eitaa logo
شهید محمد رضا تورجی زاده
268 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
9.9هزار ویدیو
158 فایل
🌟🌹ستارگان آسمان🌹🌟 ♡″یا زهرا″♡ ✿محمد رضا تورجي زاده✿ ✯🔹فرزند: حسن ✷🌺ولادت:۲۳ تیر ماه ۱۳۴۳ °❥🌹شهادت: ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶ محل شهادت: بانه _ منطقه عملیاتی کربلای۱۰ 💫🌹مزار: گلستان شهدای اصفهان
مشاهده در ایتا
دانلود
‏دیگران در تب و تاب شب عیدند ولی مثل یک سال گذشته به «تو» مشغولم من ⁦
◦◉✿خاًَُِّطًَُِّرًَُِّاًَُِّتًَُِّ سًَُِّرًَُِّدًَُِّاًَُِّرًَُِّدًَُِّلًَُِّهًَُِّاًَُِّ✿•◦ ﷽ 📜 خاطره خواندنی به روایت حاج قاسم: در عملیات فتح‌المبین که برای اولین‌بار تیپ خودمان را تشکیل داده بودیم، تعدادی از بچه‌های کم سن و سال به منطقه اعزام شده بودند. آن زمان از اعزام این‌ها جلوگیری می‌شد، ولی به هر حال با ترفندهای مختلف می‌آمدند. به‌عنوان مثال سنگ‌ریزه‌ توی پوتین‌هایشان می‌گذاشتند که بلندتر دیده شوند؛ یا با مداد برای خودشان ریش و سبیل می‌گذاشتند. مرسوم‌ترینش هم دستکاری شناسنامه بود که تقریباً تمام بچه‌های کم سن و سال این کار را انجام می‌دادند. روز سوم عملیات فتح‌المبین (5 فروردین 61)، چند نفر از همین رزمنده‌های نوجوان قصد داشتند به سوی خط بروند. من اجازه ندادم. هر چه اصرار کردند، موافقت نکردم. چند ساعت بعد، شنیدم همین بچه‌ها تعدادی عراقی را اسیر کرده‌اند و با خودشان به مقر تیپ در چاه نفت آورده‌اند. سراغ‌شان رفتم و با تعجب پرسیدم: «جریان چیه؟ عراقی‌ها کجا بودند؟» یکی از آن‌ها گفت: «بعد از این‌که شما اجازه حضور در خط را به ما ندادی، در حال بازی و جست و خیز به سوی ارتفاعات رفتیم. سلاح هم نداشتیم. میان راه، لوله‌ی اگزوز ماشینی را پیدا کردیم. آن را برداشتیم و مانند آرپی جی به اطراف نشانه رفتیم. ناگهان این عراقی‌ها از پشت سنگر بیرون آمدند. دست‌ها را روی سرگذاشتند و تسلیم شدند.» توسط مترجم از یکی از عراقی‌ها پرسیدم: «این بچه‌ها اسلحه نداشتند، چرا تسلیم شدید؟» پاسخ داد: «اسلحه‌ی جدیدی که تا به امروز ندیده بودیم، دست این‌ها بود.»
