eitaa logo
هر روز با شهدا
65.1هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
2.6هزار ویدیو
20 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/Ut6.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 رفتن در راه امام حسین (ع) سعادت می خواهد 🔸 شهید سیدمحمد حسینی پدرعزیزم! بخاطر تمام زحماتی که در عرض این چند سال برایم متحمّل شدی، سپاسگزارم. به مادر بگویید برایم اشک نریزد زیرا سربلند و با افتخار به شهادت رسیدم و سعادت می خواهد رفتن در راه امام حسین (ع) و سایر حق طلبان. به برادرهایم توصیه می کنم درسشان را ادامه دهند و راه مردانگی و مردانه زیستن را پیش گیرند . موفّقیّت همه‌ی دوستان و خانواده ام را از خداوند مسئلت می نمایم. در ضمن فقرا را فراموش نکنید و به آنها کمک نمایید. تاریخ تولد : ۱۳۴۲/۶/۲۵ تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۴/۱۵ شهید🕊🌹 صبحتون شهدایی....❣ 🌷@shahedan_aref
بیست و هفتمین روز به نیت شهید🕊🌹 ❤️ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ❤️ ❤️ وَ عَلى عَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ❤️ ❤️ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ❤️ ❤️ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ❤️ برای همه گرفتارا دعا کنید🙏 🌷@shahedan_aref
🍃نام و نام خانوادگی :محمد علی پور 🌹نام پدر :علی 🍃تاریخ تولد :۱۳۱۸/۰۷/۰۷ 🌹محل تولد :روستای زردوان دامغان 🍃تاریخ شهادت :۱۳۶۵/۱۰/۰۴ 🌹محل شهادت :شلمچه 🍃نام عملیات :کربلای ۴ 🌹موضوع شهادت :جبهه 🍃نحوه شهادت :تفحصی - اصابت ترکش 🌹گلزار شهدای روستای فیروزآباد شادی روح همه شهدا صلوات...❣ شهید🕊🌹 🌷@shahedan_aref
💬 | متن پیام: سلام من خواهر شهید هستم دوست دارم از برادم یادی بشه که به برکت این شهید بزرگوار یک بودایی مسلمان شد ✍️سلام مخاطب گرامی! لطفا نام شهید بزرگوار را ذکر بفرمایید 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
💬 | متن پیام: سلام شما الان حرف های ما را میشنوید؟؟ ✍️سلام مخاطب گرامی ما پیامهایی که شما می فرستید،می خوانیم 🌹🌹🌹🌹🌹
🌹نــام :محمدرضا 🍃نـام خـانوادگـی :همتی ریخته گر 🌹نـام پـدر :محمد تـاریخ تـولـد :۱۳۴۴/۰۴/۱۱ 🍃مـحل تـولـد :تهران 🌹سـن :۲۳ سـال 🍃تـاریخ شـهادت :۱۳۶۷/۰۴/۲۲ 🌹مـحل مـزار :بهشت زهرا (س)قـطعـه ۴۰ردیـف ۱۲۱شـماره ۱۲ 🍃🌹یازدهم تیر ۱۳۴۴، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش محمد و مادرش،فاطمه نام داشت. تا پایان سوم راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و دوم تیر ۱۳۶۷، در ابوقریب بر اثر اصابت ترکش خمپاره توسط نیروهای عراقی شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است. شادی روح همه شهدا صلوات...❣ شهید🕊🌹 🌷@shahedan_aref
💬 | متن پیام: سلام، خسته نباشید من یک کانال دارم که در رابطه با زندگی شهدا و سخنان آنها مطلب میذارم. گاهی مطالب شما رو برمیدارم ولی عکسش رو عوض میکنم یا با سرچ مطلب رو پیدا میکنم و بخش دیگری از آن را برای انتشار انتخاب میکنم(مثلا در رابطه با وصیت نامه)، آیا این موضوع از نظر شما مشکلی نداره؟! ✍️سلام مخاطب گرامی! لطفا به سنجاق کانال مراجعه کنید 🌹🌹🌹🌹🌹
💬 | متن پیام: سلام ...و ممنون بابت کانال خوبتون من خواهررشهیدم ؛ خواستم از برادرم و زندگی نامه شون در کانال تون صحبت بشه .. بی نهایت ممنونم ✍️سلام مخاطبان عزیزی که قصد دارند آثار شهدایشان در کانال بیاید(عکس، فیلم، وصیتنامه، خاطره و..) حتما آیدی خودشون رو تو پیام بذارند تا بتونیم باهاشون ارتباط بگیریم متشکرم 🌹🌹🌹🌹
