حاج آقا مرتضی ۲۳ تیر ماه سال ۱۳۶۱ همزمان با شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان در شهر کرج بدنیا آمدن تحصیلات کلاسیک را تا مقطع دیپلم ادامه دادن با اصرار خانواده در آزمون دانشگاهها شرکت و در رشته مهندسی کشاورزی پذیرفته شدن ولی با جلب رضایت مادر و بقیه باتوجه به علاقه خودشون که خدمت در نیروی قدس سپاه بود وارد دانشکده نظامی شده به این نیرو پیوستن و بعد از کسب تبحر در زمینه های مختلف نظامی و آموزش سربازان زیادی برای سپاه اسلام به عنوان یکی از فرماندهان نخبه نیروی قدس در جبهههای مقاومت در مبارزه با تکفیریها و توسط جبهه النصره در تاریخ ۱۴ خردادماه ۱۳۹۵ مقارن با رحلت پیر و مقتدای خودشون حضرت امام خمینی ره در جنوب حلب در روستای خلصه در اطراف خانطومان معروف به فیض شهادت نائل آمدن
سوال سوم 👇👇
🍀از کودکی و نوجوانی شهید بزرگوار بفرمایید ؟ فعالیت هایی که بیشتر انجام میدادن🌺
در کودکی و نوجوانی پسر بسیار آرامی بودن. برخلاف اغلب پسر بچهها بازیها و شیطنتهاشون باعث آزار هیچکس چه خانواده و چه دوستان و هم سن و سالهاشون نبود. قانع بودن، مهربانی و ادبشون ورد زبان پدر و مادر و همه اطرافیان بود، خواهر و برادرها هم حاج مرتضی رو طور دیگری دوست داشتن. نوجوانیشون هم در پایگاه بسیج و مسجد محل و صرف فعالیتهای فرهنگی برای جذب و نگهداشتن بچهها در صفهای نماز جماعت و پایگاه بسیج و بصورت کلی جبهه انقلاب و اقدامات مرتبط شد.
ایشون محبوبیت خاصی بین بقیه اعضای خانواده داشتن. از علاقه شخصیشون به شهدا و خدمت به خانواده شهدا که بگذریم با توجه به شغلشون یعنی عضویت در نیروی قدس سپاه تعداد زیادی از شهدای مدافع حرم از دوستان و همکاران نزدیک حاج آقا مرتضی بودن بیشترین ارادتشون به مادر پهلو شکسته بود و آسیبی که منجر به شهادتشون شد هم مثل بانو از ناحیه پهلو و دستشون بود
سوال پنجم👇👇
🍃شهید وقتی از موضوعی عصبانی میشدن یا از دست کسی ناراحت میشد ن برخوردشون با طرف مقابل چطور بود ؟
سعی در کنترل خشم داشتن برای آرام کردن جو حق رو به طرف میدادن بعد در موقعیت مناسب بسته به شرایط بصورت مستقیم یا غیر مستقیم با شرح میداد موضوع و بیان علت حرف یا عملشون طرف مقابل رو متوجه اشتباهش میکردن
سوال ششم👇👇👇
آقا مرتضی در چند سالگی ازدواج💍 کردند ملاک هایی که برا انتخاب همسر مدنظرشون بود چی بود ؟😍
شهید بزرگوار فرزند دارند؟ ☺️
حاج آقا مرتضی در سال ۸۶ در سن بیست وپنج سالگی ازدواج کردن. ملاکشون هم ایمان و تقوا بود که در ظاهر خانمها با حجاب خودش رو نشان میده دو فرزند داشتن; #نازنین_زهرا ی عزیزم که زمان شهادت پدرش شش ساله بود و فاطمه سلمای عزیزم که هفت ماه بعد از شهادت بابا بدنیا آمد.