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 در این خاک عاشق، تویی آن شقایق که برگی از آن، ندارد خزان تو آنی که نامت، غروبی ندارد به مُلک جهان، تویی جاودان تو خون خدایی، گُل نینوایی تو دارالشفایی، طبیب منی در این شهر غربت، حبیب منی ستمدیدگان را، تو پشت و پناهی که دریای غم را، کرانه تویی به راه رهایی، نشانه تویی کویر زمین را، تو باران نوری بلوغ عطش را، تو آب حیاتی قسم به خدا، تو آب حیاتی قسم به خدا در این خاک عاشق، تویی آن شقایق که برگی از آن، ندارد خزان تو آغاز سبزی، تو پایان سرخی، تو صبح سپیدی به قولی حُسینی، به قولی شُبیری به قولی شهیدی تو خورشید سبزی، تو پرواز سرخی، تو صبح سپیدی به قولی حسینی، به قولی شُبیری به قولی شهیدی به مُلک جهان، تویی جاودان 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🎵تصنیف :، به مناسبت ( ع ) 🎤 خواننده : 🎼آهنگساز : استاد 🎶دستگاه : 📝شعر : 🍃🌷🍃🌾🌸🌾🍃🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤 و ..... زیباترین دلگویه‌ای که تا حالا خوندم و شنیدم✨🌹👇🏻👆🏻 یه وقتهایی که سردرگمم خودم هم خودم را رها میکنم دلم گریه میخواد فقط زار زار، نمیدونم از کی حیا می‌کنم با تنهایی‌هام درد دل میکنم خیابون، کنارم قدم میزنه همش یه صدایی توی گوشمه که حس خوبی رو رقم میزنه صدایی که من رو صدا میکنه صِدام میکنه با صدای خودم یه حسی دارم این همونیه که دوسم داره نتها برای خودم صدایی که حس میکنم پیشمه میاد پا به پای منو زندگیم حالا تازه فهمیدم اون کیه که هوای منو داره از بچگیم ✨رفیق خوب زندگیم ارباب ✨امام حسین بچگیم ارباب ✨امید آخر منی ارباب ✨سایه روی سر منی ارباب حالا تازه میفهمم آقا کی یه عمره کنار منه حالا تازه میفهمه دلم داره واسه حسین میزنه♥️ کمک کن که پیدا کنم راهمو مگه زندگیمون چقد عمرشه ! که تازه همینم بخواد آخرش فقط صرف حرفای مردم بشه.. کی میتونه تو بدترین لحظه‌ها به خوبی تو من رو درکم کنه توقع ندارم اصلا از کسی دیگه هر کی میخواد ترکم کنه ✨رفیق خوب زندگیم ارباب ✨امام حسین بچگیم ارباب ✨امید آخر منی ارباب ✨سایهٔ روی سر منی اریاب حالا تازه میفهمم آقا کی یه عمره کنار منه حالا تازه میفهمه دلم داره واسه حسین میزنه♥️ سلام / روزتون حسینی
✨🌹🦋🦋✨🌹✨🦋🦋🌹✨ ⏰ساعت به وقت
جهتت جهت خدا باشه جهتت صراط مستقیم باشه راه جهت داره دیگه درسته؟ صدای اذان بلند شد و من با همون سستی از جا بلند شدم: بعد نماز ادامه میدیم فقط متاسفانه امشب شام نداریم! در سرویس باز بود و داشتم وضو میگرفتم برای همین صدای ژانت رو شنیدم که راحت گفت: من اسپاگتی دارم تا نمازتو بخونی درست میکنم از سرویس بیرون اومدم دستی به صورت خیسم کشیدم و من باب یادآوری گفتم: فقط گوشت... ژانت_خیالت راحت گوشت نمی ریزم ... از نماز که برگشتم ژانت اسپاگتی رو حاضر کرده بود. غذای مورد علاقه ش که هم راحت پخته میشد و هم راحت خورده میشد! پشت میز نشستم و با شرمندگی گفتم: دستت درد نکنه ژانت خیلی زحمت کشیدی کلا شام یادم رفته بود ژانت_ شام حاضر کردن که وظیفه ی تو نیست ما هم باید کمک کنیم دیگه کتایون چنگالش رو توی غذا فروبرد: ولی من هنوز هیچ کاری نکردم یعنی البته ما رو لایق نمیدونید وگرنه بدم نمی اومد جبران کنم! متعجب نگاهش کردیم خودش حرفش رو کامل کرد: فکر نکن متوجه نشدم اونروز پول پیتزاها رو از کیفم برنداشتی اتفاقا خیلی هم بهم برخورد اما نخواستم به روت بیارم _بیخود پذیرایی وظیفه میزبانه نه مهمان... برخوردن نداره _امیدوارم دلیلش همین باشه نه چیز دیگه اخم ناخودآگاه بین ابروهام نشست: چی مثلا؟ _مثلا اینکه پول من حروم باشه! مگه من دزدی و اختلاس کردم درآمد کارمه کارمم که میدونی دزد و راهزن و قاچاقچی نیستم یه شرکت مهندسی دارم خدمات میدم پولشو میگیرم فکر نمیکنم توی هیچ شرع و عرفی پول این کار حروم باشه مگه اینکه از نظر شما من نجس باشم و پول و کیف پولمم نجس آهسته زدم روی میز: بسه دیگه تمومش کن! چرا امشب انقدر چرت و پرت میگی شامتو بخور من از کیفت پول برنداشتم چون اینجا مهمون بودی من کی گفتم تو نجسی یا پولت حرومه چرا حرف تو دهن من میگذاری؟ _ولی شما میگید کافرها نجسن مگه نمیگید؟ _مگه تو کافری؟ نگاهش رو داد به بشقاب و بجای جواب دادن سوال کرد: اگر باشم باید بهم بگی نجس؟ آخه این چه تفکریه که هرکسی همفکرتون نیست نجسه این توهینه ادرار و مدفوع نجسه سگ نجسه کافر هم نجسه خیلی توهین بدیه اصلا مگه سگ جاندار نیست مگه نمیگید همه موجودات و کائنات رو خدا آفریده پس شما چه دشمنی با این حیوون بیچاره دارید؟ چه گناهی کرده که باید نجس باشه؟ _نجاست به معنای بی احترامی نیست به معنای حفظ فاصله توی سبک زندگیه مقایسه ت بی ربطه توی اسلام خون هم نجسه خب این به این معنیه که خون چیز بدیه یا باید همه رگشون رو بزنن و خون نجس رو از بدنشون بیرون بکشن؟ معلومه که نه اصلا یه جاهایی توی این ایدئولوژی خون بالاترین ارزش رو پیدا میکنه مثلا وقتی خون شهید باشه پس نجاست به معنای توهین نیست که تو بیخود گارد میگیری سگ نجسه چون ناقل میکروب و بیماریه پس انسان باید از ارتباط فیزیکی زیاد با این حیوان حذر کنه دلیلش اینه مگه گفته سگها رو بکشید که میگی شما چه دشمنی با سگ دارید! هیچ جای دین حیوان آزاری وجود نداره تازه به شدت هم طرفدار حفظ جان موجودات و رعایت حقوقشونه!** در حالی که کسانی که ظاهرا مدافع حقوق حیوانات هستن در واقع حیوان آزارهای واقعی هستن اونا یه سگ یا یه گربه یا هر حیوون دیگه ای رو از زیست بوم طبیعیش و عادت های رفتاریش محروم میکنن که بتونن توی آپارتمان یا خونه فسقلی شون اون حیوانات رو نگه دارن مثلا گربه ای که باید بدوئه از درخت بالابره مجبوره تمام مدت بشینه روی یه فرشینه پشمی توی یه اتاقی که دماش برای بدن انسان تنظیم شده و از گرما بپزه عمر مفیدش کم بشه و اینهمه اذیت بشه که این انسان خودخواه رو از تنهایی دربیاره و بجای سبک زندگی خودش سبک زندگی انسان رو بپذیره! این همون انسان محوریه و دلیل اصلیش اینه که آدما تنها شدن و بجای تشکیل خانواده و فرزندآوری میرن سراغ زندگی با حیوانات که خودشون از تنهایی دربیان در واقع هیچ کی دلش به حال اون حیوانات نسوخته این نیاز توئه نه اون تازه تو برای رفع نیازت داری اونو آزار میدی وگرنه اون چه نیازی داره با تو زندگی کنه و باید و نباید های زندگی تو رو بپذیره اینجا نرو اونجا کارخرابی نکن این ساعت غذا بخور این ساعت بخواب! اون اصلا طوری طراحی شده که از روز اول تولدش از پس نیاز های اولیه خودش برمیاد نیازی به کمک تو نداره اون نوزاد آدمه که تا چند سال به مراقبت نیاز داره نه حیوانات پس میپذیری که آدما بخاطر رفع تنهایی خودشون حیوانات رو نگه میدارن و نه بخاطر حمایت از حیوانات؟ _خب شاید آره ولی مگه چه اشکالی داره آدم تنهاییش رو با یه حیوون پر کنه اونا هیچ وقت دروغ نمیگن هیچ وقت کلک نمیزنن دل کسی رو نمیشکونن من فکر میکنم اونا همنشین های خوبی هستن. درباره مریضی و اینطور چیزا هم که مدت هاست واکسن اختراع شده خانم دکتر و از این طریق از انتقال بیماری هم جلو گیری میشه چنگال غذا رو به دهان فرو بردم و خوب جویدم لبخندم دراومده بود:
