🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃 نیمه ی شب بود و وقت دفن زهرای علی تر شده از اشک دیده ماه سیمای علی گوشه ی تابوت زهراشاه مظلومان نشست لرزه افتاده ب لبها و ب اعضای علی مرتضی مجنون مجنون در کنار بچه ها در کفن خوابیده اما یار و لیلای علی گفت زهرا جان زینب چشم خود را باز کن ای پرستوی مهاجر یار زیبای علی یار هجده ساله من با علی حرفی بزن دیده واکن تا ببینی قلب شیدای علی رحم کن بر حال زارم ای چراغ انجمن شد امیدم نا امید ای یار تنهای علی روضه خواند و گریه کرد و آسمان بیتاب شد در عزای همسر و محبوب و همتای علی داد زهرا را به دست خاتم پیغمبران بین خاک آهسته خفته دُرّ یکتای علی موعد هجران رسید و شد خزان در باغ دل با رخ نیلی میان خاک حورای علی خاک روی قبر زهرا ریخت سلطان نجف گفت حیدر الوداع ای ماه طوبای علی 🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤

پوستر #مهمان_داریم تشییع ٢۵٠ شهید گمنام در ٢۴ استان کشور

🍃حدیث کساء 🎤باصدای مهدی سماواتی به نیت فرج آقا🌷

#سیدمجیدبنی‌فاطمه 『 نماهنگ؛ مادر خدا آفرید به‌ خاطر تو بهشتُ...🌱•』

به مجلس روضه ی مادرسادات خوش آمدید. 🏴🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🏴 امیرالمومنین علی علیه السلام ، حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها را بر مرکبی سوار نمودند و در حالی که امام حسن مجتبی علیه‌السلام و امام حسین علیه‌السلام به همراه آنان بودند چهل روز به خانه های مهاجرین و انصار رفت و آمد داشتند و بر در خانه هریک از آنها حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها میفرمودند: ای گروه مهاجرین و انصار ، خدا را و دختر پیامبرتان را یاری کنید.آن روز که با رسول خدا ص بیعت نمودید بیعتتان چنین بود که همچنان که هر ناراحتی را از خود و فرزندانتان باز میدارید از او و فرزندانش باز می دارید. اکنون به عهدی که با رسول خدا ص بستید وفا نمایید. هیچ کس جوابی به ایشان نداد و یاری نکرد . آخر سر به خانه معاذ بن جبل رسیدند و از او یاری خواستند. معاذ گفت آیا به جز من کس دیگری حاضر به حمایت از شما شده است؟ فاطمه زهرا سلام الله علیها پاسخ داد : خیر کسی به من پاسخ مساعد نداد. معاذ گفت: با یاری من تنها چه کار میتوان انجام داد؟ حضرت فاطمه سلام الله علیها در حالی که از منزل معاذ خارج میشدند به او فرمودند: دیگر با تو سخن نخواهم گفت تا بر رسول خدا ص وارد شوم. انصار در جواب یاری خواهی دختر رسول خدا ص میگفتند: ای دختر پیامبر ما با این مرد بیعت کرده ایم .اگر همسر و پسرعموی شما زودتر از او اقدام میکرد ما هرگز از او روی برنمیگرداندیم. علی علیه‌السلام پاسخ میداد: آیا من میتوانستم پیکر رسول خدا ص را در منزلشان رها کنم و قبل از اینکه ایشان را به خاک بسپارم از خانه بیرون بیایم و با مردم سرحکومت نزاع کنم؟؟ و اما بیت الاحزان چه بود؟ خانه اندوه و غم ها و ناله های فاطمه سلام الله علیها 😭 نمیدانم تاثیر گریه های فاطمه زهرا س در آن انسانهای بیمارگونه چه بود که آنان را نا آرام ساخته بود . آیا گریه زنی که در خانه خود نشسته میتواند آسایش را از آنها سلب کند؟؟ پیرمردان مدینه جمع شدند و نزد امیرمومنان آمدند و گفتند : ای ابوالحسن ، فاطمه شب و روز گریه میکند لذا هیچ یک از ما نمیتواند شب آرام بخوابد .ما آمده ایم تا به ایشان بگویید یا شب گریه کند یا روز. امام علی علیه‌السلام بازگشتند و نزد فاطمه سلام الله علیها آمدند در حالی که دخت پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم از گریه باز نمی ایستادند و تسلیت هم در ایشان سودی نداشت. وقتی چشم ایشان به مولا علی علیه السلام افتاد آرام شدند. آنگاه امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: ای دخت رسول خدا ، پیرمردان مدینه از من در خواست کردند که از شما بخواهم در فراق پدر یا شب گریه کنید یا روز....

خانم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: ای ابالحسن زندگی من زیاد به طول نخواهد انجامید و به زودی از میان این مردم خواهم رفت. لذا سوگند به خدا نه شب آرام خواهم گرفت و نه روز تا اینکه به پدرم رسول خدا ص ملحق شوم. مولا علی علیه السلام فرمودند: دختر پیامبر ، آن چه میخواهید بکنید. امیرالمومنین علی علیه‌السلام خانه ای دور از مدینه برای ایشان ساختند که آن را بیت الاحزان نامیدند . حضرت فاطمه سلام الله علیها هر روز صبح حضرت امام حسن علیه‌السلام و امام حسین علیه‌السلام را پیشاپیش روانه میکردند و گریه کنان به سوی بیت الاحزان در بقیع میرفتند .در حالی که دائما در میان قبرها گریه میکردند و اشک میریختند . وقتی شب میشد امیرالمومنین علی علیه‌السلام به سراغ ایشان میرفتند و با خود ایشان را به منزل می اوردند.

اری علی علیه السلام بیت الاحزان را بیرون مدینه ساختند تا فاطمه به آنجا برود و بگرید و کسانی که به خاطر گریه های صدیقه طاهره سلام الله علیها به ناراحتی افتاده بودند راحت سر بر بستر بگذارند و از صدای فاطمه سلام الله علیها پاره تن رسول خدا آزرده نشوند. یکی از علما به نام سید محمد بن سید هاشم هندی نقوی نجفی خواب امام مهدی عج را میبیند .امام به او میفرماید: آیا می پنداری که من پس از بیت الاحزان که مادرم فاطمه به آنجا میرفتند، خانه شادی گرفته باشم؟؟ نه ، سوگند به بزرگی مقام مادرم ، این کار را نکرده ام. 😭 الا لعنة الله علی القوم الظالمین... اللهم صل علی فاطمه و ابیها و امها و بعلها و بنیها و سرالمستودع فیها بعدد ما احاط به علمک...

یا صاحب الزمان عج شرمنده ایم...😔 خلیفه دوم در ضمن نامه ای برای معاویه چگونگی برخورد خود با فاطمه زهرا سلام الله علیها را چنین بیان میکند:👇 عمر به ابوبکر گفت همه مردم با تو بیعت کرده اند جز علی علیه السلام و اهل بیت او، شخصی را نزد او بفرست که بیاید و بیعت کند. ابوبکر پسر عموی عمر را که قنفذ نام داشت برای این کار انتخاب کرد و به او گفت نزد علی برو و بگو دعوت خلیفه رسول الله را اجابت کن. قنفذ چندبار از طرف ابوبکر نزد علی علیه‌السلام رفت و پیام ابوبکر را ابلاغ کرد ولی علی علیه السلام از آمدن نزد ابوبکر امتناع کرد. عمر خشمگین برخاست و خالد بن ولید و قنفذ را طلبید و به آنها امرکرد تا هیزم و آتش بردارند .آنها اطاعت کردند و همراه عمر کنار درب خانه فاطمه سلام الله علیها رهسپار شدند.فاطمه سلام الله علیها پشت در بود و هنوز شال عزای پدر بزرگوارش بر سر بود و از فراق پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم سخت نحیف و ناتوان شده بود .عمر در را زد و فریاد کرد ای پس ابوطالب در را باز کن. و اما آنچه را که از زبان عمر نقل شده است: به فاطمه س که پشت در بود گفتم اگر علی علیه السلام از خانه برای بیعت بیرون نیاید هیزم فراوانی به اینجا بیاورم و آتشی برافروزم و خانه و اهلش را بسوزانم و یا اینکه علی علیه السلام را برای بیعت به مسجد میکشانم. همان دم فاطمه دستش را از در بیرون آورد تا مرا از ورود به خانه بازدارد من او را دور نموده و با شدت در را فشار دادم و با تازیانه بر دستهای او زدم تا در را رها کند. یا صاحب الزمان عج 😭 سادات بزرگوار ببخشند 😔 در عین حال در را فشار دادم .در باز شد .وقتی وارد خانه شدم فاطمه با همان حال روبروی من ایستاد ولی شدت خشم من به گونه ای بود که پرده در برابر چشمانم بود. چنان سیلی روی روپوش به صورت فاطمه زدم که بر زمین افتاد.... 😭😭

فاطمه زهرا سلام الله علیها در بستر بیماری افتادند زیرا بیماری و ضعف، قدرت را از ایشان سلب کرده بود. طراوات و شادابی از آن حضرت رفته بود و منتظر مرگ بودند و آرزویشان بود که زودتر به پدر بزرگوارشان ملحق شوند. از امام باقر علیه السلام نقل است که: از دعاهای حضرت فاطمه سلام الله علیها به هنگام بیماری این بود که خدایا آتش را از من دور دار و مرا در بهشت داخل و به پدرم محمد صلی الله علیه و آله وسلّم ملحق ساز. وقتی امیرالمومنین علی علیه‌السلام به ایشان میفرمودند : خدا تو را عافیت دهد و در دنیا باقی بدارد ، حضرت میفرمودند: ای ابالحسن ، من خیلی زود به رسول خدا ملحق خواهم گردید. از امام زین العابدین به نقل از پدر بزرگوارشان هست که فرمودند: وقتی فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم رنجور شدند به علی بن ابی طالب سفارش فرمودند که مطلب را مخفی بدارند و کسالت ایشان را به کسی اطلاع ندهند .مولا چنین کردند و خود با کمک اسماء بنت عمیس مخفیانه پرستاری از بانوی دو عالم را عهده دار شدند. شاید علت اینکه حضرت زهرا ،اسماء را برای پرستاری انتخاب کردند این بود که بین ایشان و اسماء علایق و دوستی و محبت بسیاری بود تا جایی که اسماء خود را از خاندان بنی هاشم میدانست خصوصا که به همسری جعفربن ابی طالب درامده بود. وقتی جعفر در غزوه موته شهید شد و این خبر به پیامبر رسید آن حضرت گریست و صحابه گریه کردند .زنان هاشمی گریستند .رسول خدا به خانه اسماء آمدند و فرزندان جعفر را خواستند و دست بر سر آنها کشیدند و آنها را بوسیدند و به سینه خویش چسباندند . رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلّم به خانه فاطمه اطهر سلام الله علیها رفتند و به ایشان فرمودند برای خانواده جعفر طعامی درست کن زیرا آنان مشغول عزاداری اند . فاطمه زهرا سلام الله علیها آرد آوردند و مقداری نان پخته و مقداری خرما فراهم کردند و به خانه جعفر فرستادند. اسما در بالین حضرت خدیجه سلام الله علیها هنگام وفات وی حاضر بود و در تهیه مقدمات ازدواج حضرت صدیقه سلام الله علیها سهیم بود .همچنین به هنگام ولادت حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام به عنوان قابله در خدمت حضرت زهرا سلام الله علیها بود . علی رغم اینکه او بعد از شهادت شوهرش جعفر، همسر ابوبکر شد اما از دوستی اش به خانواده رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم سرمویی کم نشد و این محبتها و مراودات بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم هم ادامه داشت. موضع ابوبکر در برابر اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم مشخص بود اما اسماء هرگز تحت تاثیر عواطف زناشویی قرار نگرفت . اینکه چرا ابوبکر در مورد رفتن او به خانه امیرالمومنین برای خدمتکاری فاطمه سلام الله علیها و فرزندان او مسامحه میکرد و او را به قطع رابطه امر نمیکرد دلایلش مشخص نیست. شاید اسماء به حرف ابوبکر گوش نمیداد و اطاعت و پرستاری از فاطمه سلام الله علیها را واجب میدانست و شاید هم ابوبکر از این منع نکردنها قصد سیاسی و تبلیغاتی داشت.

روزی حضرت زهرا سلام الله علیها در آخرین روزهای زندگی خود به اسماء فرمود: از من استخوانی بیش نمانده و پوست بدنم به استخوان چسبیده است.آیا میتوانی برایم چیزی بسازی که بدن مرا پس از مرگ بپوشاند؟؟ اسماء پاسخ داد: من در حبشه که بودم دیدم آنها وسیله جالبی میشازند .آیا اجازه میدهید مانند آن را برایتان بسازم تا اگر خوشایندتان بود بعد از وفاتتان بسازم؟؟ فرمودند: بساز. پس اسماء تختی آورد و آن را برگرداند و بعد مقداری چوب به پایه هایش بست .سپس با پارچه ای روی آن را پوشاند و عرض کرد : در حبشه چنین چیزی میساختند. فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: برای من مانند آن را بساز .مرا بپوشان .خدا تو را از آتش بپوشاند. در روایت آمده که فاطمه سلام الله علیها فرمودند: چه وسیله خوبی است این که ساخته ای زیرا که در درون آن، زن از مرد تشخیص داده نمیشود. و روایت شده هنگامی که حضرت زهرا س آنچه را اسماء ساخته بود دیدند لبخند زدند در حالی که بعد از پدرشان جز آن روز ،متبسم دیده نشده بودند. حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها در روز آخر زندگی بر بستر ساده خود افتاده بودند .ساعتی از ساعات آن روز راخوابیدند .در آن لحظات رویا پدر خویش را به خواب دیدند . پیامبر به ایشان فرمود دختر عزیزم به سوی من بیا .من مشتاق دیدار توام.تو امشب در نزد من خواهی بود. حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها از خواب سبک بیدار شدند.نشاط یافتند و این ساعتهای آخر عمر را غنیمت دانستند. از طرفی قلبشان خوشحال بود به زودی به ملاقات پدر عزیزشان خواهند رفت و از طرف دیگر قلبشان آکنده از درد غربت و غریبی مولا علی علیه السلام بود که پس از فاطمه اش تنها خواهد ماند. یکی از اسامی حضرت زهرا سلام الله علیها حانیه است .زیرا ایشان به فرزندانشان بسیار مهربان و دلسوز بودند . اینک باید فرزندان خردسالش را ترک کند . حضرت صدیقه روز آخر را به سختی بر پا ایستادند .دست به دیوار به طرف جای آب در خانه رفتند و با دستان لرزان شروع به شستن لباسهای اطفال خویش کردند .آنگاه کودکانشان را فراخواندند و به شست و شوی سر آنان با آب و گل (سرشوی) پرداختند . باید بر این بانو گریست که اجلش نزدیک است و کودکانش را دور خود جمع کرده و دست بر سرشان میکشد و گویا با آنها وداع میکند . و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون. الا لعنه الله علی القوم الکافرین.... اللهم صل علی فاطمه و ابیها و امها و بعلها و بنیها و سرالمستودع فیها بعدد ما احاط به علمک.... 🏴🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🏴 #کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🏴 #یازهرا....🌹🏴 #یــــازیــــنــــبــــــ....🌹🏴

#سیره_شهداء بخشی از وصیت نامه شهید حال می فهمم که علی ابن ابیطالب چگونه میفرماید: سجده های نماز، حرکت اوّل خم شدن روی مهر، این معنا را میدهد که خاک بوده ایم، حرکت دوّم این معنا را دارد که از خاک برخاسته ایم، متولّد شدیم. حرکت سوّم رفتن دوباره به خاک به این معناست که دوباره به خاک برمیگردیم مرگ. و حرکت چهارم به این معناست که دوباره زنده می شویم. حیات قیامت #سالروزشهادت

غرقاب غمم دگر مرا ساحل نیست جز اشک فراق دیگرم حاصل نیست ای مرگ بیا! که زندگی کردن من بی فاطمه جز خوردن خون دل نیست ✍ امشب یتیمان علی مادر ندارد 😭💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔 یا صاحب الزمان اجرک الله

روضه مکشوف ...از دست ندید

🔴لعن الله قوم قتلوک... حرامزادگانی که تورا کشتند، از آتش گرفتن عکس تو هم خوشحال هستند... وهذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان ✍️ ذات اسراییل در تروریسم پروری است راه و رسمشان ترور جسمی و ترور شخصیتی است دیدگاه انها در مورد تروریسم این است هر کس باماست مورد تکریم است هرکس با ما نیست با تروریستهاست پ.ن ما فرزندان سید علی و مکتب حاج قاسم مکتب تروریستی تان را به اتش خواهیم کشید الا ان حزب الله هم الغالبون الیس الصبح بقریب ✊✊✊

تا زنده ایم رزمنده ایم

🎥 ۳۴ ثانیه 🇮🇷 بدرقه ی لاله های گمنام 🏴 در سالروز شهادت مادرشان 🍃 حضرت زهرا سلام الله علیها #اصفهان

تو رفتی، همه چیز کوچک شد؛ ماه کوچک شد، آفتاب کوچک شد، دنیا کوچک شد؛ پیش از این شعر باران بود، حالا چکه‌ای‌ ست از لبه شیروانی ... #قهرمان #Hero

🌴شب زیارتی امام حسین(ع) 🍃حالمو تو هفته 🍃شب جمعه ها خراب دوست دارم 🎤 #سید_رضا_نریمانی 🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله 🌷 #شب_جمعه #اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🤲🌷 ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮        

دل ما میسوزد چون ..... 😔😔 روضه #حضرت_زهرا (سلام الله علیها) 🎤 حجت الاسلام قرائتی

صاحب قبر بی نشون سلام مادر😭😭