سوال هفتم👇👇👇
🍀شما میدونستید که آقا مرتضی یه روز شهید میشن؟
خودشون آرزوی شهادت داشتن؟ 😭
گاهی پیش میومد در صحبتهای دونفرهمون که آرزوی شهادت داشتن. و خدا میدونه هیچوقت نگفتم خدا نکنه یا تعابیری به این شکل جوابی که هربار براشون داشتم این بود که ان شاءالله در رکاب حضرت مهدی شهید بشی. آرزویی که از عمق وجودم براشون داشتم اصلا مردن برای حاج مرتضی خیلی حیف بود. بارها در صحبت با دوستانشون این جمله رو تکرار میکردن که حواسمونو جمع کنیم اگر شهید نشیم میمیریم
سوال هشتم👇👇👇
🍃چی شد که تصمیم گرفتن برن سوریه ؟😔
بعد از چندبار اعزام به سوریه شهید شدن؟ 😭
همانطور که عرض کردم حاجی جمعی سپاه قدس و از نیروهای عملیاتی و آموزش دیده بودن تا قبل از جنگ و نا آرامیها در سوریه به آموزش و تربیت نیروهای داوطلب از اقصی نقاط دنیا برای دفاع از مرزهای کشورمون و دنیای اسلام بودن از آغاز جنگ در عراق و سوریه هم به دفعات و حداقل دوبار در سال در جبهههای مقاومت حضور داشتن
سوال نهم👇👇👇
🍃آمادگی خبر شهادتش رو داشتید
کی و چه موقع خبر شهادتش رو بهتون دادن ؟
اعتقاد قلبی دارم که شهادت بالاترین درجهایه که هر فردی میتونه در دنیا به اون دست پیدا کنه بعنوان خواهری که عاشق برادرشه چنین جایگاهی رو براشون آرزو داشتم اما حقیقتا به این زودی آمادگی برای شهادتشون نداشتیم دوست داشتیم بیشتر در کنارمون میبودن و در سالهای پیری به شهادت میرسیدن. بهرحال عشق حاج مرتضی به شهادت پیروز شد و حاجی با عملیات انتحاری نیروهای منحوس جبهه النصره در مقر فرماندهی در جنوب حلب به آرزوی دیرینهشون رسیدن.
خبر شهادت ایشون رو کسی بما بعنوان خانواده شهید ندادن، بهتره بگم خودمون دنبال خبر رفتیم. حاج مرتضی برادر کوچکترم رو در یکی از گروههای تلگرامی که متشکل از همکاران حاجی و بعضی از اعضای خانواده اونها بود عضو کردن. خبری بصورت مبهم و بدون عنوان شدن اسم کسی، با این مضمون که سه نفر از نیروهای ایرانی در سوریه مورد حمله قرار گرفتن ( توسط یکی از جانبازان مدافع حرم عضو ) ارسال شد. با توجه به حضور حاجی در سوریه برادرم پیگیر موضوع شدن که ایشون بدون شناختن ( آقا هادی) اسم شهدارو با این عنوان که احتمالا این افراد بودن اعلام کردن. برادرها برای کسب خبر قطعی راهی خیابانها و سر زدن به دوستان حاج آقا مرتضی شدند که نهایتا بعد از گذراندن چندین ساعت دلهره و ناراحتی با حضور در محل کار حاج مرتضی شهادتشون برامون قطعی شد.
با توجه به ناراحتی قلبی ما خبر رو به مادر ندادیم اما با توجه به حس مادرانهای که داشتن و قطع ارتباط دو روزه با حاجی ایشون با اصرار بنده رو وادار کردن که باید از محل کار خبر بگیریم که ایشون هم به این طریق مطلع شدن.
سوال دهم👇👇
🍀اگر کسی پیششون مخالف ولایت ونظام یا اسلام حرف میزدند عکس العمل نشون میدادند؟
خط قرمز همه شهدا ولایت بوده.
بنظر بنده کسیکه در این راه کمیتش بلنگه اصلا به شهادت نمیرسه. ولی هر کدام از شهدا با توجه به خصوصیتهای اخلاقیشون به یک نحو با موضوع برخورد میکردن. حاج مرتضی هم با توجه به تدبیر و پختگی که در رفتارشون مشهود بود با متانت و دلیل با مخالفین نظام و حضرت آقا برخورد میکردن
سوال یازدهم 👇👇👇
🍀از روز آخر در معراج الشهدا زمان وداع با آقا مرتضی میفرمایید
نمیدونم چی باید بگم ولی واقعا احساس میکردم هستن و حضور دارن با توجه به مطالعاتیکه از لحظات پس از مرگ داشتم اطراف رو نگاه میکردم و با خودم زمزمه میکردم یعنی در کجای معراج ایستاده و داره نگاهمون میکنه؟ صلوات میفرستادم و سلامهای زیارت عاشورا رو بنیابت از حاج مرتضی تکرار میکردم.
🌼کــــوچــــه شــــهـــدا🌼
روز معراج فقط چهره حاج مرتضی رو بما نشون دادن که برای وداع آخر روی ماهش رو بوسیدیم اما عکسی در اختیارمون قرار ندادن
سوال دوازدهم 👇👇👇
🍀تما م لحظه ها خاطره هست
خاطره ای که برا شما خیلی به یاد ماندنی بوده از شهید عزیز برامون میفرمایید