.......
#ماهور🌙! #پارت_۱۴ نگاهی به صورت ساده و بی روح خودم انداختم.این چند روز فرصت نکرده بودم به خودم برس
#ماهور🌙!
#پارت_۱۵
واقعا مهمونا وضعیت بدی داشتن.احترام بانو سالی چند بار مراسم می گرفت اما مهمونای امشبش کاملا فرق داشتند.هانیه که بین هردومون ایستاده بود آروم لب زد:ظاهرا اینا اقوام و دوستای پدری ارباب هستند و اکثرشون خارج زندگی میکنند.
من نزدیک دوسالی بود که به عمارت اومده بودم و حتی خود ارباب بزرگ رو ندیده بودم چه برسه به خانوده ش
همه ی خانما با سرهای برهنه بودند و لباساشونم که غیر قابل توصیف بود.خداروشکر کردم که باز احترام بانو مثل اینا نیست و معلوم بود که از خانواده با اصل و نسبی هستند.
یاسمین روشو برگدوند و گفت :من که عمرا پایین نمیرم
روبهش گفتم:منو مسخره میکردی یاسمین اینا که دیگه کلا لختن
هانیه دستمونو گرفت و گفت : باز شما شانس آوردید من که رفتم پایین چندتا از مرداشون مست کرده بودن خدایی از دستشون فرار کردم
دوباره برگشتم و به پایین نگاه کردم.چشمم خورد به ارباب که چند تا از دختراشو دورشو گرفته بودند.
هانیه که رد نگاهمو پیدا کرده بود با خنده گفت : اربابم که بدش نیومده داره دل میده و قلوه میگیره
پوزخندی زدم و گفتم : معلوم شد خوی حیوانیش به خانواده پدریش رفته
با دیدن شکوه خانم سریع خودمونو جمع و جور کردیم که بهمون گفت سریع بریم و مشغول چیدن میز شام بشیم.
هرچند دلم نمیخواست بین اون ادمای کثیف قرار بگیرم اما به اجبار مجبور شدیم پایین بریم.میدونستم این وضعیت بیشتر ازهمه برای یاسمین غیر قابل تحمل بود.بعضی ازبچه ها سرشونو پایین انداختن اما من از اینکار حس خوبی نداشتم سرمو بالا گرفتم و سعی کردم یکم به خودم غرور بدم.
چندباری مسیر آشپزخونه تا سالن پذیرایی را طی کردیم . خداروشکر به اندازه کافی دختر اونجا بود و کسی به ما رعیت ها نگاه نمیکرد. شکوه خانم به من و هانیه گفت که بالا سر مهمونا باشیم تا اگر چیزی نیاز داشتن کمکشون کنیم.
خیلی دوست داشتم منم مثل یاسمین و بقیه دخترا به آشپزخونه برگردم ام اما حرف شکوه خانم جای اعتراض نداشت و بی فایده بود.هاینه اون سر میز و منم سمت دیگه ایستاده بودم.هرزگاهی برای مهمونا نوشیدنی میرختیم یا بهشون دستمال میدادیم.تازه کم کم دلم آروم گرفته بود که صدای یکی از پسرهای جوان سرمیز بلند شد.
+آروین حالا که من بردم چی میخوای بهم بدی؟
رد نگاهشو که دنبال کردم به ارباب برخوردم.یعنی اسم ارباب آروینه؟چرا تاحالا برام سوال نشده بود اسمش چیه؟چرا تا حالا تو عمارت کسی به اسم کوچیک صداش نکرده بود؟
ارباب که خیلی خونسرد درحال غذا خوردن بود گفت :نمیدونم باید فکر کنم
این پسره که انگار ولکن نبود ادامه داد : میخوام خودم جایزه مو انتخاب کنم.
ارباب دست از غذا خوردن کشید و گفت : خیل خب آراد چی میخوای؟
..
#کپی_ممنوع
#ادامه_دارد
🔗⃟🌸|⇢ب قلمـ حنین♪٭
✍🏻 شاهکار جدید جراحان ایرانی
عملی بیسابقه در ایران🇮🇷
و کمسابقه در جهان✌️🏻😮
#روایت_پیشرفت
دو کلام
به خواهران عزیز که اربعین عازم دیار عشق هستند:
بیخیالِ همه این بازیای رسانه ای
ول کنید عبا و پمادِ ضد درد و ضد آفتاب و عینک و ... رو
پاشید چادراتونو آماده کنید ، با یه کوله بار سبک
پا بذارید تو مسیر مشایة
برا حضرت زینب س با چادراتون علمداری کنید
هرجا چادراتون خاکی شد ذکرِ یازهرا س بگید
هرجا پاهاتون زخمی و خسته شد ذکرِ یا رقیه بگید
هرجا گرمتون شد یه نگاه به آسمون کنید و بگید
به فدای اون بدن عریانی که زیر آفتاب موند ...
خدا رو شکر تمام تلاش ها داره برای امنیت و راحتی ما میشه ، برای اسیری نمی رویم.
با دود اسپند و نوحه و التماس دعا از زیر قرآن بدرقه خواهیم شد ان شاء الله.
خواهرای عزیزم برادرای عزیز تر از جانم ..
فلسفه اربعین همین سختی کشیدنه
چشمت که به گنبد خورد سختی هایی که کشیدی
میشه این جمله بی بی زینب س (ما رأیت الا جمیلا)
کم جایی نمیخواید برید
میخواید پا بذارید جا پای خانم حضرت زینب س
با آداب برید. لبخندِ رضایتِ حضرت به همه چی می ارزه
برید نشون بدید حضرت زینب تو ایران
خیلی علمدار داره ..
نشون بدید چادری که تو کربلا خاکی شد
نسل پرور شده ..!
نشون بدید نسلِ زینبی
با هیچ بازی رسانه ای از بین نمیره .
سفرتون بخیر عَلمدارانِ نسل زینب سلام الله علیه
🏴اربعینی ها !
یادتان باشد که ستون به ستون را
مدیون قطره قطره خون شهیـــــــدانید...
🏴اربعینی ها
وقتی چشمتان به گنبد زیبای آقا افتاد، یاد کنید از آنانی که با حسرت پشت پیراهن هایشان مینوشتند: یا زیارت یا شهادت
🏴اربعینی ها !
میان ِ هروله های بین الحرمین ،
یاد کنید از شهـــــــدایی که در آرزوی زیارت ِ شش گوشه ی اربابـــ پرپر شـــدند ...
🏴اربعینی ها
نمیدانم از کدام مرز میگذرید ! اما ؛
یاد کنید از شهـــدای مفقودالاثر در مرزهای مهران ... چزابه ... شلمچه ...
هدایت شده از سیدِ خیرالامور | سیدنا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حال و هوای پایانه مرزی مهران
موج زائران اربعین ساعت ۲ بامداد
ماشالله❤️🩹😍
ببینید و برای دوستانتون هم بفرستید
🔻 @seyyedoona
ما ایمان را،اخلاصمان را،عملمان را
درست میکنیم و با اسلام منطبق میکنیم.
اگر این را داشته باشیم،یاریِ خدا
تضمین شده است..!
#شهید_بهشتی
(:❤️ ـ ولی من پول نگه
داشته بودم که برم
کوله بخرم واسه
اربعینت #حسین ... !(:"♡
@shahadat312
#حسینجانم💔🌿
|•عاشـق آن اسـتْ
ڪہ فڪرش همہ خدمـت باشـدْ . . .
صبـحها در عطـشْ
عـرض ارادتـ باشـدْ . . .
بـهترازحضـرت اربـابْ
ندیـدم شاهے؛
ڪهـ چـنین باخـبراز حـال رعـیت باشـد•|
السلام_علیڪ_یا_ابا_عبدالݪہ |
@shahadat312