محمد بن ابیبکر بن ابیقحافه (۱۰- ۳۸ق) از نزدیکترین یاران امام علی(ع) که از سوی ایشان به فرمانداری مصرمنصوب شد.
او فرزند خلیفه اول و اسماء بنت عمیس بود
که جایگاه او در نزد امام علی(ع) را همسنگ جایگاه ابوذر در نزد پیامبر(ص) دانستهاند.
او از مخالفان برجسته عملکرد خلیفه سوم به شمار میآمد. در دوره امام #علی (ع) جزء شرطة الخمیس بود و در جنگهای جمل و صفین فرماندهی بخشی از سپاه امام را به عهده داشت. منابع حدیثی و تاریخی شخصیت او را ستودهاند.
مهمترین منصبی که به محمد بن ابیبکر از طرف حضرت علی علیه السلام واگذار شد، حکومت مصر بود. در این باره بیشتر منابع بر این عقیدهاند که او قبل از انتصاب مالک اشتر بر مصر، به حکومت آنجا فرستاده شد، ولی برخی منابع، که عمدتا منابع مصری هستند، عقیده دارند که مالک قبل از محمد به حکومت آنجا رسید. منابع مزبور عمدتا دچار اشتباه شده، سال انتصاب محمد بر امارت مصر را نیز 37 هجری دانسته
و مدت حکومت او را پنج ماه ذکر کردهاند،
در حالی که طبق منابع معتبر تاریخ اسلام، او در اول رمضان سال 36 هجری به حکومت مصر برگزیده شد.
🔰مردم به دعا و توجّه و توسّل، بخصوص در ماه رمضان و شبهای قدر نیاز دارند، یک فکری برای این بشود
🌟معتقدم اگر قواعد سختگیرانهای هم در این زمینه گذاشته بشود، مردمِ مؤمن و مسجدیِ ما بیشتر از دیگران به قواعد عمل میکنند
🔻رهبر انقلاب در ارتباط تصویری با ستاد ملی مبارزه با #کرونا : یک سؤال بیپاسخی وجود دارد در مورد مراسم دعا و نماز و عبادت. من البتّه هیچ پیشنهادی را در مورد مساجد و مراکز دعا و مانند اینها به ستاد ملّی ارائه نمیکنم ــ هیچ پیشنهادی را؛ یعنی من تابع نظر کارشناسی و تشخیص کارشناسی ستاد ملّی هستم ــ لکن میخواهم این را بگویم که مسئلهی دعا و عبادت، بخصوص در ماه رمضان، بخصوص در شبهای قدر که در پیش است، یکی از نیازهای حتمی و اساسیِ مردم است؛ این از یک نظر با نیازهای مادّی تفاوتی ندارد، از یک نظر بالاتر از نیازهای مادّیِ مردم است. مردم احتیاج دارند به اینکه از لحاظ دعا و توجّه و توسّل، بخصوص در مسائل مهم، در قضایا یا حوادث مهم، بتوانند این توسّل و این توجّه و این ارتباط با خدا و خواستن از خدا را داشته باشند؛ [لذا] یک فکری برای این بشود. من حتّی معتقدم اگر قواعد سختگیرانهای هم در این زمینه گذاشته بشود، وضع بشود، مردمِ مؤمن و مسجدیِ ما بیشتر از دیگران به قواعد عمل میکنند؛ یعنی واقعاً اگر گفته بشود مثلاً فرض کنید به این شرط و با این شکل مردم میتوانند در صحنها یا در مراکز یا در مساجد یا در حسینیّهها حضور پیدا کنند، عقیدهی من این است که مردم ــ اینهایی که اهل مسجدند ــ بدقّت مراقبت میکنند.
