eitaa logo
دلم آسمون میخاد🔎📷
3.4هزار دنبال‌کننده
13.3هزار عکس
11هزار ویدیو
116 فایل
﴾﷽﴿ °. -ناشناسمون:بگوشم 👇! https://harfeto.timefriend.net/17047916426917 . -شروط‌وسفارشات↓ @asemohiha . مدیر کانال و تبادلات @Hajkomil73 . •|🌿|کانال‌وقفِ‌سیدالشهداست|🌿|• . -کپی‌‌محتوای‌کانال = آزاد✋
مشاهده در ایتا
دانلود
خدادرحال تماس است اللهم عجل لولیک الفرج🙏 عاشقان وقت نمازاست اذان میگویند رب مابنده نوازاست اذان میگویند اللهم الرزقنا کربلا @shahadat_arezoomee
🍃🌹 #احڪام #آبروے_مومن 💠پیامبر اڪرم{صلے الله علیه وآله}؛ 🔴هرڪس آبروے مومنے راحفظ ڪندبدوڹ تردیدبهشت براو واجب مے شود. 📚ثواب الاعمال وعقاب الاعمال/ص۱۴۵ 🔎ڪانال:) ❣دݪم آسموڹ میخاد❣ @shahadat_arezoomee 🍃🌹
🍃🌹 8️⃣4️⃣1️⃣ بعضی از مردم فکر می کنن که برای رفع و دفع چشم زخم باید تخم مرغ بشکنن. 📛 در حالی که این درست نیست و کاملاٌ و صد در صد از خرافاته. ✍️ تو روایات اهل بیت(ع) اومده که برای دفع چشم زخم سه مرتبه ذکر «ما شاء الله لا قوه الا بالله العلي العظيم» رو بگید. 🔺 بحار الانوار، ج92، ص 128 @shahadat_arezoomee 🍃🌹
✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊 حالِ #شیرینِ زیارت نامـہ خـواندن در حـ💓ــرم ؛ می‌کـــشاند ســــ🕊ـوی مشـهد عـاقـبت #فرهاد را... 💓قرارعاشقی💓 «یٰارَئــ♥️ــوف» به نیابت از : #همه_شهدا_الخصوص #شهید_نعمت_اله_ڪشاورز 💟اَللّهُم صلِّ على علِیِّ بنِ مُوسَى الرِّضاالْمُرْتَضَى الاِمام التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحجَّتکَ عَلے مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمن تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَة مُتَواتِرَةً مترادِفَةً کاَفْضَل ماصَلَّیْتَ علےاَحد منْ اَوْلِیائِڪ💟 ⬅️ ساعت هشت ⌚️ ❣به وقت امام رضــا علیه السلام❣ بیــا و ضــامن من شــو،یا ضــامن آهو☺️ 🌸 @shahadat_arezoomee 🌸 🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨
🔴 در حالی که دشمنان انقلاب اسلامی‌ می‌گفتن ایران جشن ٤٠ سالگی انقلابش ‌رو نمی‌بینه، به برکت خون شهدا داریم انقلاب‌ رو به اروپا صادر می‌کنیم 😎 📢 سخنگوی جلیقه زردهای : از انقلاب ۱۹۷۹ ایران الهام گرفته‌ایم / @shahadat_arezoomee \ ✔️🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸✔️
❤️❤️🍃❤️❤️🍃❤️❤️🍃❤️❤️🍃 ❤️ ❤️ ⬅️ قسمت ۴۴ بعد از قضیہ ے امروز کہ ماماݧ فکر کرده بود اردلاݧ و دیده بحث شد اردلاݧ تعجب زده نگاهموݧ میکردو  سرشو میخاروند بعد هم دستشو انداخت گردݧ ماماݧ و گفت :ماماݧ جاݧ مارو اوݧ جلو ملو ها کہ راه نمیدݧ کہ ما از پشت بچہ هارو پشتیبانے میکنیم لبخند پررنگے رو لب ماماݧ نشست ودست اردلاݧ و فشار داد  یواشکے بہ دستش اشاره کردم وبلند گفتم:پشتیبانے دیگہ چشماش گرد شد طورے کہ کسے متوجہ نشہ دستش و گذاشت رو دماغش اخم کردو آروم گفت: هیس بعد هم انگشت اشارشو بہ نشونہ ے تهدید واسم تکوݧ داد خندیدم و بحث و عوض کردم:خوب داداش سوغاتے چے آوردے؟ دوباره چشماشو گرد کرد رو بہ علے آروم گفت :بابا ایـݧ خانومتو جمع کـݧ امشب کار دستموݧ میده ها زدم بہ بازوشو گفتم چیہ دوماهہ رفتے عشق و حال و پشتیبانے وایـݧ داستانا یہ سوغاتے نیوردے؟ خندیدو گفت چرا آوردم بزار برم کولمو بیار ݧ داداش بشیـݧ مـݧ میارم رفتم داخل اتاقشو کولہ ے نظامیشو برداشتم خیلے سنگیـݧ بود از گوشہ یکے از جیب هاش یہ قسمت ازیہ پارچہ ے مشکے زده بود بیروݧ کولہ رو گذاشتم زمیـݧ گوشہ ے پارچہ رو گرفتم و کشیدم بیروݧ   یہ پارچہ ے کلفت مشکے کہ یہ نوشتہ ے زرد روش بود چشمامو ریز کردم و روشو خوندم "لبیک یا زینب "کہ روے ایـݧ نوشتہ ها لکه هاے قرمز رنگے بود پارچہ رو بہ دماغم نزدیک کردم و بو کردم متوجہ شدم اوݧ لکہ هاے خونہ لرزه اے بہ تنم افتاد و پارچہ از دستم افتاد احساس خاصے بهم دست داد نفسم تنگ شده بود صداے قلبم و میشندیدم نمیفهمیدیم چرا اینطورے شدم چند دیقہ گذشت اردلاݧ اومد داخل اتاق کہ ببینہ چرا مـݧ دیر کردم رو زمیـݧ نشستہ بودم و بہ یہ گوشہ خیره شده بودم   متوجہ ورود اردلاݧ نشدم اردلاݧ دستش و گذاشت رو شونمو صدام کرد:اسماء بہ خودم اومدم و سرمو برگردوندم سمتش چرا نشستے ؟مگہ قرار نبود کولہ رو بیارے؟ بلند شدم و دستپاچہ گفتم إ إ چرا الاݧ میارم کولہ رو برداشت و گفت :نمیخواد بیاری خودم میارم. 🕊 @shahadat_arezoomee 🕊 🍃❤️❤️🍃❤️❤️🍃❤️❤️🍃❤️❤️
🍃❤️❤️🍃❤️❤️🍃❤️❤️🍃❤️❤️ کولہ رو کہ برداشت اوݧ پارچہ از روش افتاد یہ نگاه بہ مـݧ کرد یہ نگاه بہ اوݧ پارچہ اسماء باز دوباره فوضولے کردے ؟؟؟ سرنو انداختم پاییـݧ و با صداے آرومے گفتم:ببخشید داداش ایـݧ چیہ؟ چپ چپ نگاهم کردو کوله پشتے و گذاشت زمیـݧ آهے کشیدو گفت : بازوبند رفیقمہ شهید شد سپرده بدم بہ خانومش داداش وقتے گرفتم دستم یہ طورے شدم خوب حق دارے خوݧ شهید روشہ اونم چہ شهیدے هر چے بگم ازش کم گفتم داداش میشہ بگے؟خیلے مشتاقم بدونم درموردش ݧ الاݧ نمیشہ مامانینا منتظرݧ باید بریم باحالت مظلومانہ اے بهش نگاه کنم و گفتم :خواهش میکنم إ اسماء الاݧ مامانینا فکر میـکنـݧ چہ خبره میاݧ اینجا بعد ایـݧ بازو بندو ماماݧ ببینہ میدونے کہ چے میشہ. دستمو گرفت و بازور برد تو حال  با بے میلے دنبالش رفتم و اخمهام تو هم بود همہ ے نگاه ها چرخید سمت ما لبخندے نمایشےزدم و کنار علے نشستم علے نگاهم کردو آروم در گوشم گفت:چیزے شده؟اخمهات و لبخند نمایشیت باهم قاطے شده همیشہ اینطور موقع ها متوجہ حالتم میشد خندیدم و گفتم :ݧ چیزے مهمے نشده  حس کنجکاوے همیشگے مـݧ حالا بعدا بهت میگم لبخندے زدو گفت:همیشہ بخند،با خنده خوشگلترے اخم بهت نمیاد لپام قرمز شد و سرم و انداختم پاییـݧ هنوزهم وقتے ایـݧ حرفارو میزد خجالت میکشیدم اردلاݧ کولشو باز کرده بودو داشت یکسرے وسیلہ ازش میورد بیروݧ همہ چشمشوݧ بہ دستاے اردلاݧ بود اردلاݧ دستاشو زد بہ همو گفت:خب حالاوقت سوغاتیہ البتہ اونجا کسے سوغاتے نمیگیره فقط بچہ هاے پشتیبانے میتونـݧ یہ قواره چادر مشکے رو از روے وسایلے کہ جلوش گذاشتہ بود برداشت و رفت سمت ماماݧ چهار زانو روبروش نشست :بفرمائید مادر جاݧ خدمت شما بعدش هم دست ماماݧ بوسید ماماݧ هم پیشونے اردلاݧ و بوسید و گفت :پسرم چرا زحمت کشیدے سلامتے تو براے مـݧ بهتریـݧ سوغاتے یہ قواره چادرے هم بہ مـݧ دادو صورتمو بوسید ،در گوشم گفت لاے چادرتم یہ چیزے براے تو و علے گذاشتم اینجا باز نکنیا همہ منتظر بودیم کہ بہ بقیہ هم سوغاتے بده کہ یہ جعبہ شیرینے و باز کردو گفت :اینم سوغاتے بقیہ شرمنده دیگہ اونجا براے آقایوݧ سوغاتے نداشت ،ایـݧ شیرینیا رو اینطورے نگاه نکنیدا گروݧ خریدم. همگے زدیم زیر خنده   چشمکے بہ زهرا زدم رو بہ اردلاݧ گفتم:إداداش سوغاتے خانومت چے؟ دوباره اخمے بهم کردو گفت:اسماء جاݧ دو ماه نبودم حس کنجکاویت تقویت شده ها ماشالا چپ چپ نگاهش کردم و گفتم:خوب بگو میخوام تو خونہ بدم بهش چرا بہ مـݧ گیر میدے؟سوالہ دیگہ پیش میاد ماماݧ و بابا کہ حواسشوݧ نبود اما علے و زهرا زدݧ زیر خنده علے رو بہ اردلاݧ گفت : اردلاݧ جاݧ مـݧ و اسماء انشااللہ آخر هفتہ راهے کربلاییم اردلاݧ ابروهاشو داد بالا... 🕊 @shahadat_arezoomee 🕊 ❤️❤️🍃❤️❤️🍃❤️❤️🍃❤️❤️🍃
‌‌ ازخدا که پنهون نیستــ ازشما چه پنهون ﺩﺭﻭﻍ ﭼﺮﺍ؟🤔 ﺟﻮﺍنان قدیم ﯾﻮاشڪے یڪ ڪاﺭﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ! 👀👣 مثـــلا :👇🏻 ﯾﻮﺍشڪی ﺳﺎﮐﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻦ ڪہ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺑﯿﺮﻭﻥ مےﺑﺮﺩﻧﺪ ﻭ بہ ﺑﻬﺎﻧﻪٔ ﻣﺪﺭسہ، ﺟﯿﻢ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺟﺒﻬﻪ .... .🏃🏻💚 ﻗﺒﻠﺶ ﯾﻮﺍشڪے ﺩستــ ﺑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ توے ﺷﻨﺎﺳﻨﺎمہ ﻭ ﺳﻦ ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ... . 🙂 ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﯾﻮﺍشڪے ﺩﺍﺭ ﻭ ﻧﺪﺍﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ بہ ﻓﻘﺮﺍ ﯾﺎ ڪمڪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ...😇 شبــ ﻫﺎ ﯾﻮﺍشڪی اﺯ ﭼﺎﺩﺭ ﯾﺎ ﺍﺗﺎﻕ ﯾﺎ ﺳﻨﮕﺮ مےزﺩﻧﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ شبــ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ... . 😌👌🏻 بله ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻫﺎﯼ ﺷﺎﻥ ﻫﻢ ﻋﺎﻟﻤﯽ ﺩﺍﺷﺖ .... .😔 ! ای بهترین یواشکی های دنیا ﺷﻤﺎﮐﻪ ﺻﺪﺍﯾﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺮﺳﺪ !💔 ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ ﺧﻠﻮتــ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻨﺪ ... . 😓 "آخر دیگر ﺧﯿﻠﯽ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻩ ﺍستــ ... 😔 ✔️ @shahadat_arezoomee ✔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از دلم آسمون میخاد🔎📷
❣زیارت "شهــــــداء"❣ بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم 🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ 🌹 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ 🌹 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ 🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ 🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ 🌹 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ 🌹 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ 🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم... ❣❣❣❣❣❣ 🌹 هدیہ بہ ارواح طیبہ شهدا صلوات🌹 🌺اللهم عجل لوليک الفرج🌺 https://eitaa.com/shahadat_arezoomee 🍃❤️
دلم آسمون میخاد😍🍃🌾🌹 کم کم دل شیدا میشود رسوا میشود وقتی که قاب چشمانتان میشود سبب شیدایی من فقط کمی مکث در عکسشان کافیست😊 شهدا ماه آسمونن 🌹 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌾 @shahadat_arezoomee
🍃♥️ ✨الگوبردارے‌ازشهدا وقتی درونت پاڪ باشد خداچهره ات راگیرا میڪند این گیرایی از زیبایی و جوانی نیست این گیرایی از نور ایمانی است ڪه درظاهر نمایان میشود 🌺 شهدا گوشه ی چشمی لطفا🙏😭 🌷 ماندگارترین رفقا شهیدانن👆👆 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 @shahadat_arezoomee
❌⁉️ برای نگـاهت هم چادر خریده ای؟ صدایـت چه؟ صدایت-چادریست❓ 🚫دلـها ، دلـها گاهی اوقات پوشیه میخواهند ، برای او چه میکنی؟ من به تنهایی حجاب نیستم ، من فقط اسمم چـادر است ⚠️ برای فاطمی بودنت چه می کنی⁉️ @shahadat_arezoomee 🍃❤️
🌹خاطرات طنز شهدا🌹 😂دندان مصنوعی😂 طولانیه اما باحاله👌😂😂 شلمچه بودیم.از بس که آتش🔥 سنگین شد، دیگه نمی تونستیم خاکریز بزنیم. حاجی گفت: «بلدوزرها رو خاموش کنید🚜 بزارید داخل سنگرها تا بریم🚶 مقّر». هوا داغ بود☀️ و ترکش کُلمَن آب رو سوراخ کرده بود.🛢 تشنه و خسته و کوفته، 🤕سوار آمبولانس🚑 شدیم و رفتیم.😥😓 به مقر که رسیدیم ساعت⏰ دو نصفه شب بود. 🌙از آمبولانس🚑 پیاده شدیم و دویدیم طرف یخچال. یخچال نبود.🖱 گلوله‌ی خمپاره صاف روش خورده بود و برده بودش تو هوا. دویدیم🏃 داخل سنگر. سنگر تاریک بود، فقط یه فانوس کم نور آخر سنگر می‌سوخت.🕯 دنبال آب می‌گشتیم💧 که پیر مرادی داد زد: «پیدا کردم!» و بعد پارچ آبی رو برداشت و تکون داد.🍶 انگار یخی داخلش باشه صدای تَلق تَلق کرد. گفت: «آخ جون».😊و بعد آب رو سرازیر گلوش کرد. می‌خورد که حاج مسلم- پیر مرد مقر- از زیر پتو چیزی گفت: «کسی به حرفش گوش نداد. مرتضی👱 پارچ رو کشید و چند قُلُپ خورد.».به ردیف همه چند قُلُپ خوردیم. خلیلیان آخری بود. تَهِ آب رو سر کشید.پارچ آب رو تکون داد و گفت: «این که یخ نیست. این چیه؟!»🤔😳 حاج مسلم آشپز، سرشو از زیر پتو بیرون کرد و گفت: «من که گفتم اینا دندونای مصنوعی منه!😁 یخ نیست، اما کسی گوش👂 نکرد، منم گفتم گناه دارن بزار بخورن!»😄 هنوز حرفش تموم نشده بود که همه با هم داد زدیم:وای!.😱  از سنگر دویدیم🏃 بیرون. هر کسی یه گوشه‌ای سرشو پایین گرفته بود تا...!  که احمد داد زد:«مگه چیه! چیز بدی نبود! آب دندونه! اونم از نوعِ حاج مسلمش! مثل آب‌نبات.».😂 اصلاً فکر کنید آب انار خوردید.😀😂😜 ┄┅═══✼🌹✼═══┅┄ @shahadat_arezoomee ┄┅═══✼🌹✼═══┅┄
کلامی از بزرگان👌👆👆 @shahadat_arezoomee
سخن ناااب👌🌹❤️🌹❤️🌹 @shahadat_arezoomee🕊
خدادرحال تماس است اللهم عجل لولیک الفرج... عاشقان وقت نمازاست اذان میگویند رب مابنده نوازاست اذان می‌گویند 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 @shahadat_arezoomee
🌸 هنگام نماز اول وقت حاضر شو شاید این آخرین دیدارت در زمین با خدا باشد ... بہ یاد نمازهای عارفانہ و عاشقانہ شهدا ... @shahadat_arezoomee
🍃🌹 #حدیث 💠امام عل{علیہ السلام} نادیده گزفتڹ احساس[دیگراڹ]، منت گذارے زشٺ آناڹ راسبب مےشود.👌 📚میزان الحڪمه/ج۳/ص ۱۲۹ @shahadat_arezoomee 🍃🌹
🚫❌🔞 ❓چت كردن تو تلگرام یا سایر پیام رسان ها با کسی كه نمی دونیم خانمه یا آقا، چه حكمى داره؟ 📚 آیات عظام امام خمینی، خامنه ای ،بهجت، تبریزی، سیستانی، صافی، فاضل، نوری، مکارم، وحید: ✍️ کلاً این جور جاها اگر احتمال افتادن به حرام باشه، جايز نيست، اینکه احتمالش وجود داره یا نه رو هم خودتون باید تشخیص بدید. 🔺دفتر: همه مراجع. 💢 منبع : پرسمان احکام @shahadat_arezoomee 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊 💓قرارعاشقی💓 «یٰارَئــ♥️ــوف» به نیابت از : 💟اَللّهُم صلِّ على علِیِّ بنِ مُوسَى الرِّضاالْمُرْتَضَى الاِمام التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحجَّتکَ عَلے مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمن تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَة مُتَواتِرَةً مترادِفَةً کاَفْضَل ماصَلَّیْتَ علےاَحد منْ اَوْلِیائِڪ💟 ⬅️ ساعت هشت ⌚️ ❣به وقت امام رضــا علیه السلام❣ 🌸 @shahadat_arezoomee 🌸 🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨
🍃💢〰 👌 اون روزی که صدام گفت یک هفته‌ای میام تهران رو فتح میکنم، کی فکرشو می‌کرد یک روزی توی عراق تصاویر امام خمینی (ره) و رهبر انقلاب به عنوان نماد مقاومت جهان اسلام نصب بشه؟ اینجا استان دیالی عراق است☺️ @shahadat_arezoomee 🍃💢〰
🍃❤️❤️🍃❤️❤️🍃❤️❤️🍃 ❤️❤️ ⬅️قسمت۴۵ اردلان ابروهاشو داد بالا و گفت:جدے؟با چہ کاروانے؟ علے سرشو بہ نشونہ ے تایید تکوݧ دادو گفت :با کارواݧ یکے از دوستام إ خوب یہ زنگ بزݧ ببیـݧ دوتا جاے خالے ندارݧ؟ براے کے میخواے؟ براے خودمو خانومم زهرا با تعجب بہ اردلاݧ نگاه کردو لبخند زد باشہ بزار زنگ بزنم اردلاݧ زنگ زد اتفاقا چند تا جاے خالے داشتـݧ قرار شد کہ اردلان و زهرا هم با ما بیاݧ داشتـݧ میرفتـݧ خونشوݧ کہ در گوشش گفتم :یادت باشہ اردلاݧ نگفتے قضیہ بازو بندو خندیدو گفت :نترس وقت زیاد هست بعد از رفتنشوݧ دست علے و گرفتم و رفتم تو اتاقم علے بشیـݧ اونجا رو تخت براے چے اسماء تو بشیـݧ رو بروش نشستم چادرو باز کردم .یہ جعبہ داخلش بود در جعبہ رو باز کردم دو تا انگشتر عقیق توش بود   علے عاشق انگشتر عقیق بود اسماء ایـݧ چیہ ؟ اینارو اردلاݧ آورده براموݧ یکے از انگشترارو برداشتم و انداختم دست علے واے چقد قشنگہ علے بدستت میاد علے هم اوݧ یکے رو برداشت و انداخت تو دستم درست اندازه ے دستم بود دوتاموݧ خوشحال بودیم و بہ هم نگاه میکردیم اوݧ هفتہ بہ سرعت گذشت ساک هاموݧ دستموݧ بود و میخواستیم سوار اتوبوس بشیم دیر شده بود واتوبوس میخواست حرکت کنہ اردلاݧ و زهرا هنوز نیومده بودݧ هرچقدر هم بهشوݧ زنگ میزدیم جواب نمیدادݧ روے صندلے نشستم و دستم و گذاشتم زیر چونم و اخمهام رفتہ بود توهم نگاهے بہ ساعتم انداختم اے واے چرا نیومدݧ؟ هوا ابرے بود بعد از چند دیقہ باروݧ نم نم شروع کرد بہ باریدݧ علے اومد سمتم ساک هارو برداشت و گذاشت داخل اتوبوس مسئول کارواݧ علے و صدا کردو گفت کہ دیر شده تا ۵دیقہ دیگہ حرکت میکنیم نگراݧ بہ ایـݧ طرف و اونطرف نگاه میکردم اما خبرے ازشوݧ نبود ۵دیقہ هم گذشت اما نیومدݧ علے اومد سمتم و گفت :نیومدݧ بیا بریم اسماء إ علے نمیشہ کہ خوب چیکار کنم خانوم نیومدݧ دیگہ بیا سوار شو خیس شدے دستم و گرفت و رفتیم بہ سمت اتوبوس لب و لوچم آویزوݧ بود کہ باصداے اردلاݧ کہ ۲۰متر باهاموݧ فاصلہ داشت برگشتم بدو بدو با زهرا داشتـݧ میومدݧ و داد میزدݧ ما اومدیم لبخند رو لبم نشست دست علے ول کردم و رفتم سمتشوݧ کجایید پس شماهااا؟بدویید دیر شد تو ترافیک گیر کرده بودیم سوار اتوبوس شدیم اردلاݧ از همہ بخاطر تاخیري کہ داشت از همهہ حلالیت طلبید تو اتوبوس رفتم کنار اردلاݧ نشستم لبخندے زدمو گفتم :سلام داداش با تعجب نگاهم کردو گفت:علیک سلام چرا جاے خانوم مـݧ نشستے؟؟ کارت دارم اخہ اهاݧ هموݧ فوضولے خودموݧ دیگہ خوب بفرمایی إ داداش فوضولے ݧ کنجکاوے اردلاݧ هنوز قضیہ ي بازو بنده رو نگفتیا بیخیال اسماء الاݧ وقتش نیست... 🕊 @shahadat_arezoomee 🕊 ❤️❤️🍃❤️❤️🍃❤️❤️🍃
🍃🌙 آی شھید ڪاش برگردی و این بار بزنیـد به معبرِ نَفـس ما که گاهی بدجور گیر می کنیم میانِ مین‌های القاب و شهرت‌ها ...😔 🌹🍃 〰🍃🌹 #شبتون_شهدایی @shahadat_arezoomee 🍃🌙