پرچم ها را از کمدها و بقچه ها بیرون آوردیم
باندهای بلندگو و سیم و چراغ ها از زیر زمین بالا آورده شد
نخود و لوبیاها پاک شد
فرش ها را اما امروز از زیر زمین بالا میاریم و پهن میکنیم
بساط چایی روضه هم امروز آروم آروم پهن میشه
روضه های دهگی منزل شهید عبداللهی داره شروع میشه💔
نوه هااز چند ماه قبل تر با شوق و ذوق از پدرجون می پرسیدند کی میرسه؟
و پدرجون که از ماهها قبل حواسشون به همه چیز بود
وقتی میگم همه چیز
یعنی حتی ریز ترین چیزهایی که به چشم ها هم نمیاد..
هر سال پدرجون همه را در دفتری مینوشتند تجربه های سال قبل را
تعداد و کیل برنج را و کم و زیاد اومدن غذا را..
دقت ها و زیر نگریهایی که همیشه خیال ما را راحت میکرد که
پدرجون هستند
وحواسشون هست..
از صدای بلندگو که نباید بیشتر از اندازه ای بود که همسایه ها اذیت نشند
تازمان روضه که باید کوتاه باشه که مردم به کار و زندگی شون برسند
تا اعلامیه روضه که نباید پایینش اسمشون باشه برای اینکه معروف نشند وگمنام بمونند
همه چیزرا یه بنده صالح خدا برنامه ریزی کرده بود..
امسال اما..
چند ماهی هست که سر درگمیم که چه کنیم بدون عزیز دلمون😭
همه از هم نگاهمون را می دزدیم
همه زیر لب نجوا داریم که:
شهید عزیزم!
ما راه و چاه را بلد نیستیم
ما هیچ چی نمیدونیم
ما شما را میخواهیم
و..
الحق و الانصاف که شهید امسال عجیب هستند
خواب هایی که میبینند میگه
تدبیر همه چیز باز به دست ایشونه..
چه روضه ای بشه روضه ای که شهید برنامه ریزی شو بکنه
که مهمونهاشو دعوت کنه😭
#دلنوشته دخترشهید
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
شب اول روضه های سید الشهدا
سخت شروع شد....
همه دنبال شما میگشتیم....
از عصر روی ویلچر می نشستید و همه کارها را مدیریت میکردید
ما و بچه ها نزدیک شما بودیم که هر کاری دارید روی زمین نمونه
اصلا نگاهمون به دهنتون بود
و مادر که پروانه وار دورتون می چرخیدند ...
نزدیک غروب که میشد کنار پرده می رفتید
دنج ترین جای روضه
و آرام آرام نماز میخوندید...
بعد از نماز مغرب و عشا از روضه بیرون می رفتید و دم در روضه روی ویلچر بودید تا آخر روضه....
به بهانه خوش آمد گویی....
اما شما بهتر از همه حرمت روضه را می فهمیدید و به احترام بی بی دم در می موندید...💔
پارسال حالتون خوب نبود ولی تا آخرش موندید...
مثل انقلاب و نظام که تا آخر پاش موندید با تن مجروح تون😭
چند نفر خواب دیدند زنگ زدید و برای روضه دعوتشون کردید...
وقتی وارد روضه شدند خونه خیلی بزرگتر بوده و پذیرایی ها خیلی بیشتر...
همه چیز فرق داشته با قبل...
اصلا امسال همه چیز با پارسال فرق داره...
ما توی روضه دربدر شدیم
دنبال ویلچرتون میگردیم
هر چند خیلی حضورتون حس میشه
پس بهمون بگید چکار باید بکنیم...
میشه بگید؟😭
میشه رهامون نکنید حالا که هستید
شاگرداتون هم منتظر درس تون هستند
توی روضه درسمون بدید نازنینم😭
درس عشق بازی و نوکری برای حضرت عشق..حسین
پی نوشت:یکی از عکس هامربوط به روضه پارسال،و شهید مشغول عبادت و مناجات قبل از غروب هستند💔
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
#شب_دوم
قدر مشترک خوابهایی که از پدرجون می بینند جوان و کودک بوده
انگار اصلا خدا حاج اصغر عبدالهی را به این دنیا آورد برای غصه خوردن برای جوانان ...
همه ۴۱سال جانبازی هم خرج بچه های مردم شد...
امشب ، شب دوم روضه، خانم غریبه ای در روضه خوابشون را برام تعریف کردند که دو روز قبل از دیدن اطلاعیه روضه دیده بودند:
« منزل شهید روضه است و شهید درب منزل هستند_مثل رسم هر ساله و هر شب شون _هر جوان و کودکی که میخواد وارد روضه بشه حاج اصغر بهشون هدیه میدهند 😭
در خواب به نوه ام هم هدیه دادند...
و امشب نوه ام را آورده ام تا از دست شهید هدیه بگیره »😭
این خواب را گذاشتم کنار خواب که یکی از نزدیکان دیده که در مجلس روضه شهید، وسط سالن میز بسیار بزرگیه پر از جایزه برای بچه ها...
و زیر زمین آن رواق های بزرگ حرم حضرت معصومه...
زندگی شهید پر بود از دغدغه بچه ها:
در بدترین حالت بیماری غصه پسرها را میخوردند که در مسجد ملک، قرآن به دست منتظرشون نشستند....
و الان هم انگار صدای حاج اصغر در عالم می پیچه:
آهای جوونایی که دنیا اسیر و دلگیرتون کرده
آهای اهالی مضطر دنیا!
من هنوز نگران شما هستم😭😭
و البته دستانم بازتره....
شهید عزیزم! شما را به غم قشنگ و آسمان تون برای جوانان دستمون را بگیرید😭
بحق الحسین🤲
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy