آقا تلاش کردم و این دل ادب نشد
آمادهی رسیدن ماهِ رجب نشد
باقی عمر را نگرانم چه میشود
آماد نیستم رمضانم چه میشود؟!...
یٰآددٰآشْـٺ℘ـٰاۍشـ℘َـدآْ••🌿
_
بر هر چه غیر خدا تکیه میکنی، فرو میریزد.. :)
امامباقر (ع) :
خداوند دنیا را به دوست و دشمن خود می دهد ، اما دینش را فقط به دوست خود می بخشد.
بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 2 ، ص (215)
نمیدونمچجوریبنویسم دوستدارم کهاوندوستتدارم زیاددیدهبشه♥-
#امامحسینزندگیم...
یٰآددٰآشْـٺ℘ـٰاۍشـ℘َـدآْ••🌿
نمیدونمچجوریبنویسم دوستدارم کهاوندوستتدارم زیاددیدهبشه♥- #امامحسینزندگیم...
- أدرکني يا سيِّدي . . !💔
ذابَ قَلبي
وعميت عُيوني
لِشَوقِ اللِّقاء
لدفء الحَرمِ وحَنانِك
للطَّمأنينة بجِوارِك .
یٰآددٰآشْـٺ℘ـٰاۍشـ℘َـدآْ••🌿
#شهیدآرمانعلیوردی
|••💔
* #روایتیازشهادتـــآرمانعزیز..
...ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍ ازپدرش سوال کردم: شاخصهای از #آرمان که از همه بیشتر به چشم میآمد چی بود؟
گفت: متشرع بودنش(یعنی اهل رعایت شرعیات بود)
و به قول حضرتآقا: " متدین، متعبد، مومن و حزبالهی.."
- بالا شهر تهران زندگی میکردند و اوضاع اقتصادی خیلی خوبی و شرایط همه چی را داشتند.
خانهشان منطقه ۲ تهران است.
- که آرمان گفته بود:
" اینجا مفیدترهستم.."
آن روزی که شهید آرمان آن فاجعه برایش پیش میآید، شب مهمون مادر بزرگشان بودند.
💔 -حالا روایت رو از زبان مادرشان بخوانیم..↓
✍ صبح که از خانه میخواست برود گفتم: مامان شب مهمونیم زودتر بیا.
گفت: " مامان امروز تا ۷ کلاس دارم اگه برسم میام. "
گفتم: خب پس ما میریم تو هم سعی کن بیای.
گفت: " انشاءالله.."
و موقع خداحافظی گفت: یاعلی و رفت......💔
- معمولا تو طول روز چندین بار با آرمان تماس میگرفتم اما آن روز اصلا نشد..
رفتیم خانه مادرم.. سرشب چندبار زنگ زدم اما گوشیاش خاموش بود..
مادرم گفت: چیشد با آرمان حرف زدی؟ گفتم: نه، شارژر گوشیش رو تو خونه دیدم فکر کنم شارژش تموم شده گوشیش خاموشه..
- آخرش موفق نشدم باهاش حرف بزنم..💔
@Shahadat1398🕊
یٰآددٰآشْـٺ℘ـٰاۍشـ℘َـدآْ••🌿
|••💔 * #روایتیازشهادتـــآرمانعزیز.. ...ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍ ازپدرش سو
- راویپدرآرمان:
✍ این اتفاق که برا آرمان افتاد کلیپش را سریع پخش کردند.. چندنفر از دوستانش کلیپ را میبینند..
- علت خاموشی گوشی، آن فاجعه بود..💔
- دوستان آرمان پیگیر شدند که ببینند آرمان بوده یا نه!!
وقتی مطمئن شدند زنگ زدن به من..
- از بیمارستان به من زنگ زدند و جریان را گفتند و بعد تاریخ تولد آرمان را پرسیدند. گفتم: ۸۰ 💔
@Shahadat1398🕊