#کلام_شھـــــید
#محرم🖤
#امام_حسین🕯
🌱شرط مرخصی امام خمینی ره
به شهید بابائی
🌿شهید بابایی در زمان دفاع مقدس خدمت امام خمینی(ره) رسیدند
و از ایشان برای انجام کاری در اوقاتی که آسیبی به کار جنگ نمی خورد، مرخصی خواستند.
وقتی امام راجع به دلیل مرخصی گرفتن در آن بحبوحه ی جنگ پرسیدند.
شهید بابایی گفتند: من در دهه اول محرم برای شستن استکان های چای عزاداران به هیئت های جنوب شهر که من را نمی شناسند می روم. مرخصی را برای آن می خواهم.
امام خمینی (ره) به ایشان فرمودند: به یک شرط اجازه مرخصی می دهم که هر موقع رفتی به نیت من هم چند استکان بشویی.
صبحتون شهدایی.....❣
🌷@shahedan_aref
روز سی ام #چله به نیت
شهید#ابراهیم_هادی🕊🌹
❤️ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ❤️
❤️ وَ عَلى عَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ❤️
❤️ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ❤️
❤️ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ❤️
برای همه گرفتارا دعا کنید🙏
🌷@shahedan_aref
🕊شهید عباس نعمتی یکم مهر ۱۳۴۷ در روستای مزج از توابع شهرستان شاهرود به دنیا آمد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. هجدهم تیر ۱۳۶۶ در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت گلوله به پاها، شهید شد. مزار وی در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
شادی روح همه شهدا صلوات...❣
شهید#عباس_نعمتی
🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥درخواست خالصانه شهید مدافع حرم#سجاد_مرادی از مردم
هر کسی اذیت نمیشه و پیام منو می شنوه یک روز برا ما نماز بخونه، ممنون میشیم.
زیباترین قسمتش اونجاست که میگه:
ان شاءالله اونور جبران بکنیم!♥️😭😭
شادی روح همه شهدا صلوات...❣
شهید مدافع حرم🕊🌹
#سجاد_مرادی
🌷@shahedan_aref
هر روز با شهدا
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت شصت و دوم : فتح المبین ( ۲ ) او ادامه داد: در آن بيابان ما بوديم و امام
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥 قسمت شصت وسوم : مجروحیت
✔️راوی : مرتضی پارسائیان
همه گردان ها از محورهاي خودشان پيشروي کردند. ما بايد از مواضع مقابل مان و سنگرهاي اطرافش عبور ميكرديم، اما با روشن شدن هوا كار بسيار سخت شد!
در يك قسمت، نزديك پل رفائيه كار بسيار سخت تر بود. يك تيربار عراقي از داخل يك سنگر شليك ميكرد و اجازه حركت را به هيچ يك از نيروها نميداد. ما هر کاري كرديم نتوانستيم سنگر بتوني تيربار را بزنيم.
ابراهيم را صدا كردم و سنگر تيربار را از دور نشان دادم. خوب نگاه كرد وگفت: تنها راه چاره نزديك شدن و پرتاب نارنجك توي سنگره!
بعد دو تا نارنجك از من گرفت و سينه خيز به سمت سنگرهاي دشمن رفت.
من هم به دنبال او راه افتادم.
در يكي از سنگرها پناه گرفتم، ابراهيم جلوتر رفت و من نگاه ميكردم. او موقعيت مناسبي را در يكي از سنگرهاي نزديك تيربار پيدا كرد، اما اتفاق عجيبي افتاد! در آن سنگر يك بسيجي كم سن و سال، حالت موج گرفتگي پيدا كرده بود. اسلحه كلاش خودش را روي سينه ابراهيم گذاشت و مرتب داد ميزد: ميكُشمت عراقي!
ابراهيم همينطور كه نشسته بود دست هايش را بالا گرفت، هيچ حرفي نميزد. نفس در سينه همه حبس شده بود، واقعاً نميدانستيم چه كار كنيم.
چند لحظه گذشت. صداي تيربار دشمن قطع نميشد.
آهسته و سينه خيز به سمت جلو رفتم. خودم را به آن سنگر رساندم. فقط دعا ميكردم و ميگفتم: خدايا خودت كمك كن! ديشب تا حالا با دشمن مشكل نداشتيم، اما حالا اين وضع بوجود آمده.
يكدفعه ابراهيم ضربه اي به صورت آن بسيجي زد و اسلحه را از دستش گرفت.
