هدایت شده از دلم آسمون میخاد🔎📷
❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️
#قرار_عاشقی
#صبحگاهی_را_با_شهدا_آغاز_میکنیم
#بسم_الله
❣زیارت "شهــــــداء"❣
بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم
🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ
🌹 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ
🌹 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🌹 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
🌹 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...
❣❣❣❣❣❣
🌹 هدیہ بہ ارواح طیبہ شهدا صلوات🌹
🌺اللهم عجل لوليک الفرج🌺
https://eitaa.com/shahadat_arezoomee
❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️
🍃❤️
#یامهدےادرڪنی💕
عمریست ڪه از حضورت
#جاماندیــــم
در غربت سرد خویش
#تنهاماندیـــم
او منتظر است تا ڪه
#مابرگردیـــم...
ماییم ڪه در غیبت
ڪبری ماندیــــم...
#ظهور_نزدیک_است
#الّلهُـــمَّعَجِّـلْلِوَلِیِّڪالْفَـرَج
#صبحتون_مهدوی
@shahadat_arezoomee
🍃❤️
🍃🌹🍃🌹
عاقبت رفاقت با شهدا
اینگونہ است ...
خوش عهد ڪه بودی ؛ همنشین
دوست شهیدت خواهی شد 😍
شهدا خوب دوستی میڪنند💕
#صبحتون_شهدایی
@shahadat_arezoomee
🍃☀️
#سیره_شهدا
ذبح گوسفند در آمریکا!!!!
"نسبت به مسائل شرعی حساسیت داشت.
وقتی در آمریکا زندگی می کرد،
متوجه شد مسلمانان به ویژه ایرانی ها همان گوشتی را مصرف می کنند که بقیه ی آمریکایی ها می خوردند😐
به فکر ذبح شرعی و اسلامی افتاد.
کار سختی بود.
در آن شرایط و قبل از انقلاب کسی به این مسائل توجه نداشت .
حتی بیشتر سفارت خانه های شاهنشاهی هم به این ریزه کاری ها بی توجه بودند.
با ایرانی هایی که می شناخت
صحبت کرد . به توافق رسیدند.
او گوسفند زنده می خرید.
خودش ذبح می کرد و گوشت حلال میان ایرانی ها توزیع می شد."☺️
🌷سردار شهید محمد طایی🌷
یاد کنید شهدا را با ذکر صلوات
🔻 گلزار شهــღــدای کرمان
💎 @shahadat_arezoomee
#حجاب 👈 ح= حریت، ج= جذبه، ا= آبرو و شرف، ب= بندگی 👌👍😍☺️
@shahadat_arezoomee🕊
🍃🍂🍃
✍️...یک بار در خیابان به همراه همسرم بودم که دیدم آقا مهدی یک جاروی بزرگ شهرداری دستش گرفته و دارد خیابان را جارو می زند. علت را که جویا شدم گفت که پشت نیسانش بار شیشه داشته ، موقع حرکت، شیشه ها شکسته و خرد شده اند. کف خیابان ریخته اند.
من به آقا مهدی گفتم: ولش کن ! آبرومون می ره، خود شهرداری میاد تمیز می کنه ولی به حرفم توجهی نکرد و بعد از اینکه خیلی اصرار کردم،
گفت: اگه این شیشه ها توی لاستیک ماشین مردم فرو بره، #حقالناس گردنمه و فردای قیامت آبرومون می ره."
🌹#شهیـدمهـدےقاضےخانے
#خاکیان_خدایی
سنگرداران عشق
@shahadat_arezoomee
🌹🌹🌹
لبخند امام زمان رو خریدار باشیم....
با👈👈 نماز اول وقت☺️😍
☘🌺التماس دعای فرج و عاقبت بخیری دوستان🌺☘
@shahadat_arezoomee
🍃💖
#احکام
❓آیا در عصر پیامبر اسلام(ص) اجتهاد صورت میگرفته و از عقل برای استنباط احکام استفاده میشد؟
🍃🌺اجتهاد در سیر تاریخی خود دارای حداقل دو معنا بوده است. تا قرن هفتم هجری، اجتهاد به معنای «رأی و قیاس» تلقی میشد، همین معنا از اجتهاد در کلام اهل سنت خود نمایی میکند؛ لذا از سوی عالمان شیعه با آن مخالفت شده است. اهل سنت با توجه به ادلهای که اقامه کردهاند؛ نه تنها اصرار دارند که اجتهادِ به این معنا در عصر پیامبر(ص) بوده؛ و برخی از اصحاب اجتهاد برأی میکردند. بلکه پا را از این فراتر نهاده و در برخی از کتابهای خود بابی به نام «اجتهادات النبی» آوردهاند؛ یعنی مصادیقی که پیامبر(ص) نیز اجتهاد کرد.
قدیمیترین نص درباره معنای جدید اجتهادِ مورد قبول شیعه؛ در قرن هفتم و مربوط به محقق حلی در کتاب «معارج الأصول» است. شواهدی بر پایهگذاری چنین اجتهادی را میتوان در روایات و تعالیم اهل بیت(ع) مشاهد نمود.
@shahadat_arezoomee
🍃💖
🍃💖
#حدیث
🌹قال رسول الله صلى الله عليه وآله :
طَلَبُ العِلمِ فَريضَةٌ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ أَلا إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ بُغاةَ العِلمِ؛
📚طلب دانش بر هر مسلمانى واجب است. خداوند جويندگان دانش را دوست دارد.
(مصباح الشریعه،ص)
@shahadat_arezoomee
🍃💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊
حالِ #شیرینِ
زیارت نامـہ خـواندن در حـ💓ــرم ؛
میکـــشاند ســــ🕊ـوی مشـهد
عـاقـبت #فرهاد را...
💓قرارعاشقی💓
«یٰارَئــ♥️ــوف»
به نیابت از :
#همه_شهدا_الخصوص
💟اَللّهُم صلِّ على علِیِّ بنِ مُوسَى الرِّضاالْمُرْتَضَى الاِمام التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحجَّتکَ عَلے مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمن تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَة مُتَواتِرَةً مترادِفَةً کاَفْضَل ماصَلَّیْتَ علےاَحد منْ اَوْلِیائِڪ💟
⬅️ ساعت هشت ⌚️
❣به وقت امام رضــا علیه السلام❣
بیــا و ضــامن من شــو،یا ضــامن آهو☺️
✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨
✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊
حالِ #شیرینِ
زیارت نامـہ خـواندن در حـ💓ــرم ؛
میکـــشاند ســــ🕊ـوی مشـهد
عـاقـبت #فرهاد را...
💓قرارعاشقی💓
«یٰارَئــ♥️ــوف»
به نیابت از :
#همه_شهدا_الخصوص
💟اَللّهُم صلِّ على علِیِّ بنِ مُوسَى الرِّضاالْمُرْتَضَى الاِمام التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحجَّتکَ عَلے مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمن تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَة مُتَواتِرَةً مترادِفَةً کاَفْضَل ماصَلَّیْتَ علےاَحد منْ اَوْلِیائِڪ💟
⬅️ ساعت هشت ⌚️
❣به وقت امام رضــا علیه السلام❣
بیــا و ضــامن من شــو،یا ضــامن آهو☺️
✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨
🍃❤️
📚خاطره اے از حاج آقا قرائتے
رفتم خونه پدر سه تا شهید، یه خرده احوالپرسی کردم.
گفتم کجا وضو بگیرم؟
گفتش که دو سه تا پله باید بری پایین. رفتم وضو گرفتم، دیدم پیرمرد حوله آورده.🙂
گفتــ: حوله آوردم دستــ و صورتت رو خشک ڪنی. ☺️
گفتم: حدیثــ داریم اگر وضو گرفتید و [جای وضو رو] خشک نکنید، ثوابش سی برابره!😌
پدر سه تا شهید جواب داد: حدیث نداریم که اگر یه پیرمرد با درد پا براتــ حوله آورد خیطش نکن؟!😂
گفتم من علم دین دارم
فهم دین ندارم.✋
@shahadat_arezoomee
🍃❤️
❤️دو مدافع❤️
قسمت۴۲
تا اربعیـݧ یہ هفتہ مونده بودو دنبال کارهاموݧ بودیم
دل تو دلم نبود خوشحال بودم کہ اولیـݧ زیارتمو دارم با علے میرم اونم چہ زیارتے
یہ هفتہ اے بود ارلاݧ زنگ نزده بود زهرا خونہ ے ما بود رو مبل نشستہ بود وکلافہ کانال تلوزیوݧ و عوض میکرد
ماماݧ هم کلافہ و نگراݧ تسبیح بدست در حال ذکر گفتـݧ بود
بابا هم داشت روزنامہ میخوند
اردلاݧ بہ ما سپرده بود کہ بہ هیچ عنواݧ نزاریم ماماݧ و زهرا اخبار نگاه کنند
زهرا همینطور کہ داشت کانال و عوض میکردید رسید بہ شبکہ شیش
گوینده اخبار در حال خوندݧ خبر بود کہ بہ کلمہ ے" تکفیرے هادر مرز سوریہ "رسید
یکدفعہ همہ ے حواس ها رفت سمت تلوزیوݧ
سریع رفتم پیش زهرا و با هیجاݧ گفتم:إ زهرا ساعت ۷الاݧ اوݧ سریال شروع میشہ
کنترل و از دستش گرفتم و کانال و عوض کردم
بنده خدا زهرا هاج و واج نگام میکرد اما ماماݧ صداش در اومد:
اسماء بزݧ اخبار ببینم چے میگفت
-بیخیال ماماݧ بزار فیلمو ببینیم
دوباره باصداے بلند کہ حرصو و عصبانیت هم قاطیش بود داد زد :میگم بزݧ اونجا
بعد هم اومد سمتم کنترل و از دستم کشید و زد شبکہ شیش
بدشانسے هنوز اوݧ خبر تموم نشده بود
تلویزیوݧ عکسهاے شهداے سوریہ و منطقہ اے کہ توسط تکفیرے ها اشغال شده بود و نشوݧ میداد
ماماݧ چشماشو ریز کرد و سرشو یکم برد جلو تر یکدفعہ از جاش بلند شد وبا دودست محکم زد تو صورتش:
یا ابلفضل اردلان
بابا روزنامہ رو پرت کرد و اومد سمت ماماݧ
کو اردلاݧ؟؟اردلاݧ چے؟
منو زهرا ماماݧ و گرفتہ بودیم کہ خودشو نزنہ ماماݧ از شدت گریہ نمیتونست جواب بابارو بده و با دست بہ تلوزیوݧ اشاره میکرد
سرمونو چرخوندیم سمت تلویزیوݧ
اخبار تموم شده بود
بابا کلافہ کانال هارو اینورو اونور میکرد
براے ماماݧ یکم آب قند آوردم و دادم بهش
حالش کہ بهتر شد بابا دوباره ازش پرسید
خانم اردلاݧ و کجا دیدے؟
دوباره شروع کرد بہ گریہ کردݧ و گفت :اونجا تو اخبار دیدم داشتـݧ جنازه هارو نشوݧ میدادݧ بچم اونجا بود
رنگ و روے زهرا پرید اما هیچے نمیگفت
بابا عصبانے شدو گفت :آخہ تو از کجا فهمیدے اردلاݧ بود؟؟؟مگہ واضح دیدے؟؟چرا با خودت اینطورے میکنے؟؟
بعد هم بہ زهرا اشاره کردو گفت :نگاه کـݧ رنگ و روے بچرو
ماماݧ آروم تر شد و گفت:خودم دیدم هیکلش و موهاش مثل اردلاݧ مـݧ بود ببیـݧ یہ هفتہ ام هست کہ زنگ نزده واے بچم خدا
نگراݧ شدم گوشے و برداشتم واز طریق اینترنت رفتم تو لیست شهداے مدافع
دستام میلرزید و قلبم تند تند میزد
از زهرا اسم تیپشوݧ و پرسیدم
وارد کردم و تو لیست دنبال اسم اردلاݧ میگشتم
خدا خدا میکردم اسمش نباشہ
یکدفعہ چشمم خورد بہ اسم اردلاݧ احساس کردم سرم داره گیچ میره و جلو چشماش داره سیاه میشہ
با هر زحمتے بود گوشیو تو یہ دستم نگہ داشتم و یہ دست دیگمو گذاشتم رو سرم
بہ خودم میگفتم اشتباه دیدم دست و پام شل شده بود وحضرت زینب و قسم میدادم
چشمامو محکم بازو بستہ کردم و دوباره خوندم
اردلاݧ سعادتے
دستم و گذاشتم رو قلبم و نفس راحتے کشیدم و زیرلب گفتم خدایا شکرت
زهرا داشت نگاهم میکرد ،دستم و گرفت و با نگرانے پرسید چیشد اسماء
سرم هنوز داشت گیج میرفت دستشو فشار دادم و گفتم نگراݧ نباش اسمش نبود .
