🍃🌸هنگام اذان است
لحظه اجابت دعاست🌸🍃
🍃🌸خدایا ظهور حجتت را برسان
خدایا قلب مقدسش از ما راضی و خشنود بگردان🌸🍃
🍃🌸خدایا موانع ظهورش برطرف بگردان
خدایا رهبر عزیز ما را در پناه خودت حفظ کن🌸🍃
🍃🌸خدایا عاقبت همه مارو ختم به خیر بگردان
خدایا ما را آنی وکمتر از آنی به خودمان وامگذار🌸🍃
🍃🌸خدایا تا مارو نبخشیدی از این دنیا نبر
الهی رزمندگان مدافع حرم را سلامت بدار🌸🍃
🍃🌸دشمنان اسلام را نیست و نابود بگردان
🍃🌸الهی آمین بحق حضرت زینب(س)
🍃🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمّد وَعَجِّل فَرَجَهُم وأهْلِك أَعدَائَهُـم أجمَعین🌸🍃
اگر حال خوشی پیدا شد
جز برای فرج یار دعایی نکنیم😔🙏
🍃🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸🍃
@shahadat_arezoomee
👇👁👁👇
فرق نمیکند کجایاکی😇
درهیاهوی این شهرهر کجا وهروقت دچار واهمه شدی😌
باایمانت وضو بگیر وزیر لب نیت کن حجاب میکنم😍❤️
#چادرم_تاج_سرم 👑❣
@Shahadat_arezoomee
🕊🕊🕊
💛قرارعاشقی💛
🍁صلوات خاصه امام رضا
به نیابت از
#شهدای_غواص
🍁اَللّهُم صلِّ على علِیِّ بنِ مُوسَى الرِّضاالْمُرْتَضَى الاِمام التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحجَّتکَ عَلے مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمن تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَة مُتَواتِرَةً مترادِفَةً کاَفْضَل ماصَلَّیْتَ علےاَحد منْ اَوْلِیائِک.
ساعت هشت
به وقت امام رضا😍😍😍
👇👇
@shahadat_arezoomee
🕊🍃🕌🕊🍃🕌🕊🍃🕌
دلم آسمون میخاد🔎📷
از شب اول ازدواجمان براے #نماز بہ ڪمیل اقتدا ڪردم
همیشہ در سجده آخر براےمن دعا مےڪرد
بعد از نماز هم هر ڪدام تسبیحات بعد از نماز را با انگشتان دست یڪدیگر مےگفتیم☺️
آنقدر نماز خواندن هاے ڪمیل زیبا بود ڪہ دوست داشتم بنشینم وفقط تماشایش ڪنم
هربار براساس حال درونےاش سوره اے از قرآن را مےخواند
حالا ڪہ فڪر مےڪنم بیشتر از هرچیز #دلتنگ نماز خواندن هاے ڪمیل هستم.
#شهید_ڪمیل_قربانے 🌷
@Shahadat_arezoomee
#داستان_زندگی_شهید_امین_کریمی
#قسمت_بیست_و_دوم
#آوردن_امین_به_معراج_شهدا
🍃سریعاً مرا بیمارستان شهید چمران رساندند.
فشارم به شدت بالا رفته بود.
🔹صداها را میشنیدم که دکتر به برادرم میگفت «چرا فشارش بالا رفته؟ برای خانمی با این سن چنین فشاری بعید است!»
🔸رضا گفت «شوهرش شهید شده!»
حالم بدتر شد با گریه و فریاد
🔹میگفتم «نگو شوهرم شهید شده رضا، امین شهید نشده. فقط اسمش مشابه شوهر من است. چرا حرف بیخود میزنی؟»
🔸 رضا کنارم آمد و آرام گفت «زهرا من عکس امین را دیدهام!»
✳ با این حرف دلم به هم ریخت.
منتظر بودم شوهرم برگردد اما ...
خیلی خیلی سخت است که منتظر مسافر باشی و او بر نگردد...
✔قرار بود اعزام دوم امین به سوریه، 15 روزه باشد، به من اینطور گفته بود.
روز سیزدهم یا چهاردهم تماس گرفت.
🔸گفتم «امین تو را به خدا 15 روز، حتی 16روز هم نشود. دیگر نمیتوانم تحمل کنم!»
💕هر روز یادداشت میکردم که "امروز گذشت..."
واقعاً روز و شبها به سختی میگذشت.
دلم نمیخواست بجز انتظار هیچ کاری انجام دهم. هر شب میگفتم «خدا را شکر امروز هم گذشت.»
⭐باقیمانده روزها تا روز پانزدهم را هم حساب میکردم. گاهی روزهای باقیمانده بیشتر عذابم میداد.
هر روز فکر میکردم «10 روز مانده را چطور باید تحمل کنم؟ 9 روز، 8 روز... انشاءالله دیگر میآید. دیگر دارد تمام میشود...
دیگر راحت میشوم از این بلای دوری!»
🌟امین خبر داد «فقط 3 روز به مأموریتم اضافه شده و 18 روزه برمیگردم.»
با صدایی شبیه فریاد گفتم: «امین! به من قول 15 روز داده بودی. نمیتوانم تحمل کنم...»
😢دقیقاً هجدهمین روز شهید شد.
❌حدود 6 روز بعد امین را برگرداندند معراج شهدا.
این فاصله زمانی هیچچیز را به خاطر ندارم، هیچچیز را...
وقتی به معراج رفتیم سعی کردم خودم را محکم نگه دارم.
میترسیدم این لحظات را از دست بدهم و نگذراند کنارش بمانم.
🔸قبل از رفتن به برادر شوهرم گفته بودم «حسین؛ پیکر را دیدهای؟ مطمئنی که امین بود؟»
🔹گفت «آره زنداداش.»
💔قلبم شکست. گفتم «حالا بدون امین چه کنم؟ ما هزار امید و آرزو با هم داشتیم.
قرار بود کارهای زیادی باهم انجام دهیم.
با خودم میگفتم حالا باید بدون او چه کنم؟»
✴پیکر را که آوردند دنبال امین میدویدم. نگذاشتم مادرم متوجه شود، فقط گفتم بگذارید با امین تنها باشم.
❤مکانی در معراج شهدا با هم تنها ماندیم.
گفتم «امینم؛ این رسمش نبود! تو راضی نبودی حتی دستهایم با چاقوی آشپزخانه زخم شود. یادت هست وقتی دستم کمترین خراشی برمیداشت روی سینهات میزدیی و میگفتی شوهرت بمیرد زهرا جان!
💟تو که تحمل ناراحتی من را نداشتی چطور دلت آمد که مرا تنها بگذاری؟»
خیلی گریه کردم. انگار که از کسی خیلی ناراحت و دلگیر باشی برایش گلایه میکردم و میگفتم این رسمش نبود بیمعرفت!
خدا شاهد است دیدم از گوشه چشمش یک قطره اشک بیرون زد....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👈با ما همراه باشید...🌹🌹🌹
https://eitaa.com/shahadat_arezoomee
دراین وادی که هرکه
دل بسته به یاری است👥
مادلبسته آقای کریمان خویش امام حسن علیه السلام ❣هستیم😇
https://eitaa.com/shahadat_arezoomee
🕊🌹🌼🍃
شدی مخاطب خاصم❤️
اے#شهیدامین_کریمی
براےشهیدشدنم
دعا کن.
دعاکن ڪه مخاطب خاص همه اے شهیداازراه برس
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــ
7/26/
شهادتت مبارڪ 🌹
عزیزبرادرم😍
#شبتون_شهدایی🌙
@shahadat_arezoomee
🌹
#قرار_عاشقی
#صبحگاهی_را_با_شهدا_آغاز_میکنیم
#بسم_الله
❣❣❣❣❣❣
❣زیارت "شهــــــداء"❣
بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم
🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ
🌹 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ
🌹 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🌹 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
🌹 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...
❣❣❣❣❣❣
🌹 هدیہ بہ ارواح طیبہ شهدا صلوات🌹
🌸اللهم عجل لوليک الفرج🌺
https://eitaa.com/shahadat_arezoomee
🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃🏴
🍃🌹🍃🌹
جمعه به جمعه
می بینی چقدر سرمان شلوغ است...😔
می بینی این دنیای لعنتی چقدر روی چشم هایمان سنگینی می کند...😢
خواب خواب خواب
همه خوابیم
راستی آقای من
آمدی بیدارمان کن ...😔
دیر می شود این آدم شدنمان....
🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹
@shahadat_arezoomee
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌹بسمـ رب✨ شهدا 🌹🍃
#شهیدانه ❤️🕊
#کنترل_نگاه👀
هیچ گاه مستقیم به نامحرم نگاه نمی کرد وبه شدت مقید و چشم 👀پاک بود.اوقاتی که درمهمانی های خانوادگی بود٬ اگربانوان حضور داشتند حریم شرعی را رعایت می کرد.اگر جمع بابت موضوعی می خندیدند٬سرش را پایین می انداخت و می خندید.😊
#نقل_از_مادر_شهید 🌹
#شهید_طلبه_محمد_رضا_دهقان_امیرے
@shahadat_arezoomee
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
♥️ #عشق_به_سبک_شهدا ♥️
سرسفره عقد میخواست
بهم چیزےبگه اماجمعیت زیاد بود
خجالت میکشید تودستمال ڪاغذی نوشت داد بهم بازڪردم دیدم نوشته دعاڪن شهید بشم
🍃🌸 #همسر_شهید_صالح_زارع
@shahadat_arezoomee
⛔️ورود امام زمان ممنوع!!!
⚜شوخی نبودکه،شب عروسی بود!!
🌀همان شبی که هزارشب نمیشود
همان شبی که همه به هم محرمند...
همان شبی که وقتی عروس بله میگوید.
به تمامی مردان داخل تالارکه نه،به تمام مردان شهرمحرم میشود!👀
این را ازفیلم هایی که درفضای سبزداخل شهرمیگیرندفهمیدم!!😲
همان شبی که فراموش میشودعالم محضرخداست...😱
آهان یادم آمد،
این 💯تالارمحضرخدانیست،تامیتوانید
معصیت کنید!!
همان شبی که دامادهم آرایش میکند...😩
همه وهمه آمدندحتی خان دایی...
اما ای کاش امام زمانمان هم می آمد،حق پدری دارندبرما...!!😑
مگرمیشوداونباشد؟!😞
عروس برایش کارت دعوت نفرستاده بود،اما آقا آمده بود...👰
به تالارکه رسیدسردرتالارنوشته بودند:ورودامام زمان ممنوع!!
دورترهاایستادوگفت دخترم عروسیت مبارک ولی...❣
ای کاش کاری میکردی تامن هم میتوانستم بیایم...💔
مگرمیشودشب عروسی دختر،پدرنیاید؟!من آمدم اما...
گوشه ای نشست وبرای خوشبختی دخترکش دعاکرد...
چه ظالمانه یادمان میرودکه هستی!
ماکه روزیمان راازسفره تومیبریم ومیخوریم،باشیطان میپریم ومی گردیم...
میدانم گناه هم که میکنیم،بازدلت نمی آید نیمه شب درنمازدعایمان نکنی
اشتباه میکنند❌
این روزها نه مانتوهای تنگ و جلو باز مد است😬
نه ساپورت های رنگاوارنگ
نه انواع شلوارهای پاره
و مدل های موی غربی
و نه روابط نا مشروع و دزدی
این روزها😭
فقط
💚در آوردن اشک مهدی فاطمه (عج) مد شده!!
پایمال شدن خون شهدا و نادیده گرفتنشون مد شده ...
شهـــــــــــــــــــــــداشرمنده ایم😢
اللهم عجل لولیک الفرج....
.
.
.❤️برچهره دل ربای مولا صلوات...❤️
@shahadat_arezoomee
🍃🌹
🕊🕊🕊
💛قرارعاشقی💛
🍁صلوات خاصه امام رضا
به نیابت از
#شهدای_مدافع حرم
🍁اَللّهُم صلِّ على علِیِّ بنِ مُوسَى الرِّضاالْمُرْتَضَى الاِمام التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحجَّتکَ عَلے مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمن تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَة مُتَواتِرَةً مترادِفَةً کاَفْضَل ماصَلَّیْتَ علےاَحد منْ اَوْلِیائِک.
ساعت هشت
به وقت امام رضا😍😍😍
👇👇
@shahadat_arezoomee
🕊🍃🕌🕊🍃🕌🕊🍃🕌
🔴 #حسن_عباسی باید به زندان برود!
✅ باید برود!
در مملکتی که دزدان و غارتگران بیت المال،راست راست ول میچرخند و غارت و چپاول میکنند و در ماشین های شاسی بلند شان و در پنت هاوس برجشان به ریش ملتی که برای سلفی گرفتن با آنها صف میکشند میخندند،
جای حسن عباسی در زندان است!
✅ در مملکتی که جای ارزش ها عوض شده است!
جای انسان با ارزش در زندانه!
در جامعه ای که طرف هرقدر کودن تر هراندازه احمق تر، معروف تر و جلودار تر!
جای حسن عباسی در زندان است!
✅ در مملکت امیر مهدی ژوله و مهراب قاسم خانی و مهناز افشار و حمید فرخ نژاد که میخواهند هشتاد میلیون ایرانی نباشد ولی اینها باشند!
جای معلم استراتژی، جای استاد شهدای مدافع حرم، مثل شهید محمود رضا بیضایی، شهید هادی باغبانی، شهید عباس دانشگر، در قعره زندانه!
جایی که ارزش ها عوض شده، قطعاً عوضی ها با ارزش ترند !
اینجا حسن عباسی باید به زندان برود!
✅ بالاخره یکی باید دستگیر شود!
برادر رئیس جمهور و برادر معاون اول رئیس جمهور و رئیس بانک مرکزی و چپاول گران بیت المال و اگر به جرم دزدی نشود گرفت!
معلم استراتژی به جرم توهین به رئیس جمهور که میشود!
رئیس جمهوری که خودش منتقدینی را که به حق میگفتن انرژی اتمی رو نابود نکن، به شیطان بزرگ اعتماد نکن، فحشی نبود که نثار نکرد!
📝 سیاسیون
➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/shahadat_arezoomee
#داستان_زندگی_شهید_امین_کریمی
#قسمت_بیست_وسوم
#شهادت_مبارکت_باشد
✔تا قطره اشک را دیدم با خودم گفتم
«از کجا معلوم امین برای شهادت رفته بود که بخواهم او را سرزنش کنم؟ او رفت تا دِینَش را ادا کند. حالا اگر گلچین شده و خدا دوست داشته او را با شهادت ببرد امین مقصر نیست...»
💕گفتم «امین عزیزم، شهادت مبارکت باشد. اما آن دنیا هوای مرا داشته باش و شفاعتم کن.»
💖آخرین تلاشها و التماسهایم بود «امین؛ مواظبم باش، مثل همان موقعها که پشتم بودی و همیشه میگفتی فقط من و تو هستیم که برای هم میمانیم.»
💔با دیدن اشک امینم مطمئن شدم دل امین با من است که من با این همه وابستگی حالا قرار است بدون او چه کنم....
گفتم «حلالت کردم، به جز خوبی هیچچیز از تو ندیدم.»
🔯چند روز بعد از شهادتش انتظار داشتم حداقل بیاید با من حرف بزند. دائماً گلایه داشتم از خدا، از اطرافیانم، از همه آدم و عالم.
دائم از خودم میپرسیدم «چرا امین رفت؟ چرا بقیه مانع از رفتن امین نشدند؟»
دائماً ناراحت و دلگیر بودم.
منتظر بودم بیاید منتکشی!
امین حاضر نبود ناراحتی مرا ببیند حالا چطور حاضر بود مرا با این داغ بزرگ بگذارد و برود؟
🌟بعد از دو سه روز دیدم دیگر فایدهای ندارد. فکر کردم باید معاملهای کنم.
گفتم «خدایا! شوهرم را در راه تو بخشیدم. خود و خانوادهام هم فدای حضرت زینب (سلام الله علیها) و امام حسین (علیه السلام). انشاءالله همه ما مثل امین عاقبت به خیر شویم. فقط شوهرم بیاید با من حرف بزند. بیاید جواب سؤالهایم را بدهد. با من حرف بزند تا کمی آرام شوم. اینکه دیگر توقع زیادی نیست...»
💠همان شب خواب دیدم که گویا خانه ما بخشی از یک مسجد است. با خانمی که نمیشناختم همراه بودم و به او گفتم «به من میگویند شوهرت شهید شده. خدا کند امین زنده باشد و تمام بنرها و تابلوهای شهادت او جمع شده باشد.»
🍃جلوی در که رسیدم دیدم هیچ بنر و پلاکاردی نیست! گفتم «پس شوهرم شهید نشده!»
🍃به سمت مسجد که احساس میکردم خانه ما است رفتم. در را که باز کردم دیدم شوهرم نشسته!
🍃دویدم و با رسیدن به امین، بوسیدمش!
گفتم «وای امین، اگر بدانی این چند وقت چه خوابهای بدی دیدهام!»
💟امین آنکارد کرده و خیلی نورانی با لباس سبز، از جایش بلند شد، پیشانی مرا بوسید و گفت «زهرا جان! من شهید شدم...»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👈با ما همراه باشید...🌹🌹🌹
https://eitaa.com/shahadat_arezoomee