eitaa logo
شهید محمد رضا تورجی زاده
268 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
10هزار ویدیو
158 فایل
🌟🌹ستارگان آسمان🌹🌟 ♡″یا زهرا″♡ ✿محمد رضا تورجي زاده✿ ✯🔹فرزند: حسن ✷🌺ولادت:۲۳ تیر ماه ۱۳۴۳ °❥🌹شهادت: ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶ محل شهادت: بانه _ منطقه عملیاتی کربلای۱۰ 💫🌹مزار: گلستان شهدای اصفهان
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 جهادتبیینی فرزندآوری در روزی رسونی خدا شک میکنیم؟! فکر میکنیم خدا نمیتونه روزی بنده هاشو برسونه؟! این طرز فکر اونا فکر میکنن دستای خدا بستس نمیتونه کاری بکنه! ♦️و یهود گفتند: «دست خدا (با زنجیر) بسته است.» دستهایشان بسته باد! و بخاطر این سخن از رحمت (الهی) دور شوند.🔥 بلکه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است؛ هرگونه بخواهد، می‌بخشد! 📕قرآن، سوره مائده، آیه۶۴
🔅🔅🔅🔅 چه‌دعای‌قشنگیه خدایا من‌را‌ سبب‌شکستن هیچ‌دلی‌ قرارنده 🥀🥀🥀
توصیه اخلاقی شهدا 🌹 ‌شهـــید حسن باقری میگفت: بی تعارف بگویم، آن نیرویی که نمازش را اول نخواند، خوب هم نمی تواند بجنگد. 🌹 خادم الشهدا نوشت: برا جنگ با شیطان لعین و نفس اماره، نماز اول وقت بهت انرژی و قدرت میده، از دستش نده
📌ی نسخه ی درمانی 👌یک بخور عالی درمانی برای کرونا پودر آنتی‌بیوتیک طبیعی👇 مرزنجوش ۱ قاشق غذاخوری🔻آویشن ۱ قاشق مرباخوری🔻نعنا ۱ قاشق غذاخوری🔻ختمی ۱ قاشق غذاخوری🔻 بابونه ۱ قاشق غذاخوری🔻 بنفشه ۱ قاشق مرباخوری 👈مجموع اینها را درون یک قابلمه آب ریخته، بگذارید با درِ بسته جوش بیاید. سپس با همان درِ بسته زیر چادر بگذارید، در ظرف را بردارید، بخار آن را از طریق دهان و با نفس های عمیق به داخل ریه‌ها بکشید. 👈 این بخور حدودا ۱۰ دقیقه انجام شود
اذان مغرب به افق تهران به حق شهدا اللهم عجل لولیک الفرج شهدا التماس دعا داریم
شهیدانه🥀 دفعه دومی که می‌خواست کربلا برود، به او گفتم: «حسین جان! ما کربلا نرفتیم. ما پدر و مادرت هستیم. ما را هم کربلا ببر». سال بعد، ما را هم کربلا برد.😊 اصلاً اهل بازار رفتن و خرید کردن نبود. در نجف در راه که به زیارت می‌رفتیم به مغازه‌ها و مردمی که خرید می‌کردند نگاه می‌کردم. گفت: «مامان! از این که مردم اینجا می‌آیند و کفن می‌خرند و تبرک می‌کنند یا آب فرات را به‌عنوان تبرک می‌برند، بدم می‌آید». گفتم: «مگر بد است»؟ گفت: «مگر امام حسین (ع) کفن داشت؟ این آب را باید روی آب ریخت. آب زمزم را باید برای تبرک برد». حالا فکر می‌کنم و می‌بینم چه می‌گفته و به چه چیزهایی فکر می‌کرده است. چقدر فکرش بالا بوده؛ یک روز این جریان را برای پدرش تعریف کردم، پدرش هم می‌گفت: «این چیزها به فکر من که پدرش هستم، نمی‌رسد»💔 🌹 🕊