جایی به غیر از خانه‌اش حاجت نبردیم... روزیِ ما از روز اوّل با علی بود... #حق‌علی‌مولا

اگر‌حیـدر‌به‌یک‌ سُو‌ رفتُ‌عالَم‌ سُویِ‌دیگررفت نجات از آنِ آن فردی‌است‌که‌دنبالِ‌حیدر رفت سَعادت‌را ‌هرآنکَس‌خواست‌با پا َنه، که‌با ‌سررفت از آن راهی که سلمان‌رفتُ‌ مالک‌رفتُ‌ قنبررفت #یاحیدر

شخصى نزد امام صادق ع رفت و گفت من از #لحظه‌مرگ بسيار ميترسم چــه کنــم؟ امام فرمودند: #زيـارت‌عاشـورا را زيـاد بخوان.. مرد گفت: چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟ امام فرمود: مگردر پايان زیارت عاشورا نمى خوانيد؟ { اَللّهُمَّ‌ارْزُقْنی‌شَفاعَهَ‌الْحُسَیْنِ‌یَوْمَ‌الْوُرُودِ } یعنی خدايا #شفـاعت‌حسين ع را هنگام ورود به قبر روزى من کن...

خدایا! اصلا گیرم که ببخشی! اصلا گیرم که شفاعت بشم! از خجالت چه کنم؟! من قراربود بنده خوبی باشم برات...💔

میدونی مشکل چیه؟! مشکل شفاعت و بخشیده شدنمون نیست! تو حتی ما صدات کنیم یااله‌العاصین هم باز جواب میدی ، جانم.. مشکل اینه از خجالت چکار کنیم؟! اصلا رومون میشه سرمونو جلوی تو بالا بگیریم؟! اونم کی؟ ماهایی که هی گفتیم: "خدایابغلم‌کن"

میگفت: گاهی اوقات حسرتِ تکرارِ یک لحظه دیوانه‌کننده‌ترین حسِ دنیاست... پ.ن: مثلا یه لحظه تو #بین‌الحرمین

'🖤'

کرده‌وابسته‌مرا‌حال‌هوای‌حرمت بِهترین‌خاطره‌ها‌خاطره‌های‌حرمت #دلی‌:)

خوشا به حال خیالی که در حرم مانده💔

- سر مزار اميرنشسته بودم که يه جوانی آمدو گفت=شما با اين شهيد نسبتی دارين؟ گفتم=بله! من برادرش هستم. گفت=راستش من مسلمان نبودم. بنابه دلايلی به زورمسلمان شدم! اماقلباً اسلام نياوردم...يه روز اتفاقی عکس برادرتون رو ديدم، حالت عجيبی بهم دست داد. انگار عکسش باهام حرف ميزد. با ديدنش عاشق اسلام شدم و قلباً ايمان آوردم... راوی: برادر #شهيداميرحاج‌امينی @Shahadat1398🕊

- دست نوشته‌ای از #شهیدامیرحاج‌امینی 🌷 بعد از مدت‌ها کشمکش درونی که هنوز هم آزارم می‌دهد، برای رهایی از این زجر، به این نتیجه رسیده‌ام و آن در این جمله خلاصه می‌شود: خدایا! عاشقم کن. از این که بنده بد و گنه کار خدایم، سخت شرمنده‌ام و وقتی یاد گناهانم می‌افتم، آرزوی مرگ می‌کنم؛ ولی باز چاره‌ام نمی‌شود. @Shahadat1398🕊