چی شده تصمیم گرفتن برن به سوریه.
وقتی شما متوجه شدید عکس العملتون چی بود؟
اولین بار 13 فروردین 93 گفت دوست داره به سوریه بره
اون موقع اصلا حرفی از جنگ در سوریه نبود
سری اول هم که اعزام شدن اصلا نگفتن و رفتن
🌼کـوچـه شــهـدا🌼
اولین بار 13 فروردین 93 گفت دوست داره به سوریه بره اون موقع اصلا حرفی از جنگ در سوریه نبود سری اول ه
یعنی جز یک بار باقی دفعات یکبار نیست میشد
اون مواقعی که یک بار نیست میشد هر دفعه در وضعیت خاصی بودیم
یک بار وسط اسباب کشی و...
تمام فکرش فقط سوریه بود و دیگه ما را نمیدید
🌼کـوچـه شــهـدا🌼
بعد از چند بار اعزام شدن به سوریه شهید شدن؟
سری پنجم شهید شدن
🥀
امادگی خبر شهادتش رو داشتید ؟
کی و چه موقع خبر شهادتش رو بهتون دادن ؟
🌼کـوچـه شــهـدا🌼
🥀 امادگی خبر شهادتش رو داشتید ؟ کی و چه موقع خبر شهادتش رو بهتون دادن ؟
سری آخر میدونستم شهید میشه
دو روز قبل از اینکه سری آخر اعزام بشن صبح جمعه هدیه سالگرد ازدواج مون را زودتر دادم چون میدونستم میخواد بره
یک جفت کفش گرفته بودم از جعبه در آورد و یک نگاه کرد و بعد گفت دستت درد نکنه ولی دیگه لازمم نمیشه
تا اون موقع نگفته بودم
گفتم مرتضی این دفعه بری از دستم رفتی گفت
روز قیامت گلوی امام حسین علیه السلام خونی باشه و گلوی من سالم باشه شرمنده آقا میشم
و من حرفی برای گفتن نداشتم
و درست تیر به گلوی ایشون خورد
🌼کـوچـه شــهـدا🌼
سری آخر میدونستم شهید میشه دو روز قبل از اینکه سری آخر اعزام بشن صبح جمعه هدیه سالگرد ازدواج مون را
لحظه شهادت را حس کردم ولی منتظر بودم بقیه بگن
وقتی شنیدم تیر به گلوشون خورده خدا را شکر کردم روز قیامت شرمنده امام حسین علیه السلام نمیشه
شنیدن خبر شهادت دوستان آقا مرتضی خیلی سخت تر بود
من با شهادت مشکلی نداشتم
چیزی که سخته بدون همسرت میخوای چه کار کنی
اون شب یکسر به خودم میگفتم با زندگی چه کنم
دنیا فقط با مرتضی معنا داشت
الان در واقع برزخی بیش نیست