🔹همان طور که گفتم، من پیشنهادی ندارم و نظر کارشناسی و بررسیشدهی ستاد را معتبر میدانم، منتها توصیهام این است که بررسی این مورد را به کسانی بدهید که اهمّیّت حضور دعا و توسّل و مسائل معنوی را به معنای واقعی کلمه درک کرده باشند؛ اینها بررسی کنند مسئله را و تصمیمگیری کنند؛ هر چه تصمیمگیری کردند، بر عهدهی من و همهی مردم است که بر طبق آن تصمیمگیریها انشاءاللّه عمل بشود. ۹۹/۲/۲۱
@shaheidaneh
📸 امروز؛ تصویری از رهبر انقلاب در ارتباط تصویری با ستاد ملی مبارزه با کرونا
🔻جلسهی ستاد ملی مبارزه با کرونا، صبح امروز (یکشنبه) در ارتباط تصویری با رهبر انقلاب اسلامی برگزار شد. در این نشست، رئیسجمهور، وزرای بهداشت و کشور و رئیس ستاد کل نیروهای مسلح گزارشی از آخرین وضعیت بیماری و تدابیر و برنامههای بخشهای مختلف ستاد بیان کردند.
@shaheidaneh
💢﷽💢
🔸#سلیمانی_عزیز(۷)
🔹گذری بر زندگی و رزم سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
🍀خدمت...
✍کارگر گرفته بودیم.فرستاد بودیمشان بروند سرویس های بهداشتی را نظافت کنند. حاجی آمد توی بیت الزهرا(س) مستقیم رفت طبقه پایین پیششان.نگذاشت کارگرها دست بزنند.
♻️گفت: همه برین بیرون رو کرد بهم گفت: نذار کسی بیاد. قدغن کرد حتی خودم بروم. در را بست و خودش ماند تنها.شیلنگ گرفت و همه جا را شست.
💢۴۵ دقیقه،یک ساعت بعد آمد نشست. یک نفس راحت کشید و گفت: آخیش، منم تونستم به عزادارای حضرت زهرا(س)یه خدمتی بکنم. کار زیاد بود. حاجی اما سخت ترین را انتخاب کرده بود،سخت ترین و بی ریاترین را.
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز ص۱۷۶
💎راوی :ابراهیم شهریاری
🔸#انتشارات_حماسه_یاران
✅ @shaheidaneh
#سیره_شهدا
در محل کار زودتر از همه می آمد و دیرتر از همه می رفت ،
در هفته چند ساعت برای خود کسر کار می زد ، می گفت ،
در حین کار شاید یک لحظه ذهنم به سمت خانه ، همسر و یا فرزندم رفته باشد....
#سردارشهیدعبدالمهدی_مغفوری
📕 کوچه پروانه ها
✅ @shaheidaneh
🌺 خواهرانه ای به مناسبت شهادت #شهید_عبدالحسین_نوروزی_نژاد:
می رفت و مَنَش گرفته دامن در دست
گفتا که دگر باره به خوابم بینی
پنداشت که بعد از او مرا خوابی هست!
آخرین باری که عازم #جبهه شد خیلی خوشحال بود. دلیل روشنی داشت چون پدر رضایت نامه اش را امضاء کرده بود . مادر شب قبل لباس هایش را آماده کرده و خواهر پوتین هایش را با واکس براق انداخته بود.
برادرم عادت داشت همیشه آراسته باشد، لباسش مرتب و پوتین هایش واکس زده ....
24 فروردین 1361 صبح زود مادر او را از زیر قرآن رد کرد و کاسه آبی دنبالش . یکی یکی اعضای خانواده با او خداحافظی کردند و سر و صورتش را غرق بوسه...
من اما دل آشوب! من خواهر کوچکترش بیشتر از بقیه به او احساس نزدیکی داشتم. دوران کودکیمان و بازی و شیطنت های آن روزهایش، دوره نوجوانی و جنب و جوش هایش باعث شده بود بیش از پیش به هم نزدیک باشیم.
هنگام رفتن اجازه نداد کسی از اعضای خانواده جلوی در خانه او را بدرقه کند، گفت همین داخل حیاط کافی است!
و من اما طاقت نداشتم و نمی خواستم این بار حرفش را گوش بدهم! چادرم را سر کرده و در آستانه در ایستادم و به رفتنش نگاه می کردم.
خیابان خلوت بود و #عبدالحسین هر از چند قدمی که می رفت برمی گشت و نگاهی و لبخندی .
آنقدر رفت تا از افق دیدم خارج شد و من همچنان منتظر بر آستانه در ایستاده ام!
سی و هفت سال انتظار آمدنش را می کِشم! آخر این انتظار می کُشَدَم ...
این چشمهای شیدایی
#شهادت را فریاد میزنند.....
✅ @shaheidaneh