هر روز با شهدا
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت شصت : سلاح کمری ( ۲ ) ✔️ راوی : امیر منجر رفتيم جلوي پادگان، ماشين را
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت شصت و یکم : فتح المبین ( ۱ ) در خوزستان ابتدا به شهر شوش رفتيم. زيارت حضرت دانيال نبی (علیه السلام). آنجا خبردار شديم، كليه نيروهاي داوطلب (که حالا به نام بسيجي معروف شده اند) در قالب گردان ها و تيپ هاي رزمي تقسيم بندي شده و جهت عمليات بزرگي آماده میشوند. در حين زيارت، حاج علي فضلي را ديديم. ايشان هم با خوشحالي از ما استقبال كرد. حاج علي ضمن شرح تقسيم نيروها، ما را به همراه خودش به تيپ المهدي (عج) برد. در اين تيپ چندين گردان نيروي بسيجي و چند گردان سرباز حضور داشت. حاج حسين هم بچه هاي اندرزگو را بين گردان ها تقسيم كرد. بيشتر بچه های اندرزگو مسئوليت شناسايي و اطلاعات گردان ها را به عهده گرفتند. رضا گوديني با يكي از گردان ها بود. جواد افراسيابي با يكي ديگر از گردان ها و ابراهيم در گرداني ديگر. كار آمادگي نيروها خيلي سريع انجام شد. بچه هاي اطلاعات سپاه ماه ها بود كه در اين منطقه كار ميكردند. تمامي مناطق تحت اشغال توسط دشمن، شناسايي شد. حتي محل استقرار گردان ها و تيپ هاي زرهي عراق مشخص شده بود. روز اول فروردين سال 1361 عمليات فتح المبين با رمز يا زهرا (سلام الله علیها) آغاز شد. عصر همان روز از طرف سپاه، مسئولين و معاونين گردان ها را به منطقه عملياتي بردند. از فاصله اي دور منطقه و نحوه كار را توضيح دادند. يكي از سخت ترين قسمت هاي عمليات به گردان هاي تيپ المهدي (عج) واگذار شد. با نزديك شدن غروب روز اول فروردين، جنب وجوش نيروها بيشتر شد. بعد از نماز، حركت نيروها آغاز شد. من لحظه اي از ابراهيم جدا نميشدم. بالاخره گردان ما هم حركت كرد. اما به دلايلي من و او عقب مانديم! ساعت دو نيمه شب ما هم حركت كرديم. در تاريكي شب به جايي رسيديم كه بچه هاي گردان در ميان دشت نشسته بودند. ابراهيم پرسيد: اينجا چه میكنيد؟! شما بايد به خط دشمن بزنيد! گفتند: دستور فرمانده است. با ابراهيم جلو رفتيم و به فرمانده گفت: چرا بچه ها را در دشت نگه داشتيد؟ الان هوا روشن ميشه، اين ها جان پناه و خاكريز ندارند، كاملاً هم در تيررس دشمن هستند. فرمانده گفت: جلو ما ميدان مين است، اما تخريبچي نداريم. با قرارگاه تماس گرفتيم. تخريبچي در راه است. ابراهيم گفت: نميشه صبر كرد، بعد رو كرد به بچه ها و گفت: چند نفر داوطلب از جان گذشته با من بيان تا راه رو باز كنيم! چند نفر از بچه ها به دنبال او دويدند. ابراهيم وارد ميدان مين شد. پايش را روي زمين میكشيد و جلو ميرفت... بقيه هم همينطور! هاج و واج ابراهيم را نگاه میكردم. نَفَس در سينه ام حبس شده بود. من در كنار بچه هاي گردان ايستاده بودم و او در ميدان مين. رنگ از چهر هام پريده بود. هر لحظه منتظر صداي انفجار و شهادت ابراهيم بودم! لحظات به سختي میگذشت. اما آنها به انتهاي مسير رسيدند... شكر خدا در اين مسير مين كار نشده بود. آن شب پس از عبور از ميدان مين به سنگرهاي دشمن حمله كرديم. مواضع دشمن تصرف شد. اما زياد جلو نرفتيم. نزديك صبح ابراهيم بر اثر اصابت تركش به پهلويش مجروح شد. بچه ها هم او را سريع به عقب منتقل كردند. صبح ميخواستند ابراهيم را با هواپيما به يكي از شهرها انتقال دهند. اما با اصرار از هواپيما خارج شد. با پانسمان و بخيه كردن زخم در بهداري، دوباره به خط و به جمع بچه ها