eitaa logo
.......
4 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
3.1هزار ویدیو
103 فایل
.....
مشاهده در ایتا
دانلود
هر جوان مؤمنى كه در جوانى قرآن تلاوت كند، قرآن با گوشت و خونش مى‌آميزد و خداوند عزّوجلّ او را با فرشتگان بزرگوار و نيك قرار مى‌دهد و قرآن نگهبان او در روز قيامت، خواهد بود. + كافى(ط-الاسلامیه) ج ۲، ص ۶۰۳ @shahadat312
🖐🏻 رفیـق‌مۍ‌دونـۍ‌‌چـرا‌آدمـا‌بعضۍ‌وقـتا‌ بـۍ‌دلیل‌دلـت‌رو‌مۍ‌شڪونـن..؟! حواسـت‌بھ‌وقتـایۍ‌بـوده‌ڪھ‌‌با‌گناهـت‌ دل‌امامـت‌رو‌شڪستۍ..؟! دل‌ولـیھ‌‌خدا‌رو‌شـڪستن‌ڪم‌نیسـتا سـاده‌ازش‌نگـذر ..!🌿 @shahadat312
🔘داستان کوتاه !👌 عباسقلی خان فرد ثروتمند و در عین حال خیّری بود که در مشهد بازار معروفی داشت. مسجد- مدرسه- آب انبار- پل و دارالایتام و اقدامات خیریه دیگری هم از این دست داشته است. به او خبر داده بودند در حوزه علمیه‌ای که با پول او ساخته شده، طلبه‌ای شراب می‌خورد! ناگهان همهمه‌ای در مدرسه پیچید. طلاب صدا می‌زدند حاج عباسقلی است که به مدرسه وارد شده. در این وقت روز چه کار دارد؟ از بازار به مدرسه آمده است! عباسقلی خان یکسره به حجره‌ی من آمد و بقیه همراهان هم دنبالش. داخل حجره همه نشستند. ناگهان عباسقلی خان به تنهایی از جایش بلند شد و کتابخانه کوچک من را نشانه رفت. رو به من کرد و گفت: لطفاً بفرمایید نام این کتاب قطور چیست؟ گفتم: شاهنامه فردوسی. دلم در سینه بدجوری می‌زد. سنگی سنگین گویی به تار مویی آویخته شده است. بدنم می‌لرزید. اگر پشت آن کتاب را نگاه کند، چه خاکی باید بر سرم بریزم؟ عباسقلی خان دستش را آرام به سوی کتاب‌های دیگر دراز کرد… ببخشید، نام این کتاب چیست؟ بحارالانوار. عجب…! این یکی چطور؟ گلستان سعدی. چه خوب…! این یکی چیست؟ مکاسب و این یکی؟! … لحظاتی بعد، آن چه نباید بشود، به وقوع پیوست. عباسقلی خان، آن چه را که نباید ببیند، با چشمان خودش دید. کتاب حجیمی را نشان داد و با دستش آن را لمس کرد. سپس با چشمانی از حدقه درآمده به پشت کتاب اشاره کرد و با لحنی خاص گفت: این چه نوع کتابی است، اسمش چیست؟ معلوم بود. عباسقلی خان پی برده بود و آن شیشه لعنتی پنهان شده در پشت همان کتاب را هدف قرار داده بود. برای چند لحظه تمام خانه به دور سرم چرخید، چشم‌هایم سیاهی رفت، زانوهایم سست شد، آبرو و حیثیتم در معرض گردباد قرار گرفته بود. چرا این کار را کردم؟! چرا توی مدرسه؟! خدایا! کمکم کن، نفهمیدم، اشتباه کردم… خوشبختانه همراهان عباسقلی خان هنوز روی زمین نشسته بودند و نمی‌دیدند، اما با خود او که آن را در اینجا دیده بود چه باید کرد؟ بالاخره نگفتی اسم این کتاب چیست؟ چرا آقا; الآن میگم. داشتم آب می‌شدم. خدایا! دستم به دامنت. در همین حال ناگهان فکری به مغزم خطور کرد و ناخودآگاه بر زبان راندم: یا ستارالعیوب، و گفتم: نام این کتاب، «ستارالعیوب» است آقا! فاصله سؤال آمرانه عباسقلی خان و جواب التماس‌آمیز من چند لحظه بیشتر نبود. شاید اصلاً انتظار این پاسخ را نداشت. دلم بدجوری شکسته بود و خدای شکسته دلان و متنبه شدگان این پاسخ را بر زبانم نهاده بود. حالا دیگر نوبت عباسقلی خان بود. احساس کردم در یک لحظه لرزید و خشک شد. طوری که انگار برق گرفته باشدش. شاید انتظار این پاسخ را نداشت. چشم‌هایش را بر هم نهاد. چند قطره اشک از لابه‌لای پلک‌هایش چکید. ایستاد و سکوت کرد. ساکت و صامت و یکباره کتاب ستارالعیوب (!) را سر جایش گذاشت و از حجره بیرون رفت. همراهانش نیز در پی او بیرون رفتند، حتی آن‌ها هم از این موضوع سر درنیاوردند، و عباسقلی خان هم هیچ‌گاه به روی خودش هم نیاورد که چه دیده است... اما آن محصلِ آن مدرسه، همان‌دم عادت را به عبادت مبدل کرد. سر بر خاک نهاد و اشک ریخت. سالیانی چند از آن داستان شگفت گذشت، محصل آن روز، بعدها معلم و مدرس شد و روزی در زمره بزرگان علم، قصه زندگی‌اش را برای شاگردانش تعریف کرد. «زندگی من معجزه ستارالعیوب است»... ستارالعیوب یکی از نام‌های احیاگر و معجزه آفرین خدا است و من آزادشده و تربیت‌یافته همان یک لحظه رازپوشی و جوانمردی عباسقلی خان هستم که باعث تغییر و تحول سازنده‌ام شد. «اخلاق پیامبر و اخلاق ما»؛ نوشته استاد جلال رفیع انتشارات اطلاعات صفحه ۳۳۲ @shahadat312
خـوآب‌دیـدَم‌ڪِہ‌درآغـوش‌ضَـریحَت‌هست‌ ڪـٰآ‌ش‌یِڪ‌نَفَـر‌تَعبییرڪنَداین‌‌رویـٰآرآ..! @shahadat312
🌷🕊 میگَن‌ناٰمہ‌اَعمال‌‌شُـھدا [حَقُّ‌ٱللھ] ندارِه‍.. براےخُدا‌ڪه‌از‌خودت‌بِگذرے خدا‌اَزخودش‌برات مےگذرھ♡🌱 @shahadat312
🕊 و‌چگونه‌از‌جان‌نگذرد‌ . . . آن‌رزمنده‌ای‌کھ خدارا‌با‌قلب‌خود‌احساس‌میکند ⁦:)⁩♥️🤞🏼 @shahadat312
•|❤🌱|• از برادر شهید جهاد مغنیه پرسیدند مستحب ترین توصیه شهید چه بوده است؟ و جواب این بود: همیشه از ارتباط ما با امام زمانمان و لزوم تقویت این ارتباط و حضور امام مهدی در همه اعمال و همیشه در ذهن ما صحبت می کرد. هميشه در تمام سطوح و نيز بر ديگران در ساختن خود کار مي کرد تا مردمي باشند که کشور را براي امام عصر و زمان آماده کنند و همه اعمال خود را به او و خداوند متعال پيوند دھند. 😇¦⇔ @shahadat312
🤚🏼•خیلےوقٺمونونمیگیرھ! 🤲🏼🌱 @shahadat312
‹💚🌸› _ ••یِ‌روزمیرسـھ‌فقط‌میان‌بالاسرت‌فاتحـھ میدن‌ومیـرن.. ولـےشایدیِ‌روزی‌باشـھ‌کـھ‌جـٰای‌فاتحـھ دادن‌ورفتن‌بیان‌برای‌رفیق‌شدن‌باهات اینوتومیتونـےتعیین‌کنـے منتھاباشـھادت' @shahadat312
