیم. مادرم به شوخی می‌گفت مجید همه پناه‌جوها را می‌ریزند توی دریا ولی ما در فکر و خیال خودمان بودیم. نگو مجید می‌خواهد سوریه برود و حتی تمام دوره‌هایش را هم دیده است. ما روزهای آخر فهمیدیم که تصمیمش جدی است. مادرم وقتی فهمید پایش می‌گیرد و بیمارستان بستری می‌شود. هر کاری کردیم که حتی الکی بگو نمی‌روی. حاضر نشد بگوید. به شوخی می‌گفت: «این مامان خانم فیلم بازی می‌کند که من سوریه نروم راوی: خواهر شهید 😭وقتی این خاطرات میخونم به خودم میگم ما کجا سیر میکنیم،شهدا کجا را؟؟؟😔 🌙شبتون شهدایی
گفتم ڪلیدِقفلِ‌شهـادت‌شڪستہ‌است یااندراین‌زمــانہ درِ‌باغ‌بستہ‌است ؟! خندیدوگفت سـاده‌نباش‌ای‌قفس‌پرست !! دربستہ‌نیست بال‌وپرِ‌مـاشڪستہ‌است ...
سلام دوستان شبتون بخیر به رسم هر شب 🌺 هدیه به روح مطهر شهید عزیز محمدرضا تورجی زاده تلاوت میکنیم سوره مبارکه حمد و توحید و ذکر شریف صلوات🌼🌼🌼 اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم🍃
شهيد موسي اخروي: بدانيد! اين دنيا جاي مؤمن نيست. اين دنيا قفس مؤمن و بهشت كافر مي‏باشد. مؤمن در اين دنيا بايد سختي بكشد. بايد خودمان را براي سراي هميشگي آماده كنيم. هر كس در اين دنيا اعمال شايسته داشته باشد و پيرو ولايت فقيه باشد، پيروز است. بايد حسين‏ گونه جان را فدا كنيم و يا زينب‏گونه پيام شهيدان و حسينيان را به گوش عالم برسانيم.
و و ...... چگونه عرض کنم! کلام قاصر از آن ست شرح حال دهد
🔴 💠 یه روز عصر که پشت موتور نشسته بود و می‌رفت رسید به چراغ قرمز. ترمز زد و ایستاد یه نگاه به دور و برش کرد و رفت بالای موتور و زد: الله اکبر و الله اکــــبر ...نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب. اشهد ان لا اله الا الله ... خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن. من رفتم سراغش بهش گفتم: چطور شد؟ یه نگاهی به من انداخت و گفت: "مگه متوجه نشدی پشت چراغ قرمز یه ماشین بود که عروس توش بی‌حجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره میشه به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه دیدم این بهترین کاره !"همین. 🔴خاطره‌ای از شهید