~•💔•~
از یِڪی پرسیدم:
ان شاالله اگه بخوام #اربعین برم ڪربلا باید چه ڪارهای اداری رو انجام بدم؟؟؟؟
▪️ گفت:اول میری پاسپورتتو از اِمام رِضا(ع) میگیری،
+بعد میدی به حضرت #معصومه(س) پاراف میڪنه...
+بعد ميدی به حضرت #عباس (ع) امضاء ميڪنه
+بعد از اون میبری دبیرخونه حضرت #زینب(س) ثبت میڪنه
وآخرین مرحله ممهور به مهر حضرت #مادر(س) میشه و تمام . . .
گفتم راهی نداره ڪه زودتر انجام بشه؟!!
گفت چرا یه راه وجود داره اونم اینه ڪه
بری در خونه حضرت #رقیه (س) رو بزنی و با ايشون صحبت ڪنی....😭
.
.
.
.
گَر دُخترکی پیشِ پِدر ناز کند
گره ی کَربُ و بَلای همه را باز کند ...🖤
#منه_ایماااااااندی_رقیه😭❤️
┅═══✼🖤✼═══┅┄
@shahadat_arezoomee
ما#شهادت داده ایم که شهادت زیباست
┅═══✼🖤✼═══┅
||بچهها
هزارَم "مُختار" بشے خوشمزه نیست
لحظهاے ڪه باید تو ڪربلا باشے،
باید باشے ...
#حاجحسینیڪتا💛
•❥•❤️🌿
↳ @shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
YEKNET.IR -Mirdamad-Shab 06 Moharam1398-006 (5).mp3
3.33M
🏴 #هل_من_ناصر
🔳 #شور احساسی #محرم
🌴گرد حرم دویده ام
🌴صفا و مروه دیده ام
🎤 #میرداماد
@shahadat_arezoomee
ما شهادت دادیم که #شهادت زیباست💔
.
ازڪودڪے بھ
عـشق نوڪریٺ قد ڪشیده ام
اصـلا حُسیـن
ایـن بدنـم نذر روضھ هاسٺ ...🖤✨
┅═══✼🖤✼═══┅┄
@shahadat_arezoomee
ما#شهادت داده ایم که شهادت زیباست🌸🖤🖤
┅═══✼🖤✼═══┅┄
✨سقف محفوظ در قرآن✨
🍃قسمت اول
🌺قرآن به یک صفت مهم آسمان این چنین اشاره می کند:
🌹وَجَعَلْنَا السَّمَآءَ سَقْفاً مَّحْفُوظاً وَهُمْ عَنْ ءَايَتِهَا مُعْرِضُونَ
💖و آسمان را سقفى محفوظ قرار دادیم، و آنها از نشانه هاى آن روى گردانند.
💠سوره انبیاء آیه ۳۲
✨آسمان را سقفی محفوظ قرار دادیم که دور تا دور زمین را فرا گرفته
و آن را از هر خطری حفظ می کند.
💫مطالعات قرن بیستم این وصف آسمان را کشف کرده است. جو زمین نقش اساسی را در بقای حیات ایفا می کند.
🔸زمین را از خطر اصابت شهاب ثاقب محافظت کرده، اشعه آفتاب را فیلتر نموده و اجزای آن را که برای حیات مضر است دفع می کند.
⚡️در حالی که آن قسمت اشعه آفتاب را که برای حیات لازم و مفید است، اجازه عبور می دهد.
🔹قسمت اعظم اشعه ماورای بنفشی که خطرناک است در طبقه اوزون جذب شده، مقدار کمی از آن که برای عمل فتوسنتز نباتات و حیات تمام موجودات لازم است به زمین می رسد.
🍂وظیفه دیگر آن محافظت سطح زمین از سردی کشنده است که در فضا به میزان ۲۷۰- درجه سانتیگراد می باشد.
🔸علاوه بر این «طبقه ون آلن» که ناشی از میدان مغناطیسی زمین است هم به قسم یک پوشش محافظ در مقابل اشعه مضر عمل می کند.
💫کمربند ون آلن (وان آلمن) یا کمربند تشعشعی ون آلن یکی از مهمترین دست آوردهای بین المللی ژئوفیزیک بود که توسط جیمز ون آلن " در اطراف کره زمین کشف شد."
💠منبع:
1- اعجاز قرآن در پرتو ساینس و تکنولوژی معاصر / ص ۳۱
2- کتاب قرآن،علم،اعجاز / ص ۳۲ و ۳۳
•❥•❤️🌿
↳ @shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
امام سجاد علیه السلام می فرمایند:
من پسر كسى هستم كه فرشتگان آسمان بر او گريستند . من پسر كسى هستم كه جنّيان در زمين و پرندگان در هوا بر او نوحه سرايى كردند .
#امام_سجاد
•❥•❤️🌿
↳ @shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
#حسین_ثار_الله
#پرسش
💢چرا به امام حسین #ثارالله می گویند ⁉️
مگر خداوند جسم است و خون دارد که حسین خون خدا باشد .🤔
💠#پاسخ💠
👌در زیاراتی از امام حسین علیه السلام تعبیر به ثار الله شده است .
🔶در #زیارت_عاشورا می خوانیم :
« السلام علیک یا ثار الله »
👌و یا می خوانیم ؛
« انک #ثار الله فی الارض»
📚کامل الزیارات ص358
👌 ثار به معنای انتقام و خونخواهی و نیز به معنای خون است .
📚لسان العرب ج4 ص97
🔸اطلاق واژه #ثار_الله به امام حسین علیه السلام به معنای خون بها است .
یعنی حسین کسی است که خونبهای او #متعلق به #خداوند است و خداوند خونبها و #انتقام او را می گیرد .
🔹یعنی ای حسین تو متعلق به یک خانواده نیستی که خونبهای تو را رئیس خانواده بگیرد و نیز متعلق به یک قبیله نیستی که خونبهای تو را رئیس قبیله بگیرد ، تو متعلق به جهان #انسانیت و بشریت می باشی ،
تو متعلق به عالم هستی و ذات پاک خدایی ، بنابراین خونبها و انتقام تو را نیز او باید بگیرد .
👌در تعبیر دیگر داریم ؛
« و ابن ثاره » یعنی تو فرزند #علی_بن_ابی_طالب هستی که شهید راه خدا بود و خونبهای او را نیز خدا باید بگیرد.
📚تفسیر نمونه ج4 ص229
👌علامه مجلسی می نویسد ؛
« منظور از ثار الله یعنی تو کسی هستی که خداوند خون بها و انتقام تو را از #دشمنانت می گیرد »
📚بحار الانوار ج98 ص151
•❥•❤️🌿
↳ @shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
دوستان عزیز ضمن تسلیت به مناسبت ایام محرم ...
میخواستم نظر خواهی کنم برای اینکه
هر روز دو عکس یکی دخترونه و یکی پسرونه در کانال بزارم بیزحمت نظرتونو به آیدی زیر بدید👇👇👇
@A15Z15
متشکرم
May 11
درد دل های من و پنجره های حرمت😇
کودکی های من و خاطره های حرمت😍
صحن و ایوان طلایت به دلم میچسبد😌
دلِ من شیفته ی منظره های حَرَمت♥️
﷽
"اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ
وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ
صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ"
🌹بارالها درود و رحمت فرست بر على بن موسى الرضا پسنديده پيشواى پارسا و منزه
و حجت تو بر هر كه روى زمين است و هر كه زير خاك بسيار راستگو و شهيد
درود و رحمتى فراوان و كامل و با بركت و متصل و پيوست و پياپى و دنبال هم همچون بهترين رحمتى كه بر يكى از اوليائت فرستادى🌹
•❥•❤️🌿
↳ @shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
دلم آسمون میخاد🔎📷
🍂🍁🍂🍁 🍁🍂🍁 ﴾﷽﴿ 🍂🍁 🍁 🍎 #رمان_طعم_سیب 💠 #قسمت_25 ساعت حدود دو نصفه شب بود که از خواب پ
🍂🍁🍂🍁
🍁🍂🍁 ﴾﷽﴿
🍂🍁
🍁
🍎 #رمان_طعم_سیب
💠 #قسمت_26
صبح حدود ساعت 9 با سرو صدای عجیبی از خواب بلند شدم دستانو کشیدم روی چشمام و بعد هم با کش و قوسی که به بدنم دادم از روی تخت پاشدم...
از اتاق رفتم بیرون تا ببینم سرو صدای چیه...
دیدم در خونه بازه و مادر بزرگ حیاطه چشممو باز ریز کردم و...
سعی کردم ببینم کی تو حیاط پیش مادر بزرگه...
بیشتر که دقت کردم یک دفعه جیغم رفت هوا...
دوویدم سمت حیاط و دوباره جیغ زدم...
مامان و بابا و داداشم از سفر برگشته بودن...
پریدم بغل مامانم انقدر دلم براش تنگ شده بود که حد نداشت...
برادرم هم تا منو دید دووید اومد سمتم و کلی بوسم کرد...
پدرم هم وقتی داشت وسایل هارو می آورد داخل حیاط پریدم طرفش و محکم بغلش کردم...
کلی سلام علیک گرم و احوال پرسی بینمون ردوبدل شد...
امیرحسین(برادرم)اونقدر که دلش برام تنگ شده بود از بغلم تکون نمی خورد...
بعد از کمک کردنشون برای جمع کردن وسایلا اومدن داخل خونه...
امیرحسین وروجک نیومده همه جارو بهم ریخت...
مامانم هم که دلش خیلی برام تنگ شده بود همش حالمو می پرسید...
مامان_چه خبر عشق مامان؟؟؟
من_هعی از این ورا...
بابا_خوش گذشت بدون ما...
یه لبخند ریزی تحویلشون دادم و گفتم:
-واقعا این مدت که نبودین روزای سختی بود...
مادربزرگ_یعنی من خوب نبودم؟؟اذیتت کردم...؟
-نهههه مامان جون این چه حرفیه خب بالاخره دلم براشون تنگ شده بود دیگه...
بعد همگی زدیم زیر خنده...
بعد از کلی حال و احوال همگی بلند شدن و لباس هاشونو عوض کردن بعد هم هرکسی مشغول کاری شد...
من و امیرحسین هم رفتیم اتاق...
من_خب آقا امیر!بگو ببینم چه خبرا بود اونجا...
امیرحسین_ابجی جات خیلی خالی بود...خیلی خوش گذشت ولی همش یادت بودم...
من_دروغ نگو دیگه انقد سرت گرم بوده که منو فراموش کردی...دوروز یه دفعه یه زنگم نمیزدی...
امیرحسین_اخه میدونی انتن نداشتن...
یه دونه زدم توی بازوش و گفتم:
من_تو که راستی میگی...
امیرحسین از جاش بلند شد و بعد از اینکه یکم دورو برش رو نگاه کرد درو بست...اومد طرفم نشست روبه روم و گفت:
-ابجی یه چیزی بگم قول میدی به کسی نگی...
ابروهامو بالا انداختم و گفتم:
-تاچی باشه؟؟؟
-ابجی علی کیه!!!
چشمامو گرد کردم و گفتم:
-داداش چی میگی!!علی کیه...چی شنیدی...
امیرحسین دستشو گذاشت جلوی دهنم و گفت:
-هیییسسسسس ساکت شو میشنون...
#ادامہ_دارد...
نویسنده این متن👆🏻:
#مریم_ســرخہای👉🏻
•❥•❤️🌿
↳ @shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