برگشت. در حمله شب اول فرمانده و معاونين گردان ما هم مجروح شدند. براي همين علي موحد به عنوان فرمانده گردان ما انتخاب شد. همان روز جلسه اي با حضور چند تن از فرماندهان از جمله محسن وزوايي برگزار شد. طرح مرحله بعدي عمليات به اطلاع فرماندهان رسيد. كار مهم اين مرحله تصرف توپخانه سنگين دشمن و عبور از پل رفائيه بود. بچه هاي اطلاعات سپاه مدت ها بود كه روي اين طرح كار میكردند. پيروزي در مراحل بعدي، منوط به موفقيت اين مرحله بود. شب بعد دوباره حركت نيروها آغاز شد. گروه تخريب جلوتر از بقيه نيروها حركت میكرد، پشت سرشان علي موحد، ابراهيم و بقيه نيروها قرار داشتند. هر چه رفتيم به خاكريز و مواضع توپخانه دشمن نرسيديم! پس از طي شش كيلومتر راه، خسته و كوفته در يك منطقه در ميان دشت توقف كرديم. علي موحد و ابراهيم به اين طرف و آن طرف رفتند. اما اثري از توپخانه دشمن نبود. ما در دشت و در ميان مواضع دشمن گم شده بوديم! با اين حال، آرامش عجيبي بين بچه ها موج میزد. به طوري كه تقريباً همه بچه ها نيم ساعتي به خواب رفتند. ابراهيم بعدها در مصاحبه با مجله پيام انقلاب شماره فروردين 1361 ميگويد: آن شب و در آن بيابان هر چه به اطراف ميرفتيم چيزي جز دشت نميديديم، لذا در همان جا به سجده رفتيم و دقايقي در اين حالت بوديم. خدا را به حق حضرت زهرا (سلام الله علیها) و ائمه معصومين قسم ميداديم. شهید🕊🌹 شادی روح همه شهدا صلوات...❣ 🌷@shahedan_aref
🍃نــام :قاسم 🌹نـام خـانوادگـی :صالحی 🍃نـام پـدر :محمد 🌹تـاریخ تـولـد :۱۳۳۹/۰۴/۰۶ مـحل تـولـد :تهران 🍃سـن :۲۲ سـال 🌹تـاریخ شـهادت :۱۳۶۰/۱۲/۰۱ 🍃مـحل مـزار :بهشت زهرا (س)قـطعـه ۲۶ردیـف ۵۲شـماره ۵۱ تـصویر مـزار 🕊ششم تیر ۱۳۳۹، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش محمد، ارتشی بود و مادرش،فاطمه نام داشت. اتمام تحصیل دیپلم در رشته دبیر فنی ساخت و اتومکانیک درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. ششم اردیبهشت ۱۳۶۱، در تنگه چزابه بر اثر اصابت ترکش به سر شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است. شهید🕊🌹 شادی روح همه شهدا صلوات...❣ 🌷@shahedan_aref
🕊🌹مادر شهید حبیب الله حقیقی برای پیدا شدن پیکر فرزند شهیدش طی ۲۰ سال ۷۵۰ مرتبه به بنیاد شهید مراجعه کرد که تمام این مراجعات در بنیاد شهید به ثبت رسیده است. شهید حبیب الله حقیقی متولد ۱۳۴۴ بوده و در تاریخ ۱۳۶۱ خبر شهادتش به خانواده می‌رسد که در واقع در هنگام شهادت ۱۷ ساله بوده است. مادر این شهید والا مقام ۲۰ سال انتظار آمدنش را کشید. به گفته خانواده شهید حقیقی مادر این شهید ۲۰ سال درب منزل خود را باز گذاشت تا فرزندش برگردد. مادر شهید حقیقی علاوه بر ۷۵۰ مرتبه مراجعه به بنیاد شهید ۹۸۰ مرتبه نیز سراغ فرزند خود را از تیپ المهدی (عج) گرفته است و سرانجام در سال ۱۳۸۱ دار فانی را وداع گفت. پیکر شهید حبیب الله حقیقی ، از شهدای شهر مبارک آباد شهرستان قیروکارزین پس از ۳۹ سال فراق در ایام فاطمیه ۱۴۰۰ اعلام شد که پیکر مطهر شهید حبیب حقیقی تفحص شده است. شادی روح همه شهدا صلوات...❣ شهید🕊🌹 🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می‌شود. 💬 | متن پیام: سلام و عرض ادب چطور خودم را به شهدا برسانم شهدایی که در زمان تولد من برای امنیت من شهید شده اند دست ما را بگیرید و در این زمانه ی پر ریا و هجمه های فرهنگی و نظامی به شهدا برسانید شهدایی که دست نیافتنی برای انسان گنهکاری چون من هستند😭😔 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