بعد هم آن بسيجي را بغل كرد!
جوان كه انگار تازه به حال خودش آمده بود گريه كرد. ابراهيم مرا صدا زد و بسيجي را به من تحويل داد و گفت: تا حالا تو صورت كسي نزده بودم، اما اينجا لازم بود، بعد هم به سمت تيربار رفت.
چند لحظه بعد نارنجك اول را انداخت، ولي فايده اي نداشت، بعد بلند شد و به سمت بيرون سنگر دويد. نارنجك دوم را در حال دويدن پرتاب كرد.
لحظه اي بعد سنگر تيربار منهدم شد، بچه ها با فرياد الله اكبر از جا بلند شدند و به سمت جلو آمدند. من هم خوشحال به بچه ها نگاه میكردم.
يكدفعه با اشاره يكي از بچه ها برگشتم و به بيرون سنگر نگاه كردم!
رنگ از صورتم پريد. لبخند بر لبانم خشك شد! ابراهيم غرق خون روي زمين افتاده بود. اسلحه ام را انداختم و به سمت او دويدم.
درست در همان لحظه انفجار، يك گلوله به صورت (داخل دهان) و يك گلوله به پشت پاي او اصابت كرده بود. خون زيادي از او ميرفت، او تقريباً بيهوش روي زمين افتاده بود. داد زدم: ابراهيم!
با كمك يكي از بچه ها و با يك ماشين، ابراهيم و چند مجروح ديگر را به بهداري ارتش در دزفول رسانديم.
ابراهيم تا آخرين مرحله كار حضور داشت، در زمان تصرف سنگرهاي پاياني دشمن در آن منطقه، مورد اصابت قرار گرفت.
بين راه دائماً گريه ميكردم، ناراحت بودم، نكند ابراهيم... نه، خدا نكنه، از طرفي ابراهيم در شب اول عمليات هم مجروح شده بود، خون زيادي از بدنش رفت، حالا معلوم نيست بتواند مقاومت كند.
پزشك بهداري دزفول گفت: گلوله اي كه به صورت خورده به طرز معجزه آسائي از گردن خارج شده، اما به جايي آسيب نرسانده، اما گلوله اي كه به پا اصابت كرده قدرت حركت را گرفته، استخوان پشت پا خرد شده، از طرفي زخم پهلوي او باز شده و خونريزي دارد، لذا براي معالجه بايد به تهران منتقل شود.
ابراهيم به تهران منتقل شد. يك ماه در بيمارستان نجميه بستري بود. چندين عمل جراحي روي ابراهيم انجام شد و چند تركش ريز و درشت را هم از بدنش خارج كردند.
ابراهيم در مصاحبه با خبرنگاري كه در بيمارستان به سراغ او آمده بود گفت: با اينكه بچه ها براي اين عمليات ماه ها زحمت كشيدند و كار اطلاعاتي كردند، اما با عنايت خداوند، ما در فتح المبين عمليات نكرديم! ما فقط راهپيمائي كرديم و شعارمان يا زهرا (سلام الله علیها) بود، آنجا هر چه كه بود نظر عنايت خود خانم حضرت صديقه طاهره (سلام الله علیها) بود.
ابراهيم ادامه داد: وقتي در صحرا، بچه ها را به اين طرف و آن طرف ميبرديم و همه خسته شده بودند، سجده رفتم و توسل پيدا كردم به امام زمان (عج) از خود حضرت خواستيم كه راه را به ما نشان دهد. وقتي سر از سجده برداشتم بچه ها آرامش عجيبي داشتند، اكثراً خوابيده بودند. نسيم خنكي هم مي وزيد. من در مسير آن نسيم حركت كردم. چيز زيادي نرفتم كه به خاكريز اطراف مقر توپخانه رسيدم.
در پايان هم وقتي خبرنگار پرسيد: آيا پيامي براي مردم داريد؟ گفت: «ما شرمنده اين مردم هستيم كه از شام شب خود ميزنند و براي رزمندگان میفرستند، خود من بايد بدنم تكه تكه شود تا بتوانم نسبت به اين مردم اداي دِين كنم.»
شهید#ابراهیم_هادی🕊🌹
🌷@shahedan_aref
برکت عجیب شهدا - حاج حسین یکتا.mp3
27.64M
💫 برکت و تاثیر عجیب شهدا بر جامعه
❇️ خبری در راه است ...
❇️ روی دیگر جهاد تبیین، اتمام حجت و گرفتن بیعت برای امام زمان (عج) است.
👤حاج حسین یکتا
🌷@shahedan_aref
🍃🌹شهید علی اکبر سرمدي در سن پانزده سالگي در جستجوي رفتن به جبهه شد ولي بعلت كمي سن او را نمي پذيرفتند و در سال 1363 با اصرار زياد و دستكاري شناسنامه خود، وارد بسيج شد و آموزشهاي نظامي را فرا گرفت و در سال 1364 براي اولين بار عازم جبهه فاو شد و در تداركات انجام وظيفه ميكرد. بعد از مدتي در جبهه فعاليت خود را تغيير داد و كار نگهباني و ديدباني در جبهه را بعهده گرفت. در سال 65 آرپيچي زن خط مقدم جبهه شد.
از آن زمان به بعد چندين بار عازم جبهه شد. پيش از عمليات كربلاي 4 يك مرتبه به مرخصي آمد و پولهائي كه در نزد برادرش و در بانك داشت گرفت و گفت مي خواهم خمس اين پولها را بدهم. سپس همزمان با چهارمين سالگرد رحلت جانگداز خواهر مرحومه اش بود تاريخ 1365/10/4 در جبهه شوشتر در عمليات كربلاي 4 ، منطقه ام الرصاص به آرزوي ديرينه خود شهادت در راه حق و حقيقت رسيد و جسد پاك و مطهرش در خاك گرم و سوزان آن ديار مفقود گشت. در پايان از خداوند متعال آرزو داريم كه هر چه زودتر پيكر پاكش به وطن برگردد و تسلي خاطري براي خانواده اش باشد.
شهید#علی_اکبر_سرمدی_بیدگلی🕊🌹
🌷@shahedan_aref
📚#معرفی_کتاب
✨آرمان_عزیز✨
✍️نویسنده:محمد_علی_جابری
📗📖📗📖📗📖📗📖📗
🔻کتاب آرمان عزیز توسط علی جابری نوشته شده و انتشارات کتابک به چاپ رسانده است.
🔻این کتاب شامل روایت 10 داستان از ویژگی های اخلاقی شهید آرمان علی وردی میباشد.
💠📚💠📚💠📚💠📚
لینک دسترسی مستقیم به کتاب ازطریق سایت 👇
✔️https://b2n.ir/q01149
🌷@shahedan_aref
ورود پیکر ۱۸ شهید تازه تفحص شده به کشور
🔹پیکرهای مطهر ۱۸ شهید دفاع مقدس، روز پنجشنبه ساعت ۹ صبح از طریق مرز شلمچه به کشور باز میگردند و در مرز مورد استقبال عموم قرار خواهند گرفت.
🌷@shahedan_aref
کتاب #عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
قسمت هفتاد
راوی : دکتر محسن نوری
ستون نفرات رزمندگان از کنار یک باتلاق و در مسیر یک دشت در حرکت بود.شب بود و هوا تاریک .در جلوی ستون ،احمدآقا قرار داشت.
همینطور که به آن ها نگاه می کردم،یک باره یک گلوله خمپاره در کنار ستون منفجر شد !!
ترکش خمپاره فقط به یک نفر اصابت کرد .قلب احمدآقا مورد هدف قرار گرفت!بعد ایشان به سمت راست چرخید و کلماتی از زبانش خارج شد که من نفهمیدم چه می گوید.
در آن لحظات احمدآقا جلوی چشمان من به شهادت رسید!!
و من همان موقع حیرت زده از خواب پریدم!تا چند دقیقه بدنم میلرزید.
روز بعد درمسجد احمدآقا را دیدم.خوابم را برای ایشان تعریف کردم .او هم لبخندی زد و گفت:به شما خبر میدهم که خوابت رؤیای صادقه بوده یا نه!......
ادامه دارد ...
با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی )
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهید#احمدعلی_نیری🕊🌹
🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهیدانه 💕
❣طلبه شهید محمدباقر جوادی ❣
☘تولد: ۱۳۴۶٫۵٫۷
☘محل تولد و گلزار شهید: خراسان رضوی، خلیل آباد،روستای دهنو.