💔🌿 |•عاشـق آن اسـتْ ڪہ فڪرش همہ خدمـت باشـدْ . . . صبـحها در عطـشْ عـرض ارادتـ باشـدْ . . . بـهترازحضـرت اربـابْ ندیـدم شاهے؛ ڪهـ چـنین باخـبراز حـال رعـیت باشـد•| السلام_علیڪ_یا_‌ابا_عبدالݪہ | @shahadat312
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"نشون نداره مادرم منم نشون نمیخوام" از خدا خواستم همیشه بشم شهید گمنام...🌱 @shahadat312
⚠️ کسی که نگران زندگیش و عاقبت به خیریش باشه حتما نمازشو میخونه…👌 حتی اگه گناه هم کردی بازم نمازتو بخون. ولی نمازتو ترک نکن.❌ حتی اگه حوصله هم نداشتی بازم بخون…🚫 نماز نخوندن خط قرمزت باشه…‼️ جدی میگم…😎 ببین ؟🧐 همین نماز یه روز نجاتت میده…🤚 نماز بخون قبل اینکه برات نماز بخونن 🤲 @shahadat312
عِشق یعنی؛ اگر همه تنهاش گذاشتن... تو پاش وایستی! اگر همه رفتن ... تو بمونی! حالا صادقانه بگو؛ تو عاشقِ امامِ زمانت هستی؟ ❤️ 🌟 @shahadat312
۰۰:۰۰ شبتون شهدایی🙂💚 @shahadat312
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم ࢪب اݪشهدا💚
🍃 بهش‌گفتم: چند‌وقتیہ‌بہ‌خاطراعتقاداتم مسخرم‌مےڪنن...😔 بهم‌گفت: براےاونایـےڪہ‌ اعتقاداتتون‌‌رو‌مسخره‌مےڪنن‌، دعاڪنین‌خدابہ‌عشق حسین‌دچارشون‌ڪنہ 👌🏼 شهیداحمدمشلب🍃🌸 @shahadat312
[💛🌿] ای شهید♥️🕊 ای آنکه بر کرانه‌ی ازلی و ابدی وجود برنشسته‌ای... دستی برآر! و ما قبرستان‌نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش. 📍شهید آوینی @shahadat312
| خدا حق داشت تو را در آغوش بڪشد!..✨💛 | @shahadat312
بخونید خیلی قشنگه ﺑﺎﺑﺎ ﭘﻮﻝ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ! ﺑﺎﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ! ﺑﺎﺑﺎ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ! ﺑﺎﺑﺎ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ! ﺑﺎﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ! ﺑﺎﺑﺎ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺮﻡ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ، ﭘﻮﻝ ﺑﺪﻩ ! ﺑﺎﺑﺎ ﭘﻮﻝ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻬﺮﯾﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ! ﺑﺎﺑﺎ !... ﺑﺎﺑﺎ !... ﺑﺎﺑﺎ !... ﻭﻟﯽ ﯾﮏ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻫﻢ ﻧﮕﻔﺘﻢ : ﺑﺎﺑﺎ ! ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﭘﯿﺸﻢ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﺮﺍﻡ ﮐﺎﻓﯿﻪ... ﺑﺎﺑﺎ ! ﺑﻮﺩﻥ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ ! ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﻡ ﻭ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ داشته باشم ﺑﻬﺶ ﻧﻖ ﺯﺩﻡ ! ﻭﻟﯽ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺍﺯﺵ ﻧﭙﺮﺳﯿﺪﻡ : ﺑﺎﺑﺎ ! ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭼﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ؟؟؟ ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩیم ﺍﺯمون ﻣﯿﭙــﺮﺳﯿﺪﻥ : ﺑــﺎﺑــﺎﺗﻮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﯼ ﯾﺎ ﻣـﺎﻣــﺎﻧﺘﻮ؟ ! میگفتیم : ﻫﺮ ﺩﻭﺗﺎﺷﻮﻧﻮ !! ﺍﺻﺮﺍﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ ﻧﻪ ! ﯾﮑﯽ ﺭﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ !!! ﺍﻭﻥ ﯾﮑﯽ ﮐﺪﻭﻣﻪ؟؟؟ ما ﻫﻢ ﺑﺎ ﺷﺮﻡ ﻭ ﺯﯾﺮ ﻟﺒﯽ میگفتیم : ﻣﺎﻣﺎﻧــﻮ !!! ﺑﯿــﭽﺎﺭﻩ ﭘﺪﺭ ! ﻟﺒــﺨﻨﺪ تلخی ﻣﯿﺰﺩ ﻭ ... ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﻴﻜﺸﻴﺪ ﺟﻠــﻮﯼ ﻫﻤﻪ !!! ﺍﻣﺎ ﺍﻻﻥ ﻣﯿﻔﻬــﻤﯿﻢ ﭘــﺪﺭ ﭼﻘﺪﺭ ﺯﺣﻤﺖ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ ﻭ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﻴﺸﺪ ﺗــﺎ ﺯﻥ ﻭ بچش ﺯﻧﺪﮔــﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷــﻦ ... کاش سوره ای به نام "پدر" بود که این گونه آغاز میشد: قسم بر پینه ی دستانت، که بوی نان میدهد و قسم بر چشمان همیشه نگرانت... قسم بر بغض فرو خورده ات که شانه ی کوه را لرزاند و قسم بر غربتت، وقتی هیچ بهشتی زیر پایت نیست ...😔 ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻫﺮﭼﯽ ﺳﺎﻻﺭﻩ ﻫﺮﭼﯽ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺑﻨﺎمه ﭘـــــــﺪﺭ زنده باد همه ی پدران در قید حیات و شاد باد روح تمامی پدران عزیز سفر کرده.. به افتخار بابام پخش کردم...به افتخار بابات پخش کن کپــی واسه اونایی که ❤️عاشــــــق❤️ پدرشونن...❤️❤️ بابا جوووونم دوووووست دااارم 😘😘😍😍❤️❤️ پیشاپیش 26 بهمن روز پدر مبارک ❤️🌺 @shahadat312
-امروز یه فرصت دیگه‌ست که خدا به چشمات هدیه داده اگه این پیامو میبینی قدر امروزت رو بدون و الکی هدرش نده😉🕊 @shahadat312
•◌🌿🦋🌿◌• 📌 ••|یه‌بنده‌خدایے‌میگفت: همه‌میگن:شهدارفتن، تامابمونیـم...!🌿 ولی‌من‌میگم:شهـدا؛ رفتن‌تامادنبالشون‌بریم. آره...! جامـوندیـم...! :)💔 دل‌روباید‌صاف‌کرد..!✨ @shahadat312
کسایی‌که‌میجنگن،زخمی‌هم‌میشن.. دیروزباگلوله،امروزباحرف..💔! شهداوقتی‌تیرمیخوردن میگفتن‌فداسرمهدی‌فاطمه :) این‌تصور‌منه... تویی‌که‌داری‌برای‌امام‌زمانت‌کارمیکنی ‌شب‌روز...! وقتی‌مردم‌باحرفاشون‌بهت‌زخم‌زدن، تو‌دلت‌باخودت‌بگو↓ "فداسرمهدی‌فاطمه..💖" آقاخودش‌بلده‌زخمتودرمان‌کنه..!😊 @shahadat312
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا