فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋
میگفت :
شاید ظهورِ خیلی چیزا تو قلب و
زندگیت جا واسه جلوهی ظهور امام
زمان نزاشته ، پس به جای گلهمندی
غبار روبی کن . . . (:
السَّلامُعَلَیکیاخَلیفَةَاللهِفےارضِه!
#امامزمان
انسان باید دیر یا زود امتحان پس بدهد و دوران امتحان این دنیا است
پس تمام گام هایمان را در راه خدا برداریم وقتمان را بیهوده تلف نکنیم
#شهیدحمیدفلاحپور
یٰآددٰآشْـٺ℘ـٰاۍشـ℘َـدآْ••🌿
خدایا! مردم ما را آگاه و مطیع و فرمانبردار اماممان قرار ده! الها! مردم را متوجه دنیای دیگر کن که
معبودا!
دلم آکنده از عشق به تو و رحمانیت و رحیمیت توست
مرا ببَر نزد خودت تا دلم، آرام گیرد.
مرا ببخش و از گناهانم درگذر
و رحمتت را شامل حالم گردان.
#شهیدسیدحسیناحمدی
9.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یادتونه داستان شهیدی که برگه امتحانی فرزندش رو بعد از شهادتش امضا کرده بود
حالا بعد چندین سال از زبان دختر شهید اصل ماجرا رو بشنوید.
#شهید حجت الاسلام و المسلمین سید مجتبی صالحی خوانساری در۳۰ بهمن ۱۳۶۲ توسط گروهک تروریستی کومله در کردستان ترور شد و به شهادت رسید.
خاطره ایشون در کتاب شهیدان زنده اند ثبت شد اما با یاری خدا، به زودی کتاب خاطرات این شهید والامقام توسط گروه شهید هادی تدوین خواهد شد.
یٰآددٰآشْـٺ℘ـٰاۍشـ℘َـدآْ••🌿
ما کجا و شهـدا کجا...؟💔
خسته از حال پریشان خودم تا به ابد
که نشد این روح گرفتارم شهید...
تو این زمونه
بااین وضع حجاب
اگه خودتو پاک نگه داری
شهیدزندهای
شکنکن :))
یٰآددٰآشْـٺ℘ـٰاۍشـ℘َـدآْ••🌿
معبودا! دلم آکنده از عشق به تو و رحمانیت و رحیمیت توست مرا ببَر نزد خودت تا دلم، آرام گیرد. مرا بب
خدایا!
مرا دو چشم اشکبار بَخش !
که ریزش اشکهایی که از بیم تو میریزند، مرا به تو نزدیک کنند، پیش از آنکه اشکها خون و دندانها آتش شوند....
#شهیدسیدحسیناحمدی
🦋
نوزادی روی تابوت
از خاطرات #شهیدحبیباللهافتخاریان
ﺟﻠﻮﯼ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﺑﻨﺪ ﭘﻮﺗﯿﻦﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺴﺖ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎی ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﺍ ﺑﻮﺳﯿﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﮔﻔﺖ ﺣﻼﻟﻢ ﮐﻨﯿﺪ.
ﻣﺎﺩﺭ ﮔﻔﺖ: ﺑﻤﺎﻥ، ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﭘﺪﺭ ﺷﻮﯼ...
حبیب الله ﮔﻔﺖ: ﻭﺿﻊ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﻧﺎﺟﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﺻﺪﺍﻡ ﻭ ﮔﺮﻭﻫﮏﻫﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﻇﻠﻢ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﻭﻡ ﻭ ﺭﻓﺖ.
ﻭﻗﺖ ﺭﻓﺘﻦ ﮔﻔﺖ: ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺳﻤﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ ﻣﺤﺪﺛﻪ.
ﺩﺭ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺗﻤﺎﺱ ﺗﻠﻔﻨﯽﺍﺵ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ:
ﻣﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﻧﻤﯽﮔﺮﺩﻡ ﻗﻨﺪﺍﻗﻪ ﻣﺤﺪﺛﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﺸﯿﯿﻊ ﺟﻨﺎﺯﻩﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺗﺎﺑﻮﺗﻢ. ﻣﻄﻤﺌﻨاً ﻣﻦ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﻫﺮﮔﺰ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺩﯾﺪ...
ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﯽﮔﻔﺖ .. ﻧﻮﺯﺍﺩ ﺭﻭﯼ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﻭ آن پدر و دختر هیچ گاه یکدیگر را ندیدند...