دوستشمیگفت:
ازکلاسزبانیڪࢪاستࢪفتممسجد،یھ گوشہنشستمودفتࢪکتابمࢪودࢪآوࢪدم ࢪوحاللهاومدپیشم؛
کتابهاۍزبانمࢪوکھدید،
تشویقمکࢪدوگفت:
«آفࢪین . . !سࢪبازامامزمان
بایدزبانبلدباشھ . . .😉📓»
یکباࢪمبهمگفت:
«همیشهعینڪآفتابۍبزنچشماتضعیف
نشهسࢪبازامامزمانبایدچشماشسالم
باشھ . . .😎✌️🏼»
تماممعیاࢪزندگیشࢪوگذاشتهبودبہاینکھ
سࢪبازخوبۍبࢪاۍامامزمانشباشھ :)
⚘🌸...
---------------------
#ما_نسل_ظهوریم_اگر_بر_خیزیم
‹❤️🌿›
.
.
شھیدجھادمغنیہ :
«ما در مواجہ با مرگ، رسیدن بہ #شھادٺ و بزرگـے را انتخاب ڪرده ایم.»
#ڪلام_شھید🌿🥀#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج✨
♥️⃟🕊¦ #شهیدانہ
شهادٺفقطدرخون
غلطیدننیسٺ!🚶♀
شهادٺهنگامےرخمےدهد
ڪهـ دلٺاززخمِڪنایهـ وتڪه
پراڪنےدیگرانبگیرد.🚶♀💔
و خونهمان
اشڪےسـت
ڪهـ از آه دلٺجارےمےشود...
وآنهنگامڪهـ مردانبهـ دنبال
راهےبراے شهادٺهسٺند
ٺواینجاهرروزشهیدمےشوے
شهیدهـ ےحجاب ...!😌❤️
ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ
🌻
❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استورۍشھـادت امام حسن مجتبۍ(؏)🖤🌸
📚⃟کانال شمثل شهادت😌
نشانہ هاے ضعف ایماݩ :
◎ سستۍ در نمـاز
◎ تـࢪڪ تـلاوت قـࢪآݩ
◎ تـࢪڪ ذڪࢪ الله
◎ تـࢪڪ نمـاز جمـاعـت
◎ غـیبـت ڪࢪدن
◎ بے احتـࢪامے بہ والـدیـن
◎ ࢪعـایـت نڪࢪدن حقوق دیگࢪان
◎ مشغوݪ بودن بہ ڪاࢪهاے بیھوده 💔
#تلنگر
•🖤•
بیچاره دستی که گدای مجتبی نیست
یا آن سری که خاک پای مجتبی نیست
بر گریه ی زهرا قسم مدیون زهراست
چشمی که گریان عزای مجتبی نیست
[🖤] @shahadat_kh313
فقط یه جمله میگم...
هر کی میخواد گناهاشو ترک کنه کلیک کنه...
اینم لینک : ❤️👇
@dadashreza
◗شـمثڶشهـ﴿ش﴾ـآدٺ◖
فقط یه جمله میگم... هر کی میخواد گناهاشو ترک کنه کلیک کنه... اینم لینک : ❤️👇 @dadashreza
رفقا آیدی بالا رو اگر کلیک کنین میرید توی کانال آبجی فاطمه
آبجی فاطمه همسر داداش رضاست ولی کانال خود داداش توی تلگرامه و آدرس سایتشون هم توی عکس هست 🌿
حتما حتما حتما سر بزنین داستان داداش رضا رو بخونین پستاش رو ببینین پشیمون نمیشین🖐💛
💚☘
#کرامت_شهید
وقتى پيكر مطهر شهيد عبدالمهدى مغفورى را آوردند حال مساعدى نداشتم. نشسته بودم و گريه می كردم. در حزن و اندوه غوط هور بودم كه ناگهان صدايى شنيدم كه می گفت: شهيد قرآن می خواند.
يكى از روحانيون محل هم كه آنجا بالاى سر جنازه بود قسم خورد كه او هم تلاوت قرآن شهيد را شنيده است. با خود گفتم خدايا اين چه شهيدى است و نزد تو چه قرب و مقامى دارد كه اين كرامت را به او عنايت كرده اى كه از جنازه اش پس از چند روز كه شهيد شده صداى تلاوت قرآن مى آيد.
از جا بلند شدم كه خودم هم از نزديك اين اعجاز را مشاهده كنم. وضو گرفتم بالاى سرش رفتم و روى او را كنار زدم. رنگش مثل مهتابى نور می داد و بوى عطر عجيبى از پيكرش به مشام مى رسيد. وقتى گوشم را به صورت و دهانش نزديك كردم، مثل كسى كه برق به او وصل كرده باشند در جا خشكم زد. چون من هم از او تلاوت قرآن شنيدم. درست به خاطر دارم در همان لحظه كه گوشم نزديك دهان او بود شنيدم كه اين آيه را می خواند: اعطيناك الكوثر... پيشانى اش را بوسيدم و از كنار او برخاستم و وقتى به خانه بازگشتم از مشاهده اين كرامت و مقامى كه خدا به شهيد عبدالمهدى داده بود دو ركعت نماز شكر بجا آوردم.
شب كه بعضى از اهل محل براى عرض تسليت به منزل ما آمدند، حاج آقا سيدكمال موسوى روحانى محل هم آمد. اين قضيه را كه از من شنيد گفت: چند نفر ديگر هم شاهد تلاوت قرآن شهيد بوده اند.
همان شب بود كه آخرين جملات عبدالمهدى به هنگام خداحافظى به ياد من آمد. وقتى به او گفتم: من زهرا را پيش خودم می برم، چون تنها مى ماند، گفت: صاحب اختيار هستيد ولى زهرا بايد عادت كند. پرسيدم مگر چند روز می خواهى در جبهه بمانى؟ گفت: اين دفعه اگر بروم ديگر نمى آيم. مرا می آورند، بعد خنديد و خداحافظى كرد و رفت.
#شهید_عبدالمهدی_غفوری
راوی← مادر شهید
منبع ← لحظه های آسمانی
🌿| @shahadat_kh313