پس چرا تو اینطورے شدے؟
هیچے میشہ یہ لیواݧ آب بیارے برام؟
اسماء راستش و بگو مـݧ طاقتشو دارم
إزهرا بخدا اسمش نبود ،فقط یہ اسم اردلاݧ بود ولے فامیلیش سعادتے بود
زهرا پوفے کرد و رفت سمت آشپز خونہ
گوشے و بردم پیش ماماݧ و بابا، نشونشوݧ دادم تا خیالشوݧ راحت بشہ
بابا عصبانے شد و زیرلب بہ ماماݧ غر میزد و رفت سمت اتاق
زنگ خونہ رو زد
آیفوݧ و برداشتم:کیہ؟
کسے جواب نداد.
دوباره پرسیدم کیہ؟
ایندفہ جواب داد
مأمور گاز میشہ تشیف بیارید پاییـݧ
آیفوݧ و گذاشتم
زهرا پرسید کے بود؟
شونہ هامو انداختم بالا و گفتم مأمور گاز چہ صدایے هم داشت
چادرمو سر کردم پلہ هارو تند تند رفتم پاییـݧ چادرمو مرتب کردم ودر و باز کردم
چیزے و کہ میدیم باور نمیکردم
اردلاݧ بود
ریشاش بلند شده بود .یکمے صورتش سوختہ بود و یہ کولہ پشتے نظامے بزرگ هم پشتش بود
اومدم مثل بچگیاموݧ بپرم بغلش کنم رفت عقب
کجا؟زشتہ تو کوچہ
خندیدمو همونطور نگاهش میکردم
چیہ خواهر ؟نمیخواے برے کنار بیام تو؟
اصلا نمیتونستم حرف بزنم رفتم کنار تا بیاد تو
درو بستم و از پلہ ها رفتیم بالا
چشمم خورو بہ دستش کہ باند پیچے شده بود و یکمے خوݧ ازش بیروݧ زده بود
دستم و گذاشتم رو دهنمو گفتم :خدا مرگم بده چیشده داداش
خندید و گفت :زبوݧ باز کردے جاے سلامتہ؟چیزے نیست بیا بریم تو
داداش الاݧ برے تو همہ شوکہ میشـݧ وایسا مـݧ آمادشوݧ کنم
رفتم داخل و گفتم :یااللہ مأموره گازه حجاباتونو رعایت کنید...
❤️#دومدافع ❤️
@shahadat_arezoomee
🍃❤️❤️🍃❤️❤️🍃
#قرار_عاشقی
#صبحگاهی_را_با_شهدا_آغاز_میکنیم
#بسم_الله
❣زیارت "شهــــــداء"❣
بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم
🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ
🌹 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ
🌹 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🌹 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
🌹 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...
❣❣❣❣❣❣
🌹 هدیہ بہ ارواح طیبہ شهدا صلوات🌹
🌺اللهم عجل لوليک الفرج🌺
#ظهور_نزدیک_است
https://eitaa.com/shahadat_arezoomee
🍃❤️