مـرا به هیـچ بدادی و من هنوز بر آنم ڪه‌از وجودِتو مویی به‌عالمی‌نفروشم #براے‌تـُـو.. #سعدی

مبادا یارب آنروزی‌که‌ من ازچشم یار افتم که گر ازچشم‌ یار افتم زچشم اعتبار افتم شراب لطف پر در جام میریزی‌ و میترسم که‌زود آخرشود این‌باده‌و من‌در خمار افتم #براے‌تـُـو.. 💔

نشانِ‌روی‌تو جستم‌به‌هرکجا که‌رسیدم ز مِهـر، در تو نشانی ندیدم و نشنیـدم چه‌رنج‌ها که‌نیامد به‌رویَم ازغمِ رویت چه‌جورها که‌زدست‌تودرجهان‌نکشیدم هزار نیشِ‌جفا ازتـو نوش‌کـردم‌و رفتم هـزار تیـربلا ازتــو خـوردم و نَـرَمیـدم تورا بدیدم و گفتـم که مِهرِ روز فروزی ولی‌چه‌سود که‌یک ذرّه‌مِهر، ازتو ندیدم به جای‌من،تواگر صدهزاردوست‌گُزیدی به دوستی‌، که بجای‌تو دیگـری نگُـزیدم جهان‌به‌روی‌تومی‌دیدم‌ ارچه‌همچو جهانت وفا و مهر ندیدم چو نیـک در نِگـریدم بسی‌توعهدشکستی که‌من رضای‌تو جُستم بسی‌تو مهربریدی که ازتو من‌نبریدم از آن‌زمان‌که‌چو خواجو عنان‌دل‌به‌تو دادم به جان‌رسیدم‌و هرگز به‌کامِ‌دل نرسیدم -خواجوی‌کرمانی #براے‌تـُـو..🍃

از تو سکوت مانده و ازمن صدای تو چیزی بگو که من بنویسم به جای تو حرفی‌که خالی‌ام کندازسال‌هاسکوت حسـی که باز پُـر کنـدم از هـوای تــو این‌روزها عجیب دلم‌تنگ رفتن‌اسـت تاصبـح راه می‌روم و پا به پای تـو... درخواب حرف می‌زنم‌و گریه‌می‌کنم بیـدار می‌کنند مـرا دست‌های تــو... هی‌شعر می‌نویسم‌و دلتنگ می‌شوم حس‌می‌کنم کنارمی‌و آه... جای تو... این شعررا رها کن و نشنیده‌ام بگیر بگـذار در سکـوت بمیرم #براے‌تـُـو.. -اصغرمعاذی

دلتنگـمـ و میدانم تو نیز دلتنگـی... بقولِ خودتـــ غرور داری، و بقولِ خودمـ دلشڪسته‌امـ....💔 تا ڪی چنیـن حالِ پریشـآن میانمان...؟! #براے‌تـُـو..

حرفی نیسٺ.. مثل همیشه همان دلتنگیـمـ..... #براے‌تـُـو..

به اسم‌دوستی ازمن گرفتی‌دوستانم‌را همین‌که بال‌وپر دادی،گرفتی‌ آسمانم‌را مپرس‌ازمن‌چراآواره‌ی غربت‌شدم‌وقتی دراین دنیا کسی‌جزغم نمیفهد زبانم را -محمدحسن‌جمشیدی #براے‌تـُو..

‏بیچاره اوحدی با چه غمی گفته تو که معشوقی و محبوبی و منظور، مرو :) خدا هم جواب داده: «کلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ...» ببین منــو، همه میرن...همشون... #براے‌تـُـو..💔

دلی گرفته و چشمی به راه دارم من مخواه بی تو بمانم، گناه دارم من... به رغم خانه‌خرابی و دربه‌در شدنم چه بیت‌ها که از آن یک نگاه دارم من غمت به زندگی‌ام رنگ تازه بخشیده است سپید مویم و بختی سیاه دارم من به لطف دائمِ ساقیِ دست و دل باز است اگر که حال خوشی گاه‌گاه دارم من دریغ! یار فراموشکار من عمری است که پشت پنجره چشمی به راه دارم من #براے‌تـو..

شبی که با هیجان ماه را نشان دادی گرفتم آینه گفتم: ببین، خودت ماهی... #بـراے‌تــو

                                             ‌     گفت: از دلتنگی بگو ‏گفتم: دلتنگی يعنی صدای محبوبت را بشنوی، روی برگردانی و كسی‌ آن‌جا نباشد.. #براے‌تو

🥀 ‌#هیچکـس‌بجز‌تـُو... ✨‌ تک بودی و همه‌کسم وقتی سر روی شانه و سینه ستبرت می‌گذاشتم. با همه بدی‌هایم اما بیشتراز هر کسی #دوستت‌داشتم. بیشتراز جانم، بیشتراز نفس‌هایم. یادت هست آخرین‌بار که در آغوشم کشیدی و صدای تپش قلبت آرامش‌دهنده‌ترین طنین روح و جانم بود؟ یادت هست آخرین بوسه‌هایت، آخرین حرف‌هایت...!؟ بعدازآن، چه روز آشوبی شد در آخرین نگاه و چشم‌های زیبایت که به سختی باز می‌کردی تا نگاهم کنی. و آخرین کلماتی که بر زبانت جاری نشد و برای همیشه ماند روی دلم...💔 و چه طوفانی شد وقتی سر روی سینه‌ات گذاشتم اما.... خبری از تپش قلب مهربان و رنج‌کشیده‌ات نبود...💔 و چقدر سخت گذشت بر من که آن لحظه از بوسه‌هایت خبری نبود و آخرین بوسه را من به پیشانی نورانیت نشاندم و گریستم💔 تا آخرین لحظه کنارت بودم و تو مظلومانه جلوی چشم‌هایم میرفتی و من جانم میرفت و هیچ نمیتوانستم بکنم.. #بابا! قلبت که ایستاد دنیای آمال و آرزوهای من هم ایستاد...💔 بعد از تو بابا، رفت قدرت زانوهایم، آرامش نفس‌هایم، و تمام شد دلخوشی‌ها و خنده‌های از تهِ دلم... بعداز تو دلتنگی و بغض مهمان هر شبم بودند و عکسهایی که از تو قاب شد...💔 دنیای بعد از تو هیچ زیبایی نداشت بابا.. و تنها، دلتنگی روی دلتنگی آوار شد... هنوز هم مثل آن لحظه‌هایی که بودی، تنها خودت سنگ صبور دردها و غصه‌هایم هستی و هیچکس بجز تـُو برایم نسوخت... راستی مهربان‌بابا! گفتی هستی، همه‌جا در کنارم! هنوز هم هستی!؟💔 اگر هستی، ته تغاریت را دریآب...💔💔💔 #براے‌تـُو...✨ #دلتنگتمـ...💔 ‌ا#۹:۳۰🥀