🕊شهادت: ۱۳۶۵٫۱۱٫۸
☘ محل شهادت: شلمچه
☘تحصیلات: حوزوی
☘مسئولیت: بی سیم چی و تخریب چی
آقا محمدباقر هفتم مرداد ۱۳۴۶، در روستای دهنو از توابع شهرستان خلیل آباد به دنیا آمدند. پدرشون محمدرضا و مادرش فاطمه نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواندند. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا سطح (مقدمات) پرداختند. از سوی بسیج در جبهه حضور یافتند و هشتم بهمن ۱۳۶۵، با سمت بی سیم چی در پاسگاه زید عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، سینه و قطع سر، شهید شد. مزار ایشان در زادگاهشون واقع است.
✍🏻 خواهرزاده ی
شهید #محمدباقر_جوادی 🕊❣
🌷@shahedan_aref
وسط شب که مصطفی برای نماز شب بیدار میشد، طاقت نمیآوردم، میگفتم: بس است دیگر. استراحت کن، خسته شدی. و مصطفی جواب میداد: تاجر اگر از سرمایهاش خرج کند، بالاخره ورشکست میشود، باید سود دربیاورد که زندگیش بگذرد. ما اگر قرار باشد نماز شب نخوانیم ورشکست میشویم.
#شهید_مصطفی_چمران
#نماز_شب
🌷@shahedan_aref
اگر میخواهید تاثیرگذار باشید
اگر میخواهید به عمر و خدمت و جایگاهتون
ظلم نکرده باشید ما راهی به جز اینکه
یک شهید زنده در این عصر باشیم نداریم...
شهید #احمد_کاظمی🕊🌹
صبحتون شهدایی.....❣
🌷@shahedan_aref
سی و یکمین روز #چله به نیت
شهید#ابراهیم_هادی🕊🌹
❤️ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ❤️
❤️ وَ عَلى عَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ❤️
❤️ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ❤️
❤️ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ❤️
برای همه گرفتارا دعا کنید🙏
🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 استقبال از پیکر ۱۸ شهید تازه تفحص شده دفاع مقدس
🌷@shahedan_aref
🍃🌹شهید مدافع حرم محمدحسین علیخانی سال 94 در شهر حلب و برای دفاع از حرم الگوی صبر و مقاومت حضرت زینب(س) به شهادت رسید
وصیتنامه👇
بسمالله الرحمن الرحیم
چون من راه حق و حقیقت را انتخاب کردهام. با این راه، توشه آخرت جاودانه خود را مهیا میسازم و میروم تا با نثار جان خود به میعادگاه عاشقان الله بپیوندم و در راه اسلام و قرآن با دشمنان اسلام مبارزه کنم؛ زیرا سرور آزادگان حسین بن علی (ع) و ۷۲ تن از یارانش جان خود را در این راه نثار کردند. ننگ است کسی که توان جبهه رفتن را داشته باشد و به جبهه نرود. جبهه دانشگاه انسانسازی است و انسان هنگامیکه وارد جبهه میشود، از دنیای مادی بریده و وارد یک دنیای معنوی دیگر میگردد. سنگر شهیدان عزیز را خالی نگذارید و همانند علیاکبر مدافع اسلام باشید. پیام من به شما مادرم این است که زینبوار باش و همیشه به فکر اسلام باش و حتی یکلحظه از تبلیغ اسلام دریغ نکن.
شهید مدافع حرم🕊🌹
#حسین_علیخانی
🌷@shahedan_aref
#شهیدانه 💕
#شهید_احمدعلی_نیری 💛
☘نام پدر: محمود
☘محل تولد: روستای آیینه ورزان دماوند
☘تاریخ تولد: ۱۳۴۵/۴/۲۹
🌹تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۱/۲۷
☘سن شهادت: ۱۹ سال
☘محل شهادت: عملیات والفجر ۸، منطقه عملیاتی اروند
🌹نحوه شهادت: ترکش به پهلویش خورد و افتاد، از دوستانش خواست او را بلند کنند، بلندشد دست برسینه گذاشت و بر اباعبدالله سلام داد و به شهادت رسید.
☘محل مزار: قطعه ۲۴ بهشت زهرا ۵ ردیف بالاتر از مزار شهید چمران
🌸صلوات هدیه به روح پاک شهدا🌸
شهید#احمدعلی_نیری🕊🌹
🌷@shahedan_aref
آقا احمدعلی یکی ازشاگردان خاص آیتالله حق شناس بود و سیر و سلوک معنوی را از ۱۰ سالگی و در محضر ایشان آغاز کرد. مسیری که در موقع شهادتش در اسفند ۱۳۶۴ و در حالی که تنها ۱۹ سال سن داشت، از او یک عارف واصل ساخته بود.
آیتالله حقشناس شب روز خاکسپاری او در قطعه ۲۴ بهشت زهرا-سلامالله علیها- وقتی به همراه چند نفر از دوستان به منزل این شهید رفته بودند، خطاب به برادرش گفتند: من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم . به جز بنده و خادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت. به محض اینکه در را باز کردم دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است. دیدم که یک جوانی در حال سجده است؛ اما نه روی زمین! بلکه بین زمین وآسمان مشغول تسبیح حضرت حق است. جلوتر که رفتم دیدم احمدآقا است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد وگفت تا زندهام به کسی حرفی نزنید…
از عفاف چشم به این مقام رسید…
#سالروزتولدشهید 💕🕊
❣تولدتون مبارک برادر شهیدم ❣
شهید#احمدعلی_نیری🕊🌹
🌷@shahedan_aref
💢سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، در دستنوشتهای که بعد شهادتش از او منتشر شده، تاکید کرده است کشوری که فرهنگ عاشورا را دارد، باید الگوی جهان باشد.
🔻در این دست نوشته، سردار حاج قاسم نوشته است:
🔹«کشوری که در قلب، اسمِ حسین را دارد، فرهنگِ عاشورا را دارد، باید در زیست و فرهنگ، الگوی جهان شود.»
🏴السلام علی انصار الحسین علیه السلام
🔹در ماه عزای سیدالشهدا (ع) به یاد شهیدان مدافع حرم هستیم.
#محرم
🌷@shahedan_aref
🔷 خاطره شهید مصطفی صدر زاده که با اسیر مدارا میکرد
🔵 #شهید_مدافع_حرم_مصطفی_صدرزاه روایت شده است: «یکی از داعشیهایی که در یکی از روستاهای سوریه به زنان تعدی و چند نفر را هم شهید کرده بود، اسیر مصطفی و نیروهایش میشود. فیلم لحظه اسارت این اسیر هست. در فیلم نشان میدهد که چشمان اسیر را به دلیل مسائل امنیتی بستهاند. مصطفی جلوی دوربین دربارهی جنایات اسیر صحبت میکند که صدای یکی از نیروها میآید که به اسیر فحش میدهد. مصطفی با دلخوری به نیروهایش میگوید: «این اسیر دست ماست. قرار نیست که ما هم عین اینها باشیم و مثل اینها حرف بزنیم و رفتار کنیم.»
ادامه.مطلب👇 https://navideshahed.com/fa/news/552752
شهید مدافع حرم🕊🌹
#مصطفی_صدرزاده
🌷@shahedan_aref
شهادت ۲ مامور انتظامی یاسوج در درگیری با قاچاقچیان
استانداری کهگیلویه و بویراحمد:
🔹در حالی که خودرو حامل مواد مخدر در محور یاسوج به اصفهان متوقف شده بود، سرنشینان یک دستگاه خودرو که اسکورت کننده محموله بوده اند به محض رسیدن به محل استقرار ماموران انتظامی، نیروهای انتظامی را به رگبار میبندد و متواری میشوند. دو نفر از این افراد دستگیر شدند. دو نفر عامل تیراندازی به ماموران به کوههای اطراف متواری شده که تلاشها برای دستگیری آنها ادامه دارد.
🔹متاسفانه در این حادثه دو نفر از ماموران خدوم نیروی انتظامی به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
🌷@shahedan_aref
📚#معرفی_کتاب
✨#از_ظهر_عاشورا_تا_شام_بغداد✨
✍️اثر:سید_محمد_حسین_راجی
💠📚💠📚💠📚💠📚💠📚
♦️کتاب از ظهر عاشورا تا شام بغداد واکاوی سیره اخلاقی و تربیتی سردار والامقام اسلام و ایران شهید حاج قاسم سلیمانی است که شهادتش باعث بیداری قلوب بسیاری افراد شد و حیاتش پاسداری از دین و امنیت یک امت بود.
🔻بسیاری از خاطرات و لحظاتی که از حاج قاسم در این کتاب ذکر شدهاند خاطرات دست اولی هستند که کمتر در محافل رسمی بیان شده اما مرور آنها اخلاق اسلامی و روح تربیت یافته این بزرگمرد را به ما نشان میدهد و مسیر حاج قاسم شدن را با بیانی شیرین به نسل جوان میآموزد.
🔸لینک دسترسی مستقیم به کتاب ازطریق سایت 👇
✔️https://b2n.ir/h18740
🌷@shahedan_aref