_اگر من خانم دکترم بهت میگم زدن واکسن به هیچ وجه کافی نیست چون همونطور که صدسال پیش این واکسنها وجود نداشت چون عامل بیماری زای اونها شناسایی نشده بود، همین الان هم در بدن این موجودات کلی پاتوژن وجود داره که هنوز شناخته نشدن و واکسنشون وجود نداره زیادی علم انسان رو جدی گرفتی انسان دائم در حال کشفه هیچ وقت به نقطه شناخت 100 درصد از هیچی نمیرسه چون این جهان بی کرانه واقعا واضحه که دو موجود از دو گونه مختلف میکرو ارگانیسم هاشون برا خودشون نرمال فلوره ولی برای دیگری ممکنه پاتوژن باشه بعدم مهمترین نکته همینه که تو داری با تحمیل سبک زندگیت اونو آزار میدی! _در عوض کلی محبت از من میگیره _محبتی که بهش نیازی نداره تو ناخودآگاه همش داری اونو با خودت مقایسه میکنی واقعا حیوانات به این حجم از محبت نیاز ندارن _اینطور نیست حیوانات محبت رو میفهمن مثلا سگ خیلی باوفاست کافیه بهش محبت کنی و تو رو بشناسه اونوقته که دیگه هر کاری از دستش برمیاد برات بکنه این یعنی محبت رو میفهمه _کی گفت حیوانات محبت رو نمیفهمن؟ گفتم به این حجم نیاز ندارن مگه کسی گفت به موجودات محبت نکن همه مخلوقات خدا ارزش محبت کردن دارن ولی چه نیازی هست تو اونو ببری تو فضای داخلی خونه ت؟ این دیگه نیاز توئه نه اون نیاز کاذبی هم هست که بجای تعامل با انسانها در ارتباط با حیوانات دچار افراط بشی! سگ همونطور که وفاداره وحشی هم هست و این خصلت و ذاتشه نه عیبش اینطوری خلق شده این تویی که باید بفهمی و فاصله ت رو حفظ کنی خدا به اون عقل نداده چون نیازی نداشته ولی به تو که داده چند وقت پیش تو یکی از کشورای اروپایی یه سگ خونگی گردن یه بچه ی دوساله ی خانواده رو شکست و بچه رو کشت* خب اون که مقصر نیست اون به غریزه ش عمل میکنه مقصر اون انسان بی فکریه که نمیفهمه داره چکار میکنه! اما درباره اینکه گفتی حیوانات همشینای خوبی ان چون هیچ کار بدی نمیکنن خب پس این دیوار این مبل این میز و صندلی هم همه همنشینهای خوبی هستن چون هیچ کدوم این کارها رو نمیکنن دروغ نگفتن و دل نشکستن وقتی حسنه که کسی بتونه این کار رو بکنه و نکنه حیوانات اصلا نمیتونن حرف بزنن چه راست و چه دروغ! چی رو فضیلت حساب میکنی؟ توی سیستم فکری ما انسان شانیت بالایی داره چون ادراک پذیره و میتونه یاد بگیره و رشد کنه حالا اگر این موجود بجای اتصال و همنشینی با کسایی که میتونن رشدش بدن با کسانی مجالست کنه که چیزی برای ارائه بهش ندارن خب به ضرر خودشه مثل کسی که بزرگ شده دیگه وقتشه روابط اجتماعی خودش رو با دیگران شکل بده ولی هنوز سرگرم عروسکاشه عروسک موجود بدی نیست حیوانات مقصر چیزی نیستن اما برای همنشینی با انسان به طور صرف مناسب نیستن چون چیزی برای ارائه ندارن سگ بودن بد نیست برای سگ ولی سگ بودن برای انسان بده! تمام موجودات که هیچ تمام ذرات عالم همه تجلی قدرت خدا هستن و حیاتشون محترم و هیچ کس حق نداره اونا رو از حق حیات محروم کنه یا آزار بده اما دیدن حیوانات و دار و درخت تا یه جایی میتونه تو رو یاد خدا بندازه و پندت بده جز اون به چیزای دیگه هم نیاز داری اگر حبس بشی دیگه رشدی نمیکنی حضرت سلیمان هم با حیوانات حرف میزد ولی حبس نمیشد در این ارتباط بشر امروز قانع شده صرفا به همین ارتباط! و قید سایر روابط متعالی رو زده خب این خیلی بده! چشم تنگ کردم و به کتایون در حال فرار خیره شدم: _ضمنا میدونستی اگر این معرکه گیری ها واسه اینه که من یادم بره این یه ماه چی بود و چی شد و کاری به کارت نداشته باشم کور خوندی؟ فوری از جاش بلند شد و مشغول جمع کردن بشقابها شد: _چه ربطی داره ژانت هم شاید برای شرکت نکردن توی بحثمون بی موقع برای مسواک زدن روانه سرویس شد شیر آب رو باز کرد و مشغول شستن ظرفها شد منتظر تماشاش کردم تا این بهانه ش هم تمام بشه و ببینم بهانه بعدی چیه تا جایی که میتونست شستن همون چند بشقاب رو طولانی کرد اما بالاخره ناچار شد برگرده و روی صندلی مقابلم بشینه سعی کرد بجای دفاع حمله کنه: _چیه چرا اونجوری نگام میکنی! خب سختمه... صریح و کوتاه گفتم: _تا امروز هرچی من و مامانت رو چزوندی مفت چنگت! ولی الان اگر میخوای جون سالم بدر ببری مثل بچه آدم بدون یک کلمه توضیح و آه و ناله یه عکس میفرستی برای من که با شماره ت بفرستم برای مامانت که ببیندت و هر وقت خواست بهت پیام بده بهش میگم بهت زنگ نزنه تو هم نخواستی فعلا پیامهاش رو جواب نده ولی اون حق داره حرفهاش رو بزنه گوشیش رو روی میز به سمتش هول دادم: زود باش... لبخند خسته ای از سر ناچاری زد: خیلی زورگویی! _تو دیگه حرف از زورگویی و قلدری نزن که دیکتاتوری هستی واسه خودت! بجمب... عکسی برای من فرستاد و بعد به من که مشغول فرستادن عکس و شماره و توضیحات برای مادرش بودم خیره شد همونطور مشغول کار پرسیدم: چیه آدم ندیدی؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊 حدیث قدسی :هر که راعاشق شوم خواهم کشت و هرکه را بکشم خود خون بهای اوهستم خوش به سعادتت ای شهید که خدا این گونه عاشقت شدوتورا برگزید 🌷🕊 هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷
میگفت دوست دارم سه تا بچه داشته باشم و اسم دومیشو بذارم عباس بعد میگفت ابوالفضل بذاریم یا عباس؟ یخورده مکث میکرد دوباره میگفت نه عباس... بعد یه بغضی ته گلوش مینشست به حضرت عباس علاقه ویژه ای داشت. 🌷
|_‍ _| ‍نَفَس‌هٰایم رٰا از مَن بِگیر اما ‍امید ‍دیدارت را نه‍ |_دلم‌آسمون میخواد _|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 شب جمعه شهدا را یاد ڪنید آنها شما را نزد سیدالشهدا علیه السلام یاد می‌ڪنند 🌸🍃اللهم صل علے محمد و آل محمد و عجل فرجهم🍃🌸
۞﴾﷽﴿۞ ☀️اَلَّلهُمـ ّعجِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج☀️ من مَلَک بودم و فروس نه آمد یادم که من از روز ازل اهل حسـین آبادم سوم شعبان میلاد سفینةُ النجاة بر همه ی آزادگان جهان خجسـته باد.
*دستور عجیب سرتیپ عراقی برای یک شهید* *راوی: حسن یوسفی* 🔸«یک بار یکی از بچه‌ها آمد و به ما گفت که ان شاءالله ما تا ۴۵ روز دیگر می‌رویم ایران. در حالیکه آن موقع هنوز هیچ خبری از اعلام آزادی اسرای ایرانی نشده بود. بچه‌ها سر به سرش گذاشتند و شوخی کردند. این برادر رزمنده یک آدم مؤمنی بود که ما قبولش داشتیم. به او گفتیم حالا گیریم آزاد هم شدیم. اگر برویم ایران، تو می‌خواهی رسیدی خانه‌ات، چه کار بکنی؟ گفت:«من با شما نمی‌آیم. چون قبل از آزادی می‌میرم. شما در این اردوگاه برای من چهل روز عزاداری می‌کنید. جنازه‌ام را دور اردوگاه تشییع می‌کنید.» بچه‌ها در جوابش گفتند: «همه حرف‌هایت را که باور کنیم، این یکی را که چهل روز برایت عزاداری برپا باشد را باور نمی‌کنیم. تشییع جنازه را که نمی‌گذارند انجام دهیم. ضمناً این بعثی‌ها برای آقا امام حسین(ع) که در کشور خودشان دفن است نمی‌گذارند عزاداری کنیم، چطور می‌خواهند بگذارند برای تو عزاداری کنیم؟» 🌹سه چهار روز بعد ایشان از دنیا رفت...در همان روزی که دوستمان از دنیا رفت، یک سرتیپ عراقی مسئول کل اردوگاه‌ها که معمولاً ۶ ماه یکبار توی اردوگاه‌ها سرکشی می‌کرد و بسیار هم مغرور بود، آمد. یک سربازی به او گزارش کرد که امروز یک نفر مرده. نمی‌دانم چطور شد که آن ژنرال عراقی گفت: برویم ببینیمش. همه تعجب کردند چون چنین مقامی هیچ وقت برای دیدن جنازه‌ی اسیر اقدام نمی‌کرد. ملحفه را خودش از روی پیکر شهید کنار زد. ما خودمان هم منظره‌ای که دیدیم را باور نکردیم. چهره شهید خیلی حالت عجیبی پیدا کرده بود. انگار آنجا را با چیزی روشن کرده بودند. چهره سفید و نورانی و براق. هر کسی که آنجا چهره شهید را دید اصلاً انگار از این رو به آن رو شد. تا مدتی حالت چهره‌اش را فراموش نمی‌کردیم. 🌹همان موقع که همگی چهره دوست شهیدمان را دیدیم، آن سرتیپ عراقی یک سیلی محکم زد توی گوش سربازش که کنار ایستاده بود و گفت:«لا بالموت...هذا شهید... والله الاعظم هذا شهید...» دیگر باورش شده بود که این شهید است و از آنجا آن بعثی هم زیر و رو شده بود. گفت: « برای این شهید باید چهل و پنج روز عزاداری کنید و دستور می‌دهم بدنش را دور تا دور اردوگاه سه بار تشییع کنید.» او که این‌ها را می‌گفت بچه ها گریه می‌کردند. اتفاق عجیبی بود. بعد یکی از ایرانی‌ها رفت و گفت ما چهل و پنج روز نمی‌توانیم عزاداری کنیم. افسر بعثی گفت: چرا؟ جواب دادند: چون ما چهل روز دیگر می‌رویم. گفت: شما از کجا این حرف را می‌زنید؟ جواب داد: خود این شهید قبل از شهادتش گفته. افسر بعثی گفت: «اگر او گفته پس درست است.» 🔶سر چهل روز دیدیم درها باز شد و صلیب سرخی ها آمدند داخل و گفتند که دیگر باید به ایران بازگردید. 📖 کتاب سیری در زمان - جلد سوم - صفحه ۵۴۵ الی ۵۴۶ 🖊تحقیق وپژوهش:استاد مهدی امینی ✅ کانال رسمی اندیشکده راهبردی فتح
‏عکس از وصیت شهدا:حامی ولایت بمان
*بعد از سي سال نوروز به شنبه افتاد* ضرب المثل شیرین فارسی: *"شنبه به نوروز افتاد"*؟ موضوع اینجاست که سالها طول میکشه تا سال جدید در روز شنبه تحویل بشه ، به همین خاطر اگه شروع نوروز در روزشنبه باشه اون سال رو خوش یمن میدونن و وقتی یه اتفاق غیر منتظره خوب رخ میده میگن: چی شده؟ شنبه به نوروز افتاده؟ بعضی هم میگن: ایامی بگزرد شنبه به نوروز . حالا من بهتون خوش خبری بدم که امسال شنبه به نوروز افتاده ، به فال نیک بگیرید *چنان سالی شود ،شنبه به نوروز* *شود نیکو همه سال وهمه روز* خدایا ، این نوروز، شروع خوب و خوشی برای ملت ایران ، همه دوستان ، آشنایان باشه . سال نو ، سال 1400 برشما و خانواده محترمتان مبارک . 🌹🌹🌹
ساعت ۱:۲۰ به وقت شهادت... ‏در زیارت عاشورا، نه فقط قاتلین؛ بلکه هر کس به این جنایت راضی بود را نیز لعن میکنیم. اقای ظریف، در شهادت حاج قاسم، جو بایدن همان "وَ شايَعَتْ وَ بايَعَتْ وَ تابَعَتْ عَلى قَتْلِهِ" است!
✍بین خودمان بماند فرمانده بحث یافتن نیست مسئله این است که کسی مانند شما نیست که من پیدایش کنم ❤️ ساعت عاشقی ۱:۲۰
خط خون نقطه پایان سلیمانی نیست بهراسید که این اولِ بسم اللّه است تا ابد 01:20 بامداد جمعه ها را به یاد حاج قاسم یادآوری و زنده نگه خواهیم داشت