eitaa logo
🌷⏸شھــــــــیدانــــــہ⏸
556 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
562 ویدیو
40 فایل
حــــالُ و هَــواے جَـــمعِ شَــــھیدٰانمْ آرِزوسٺْـــ🕊 🌹تبادلات هم قبول میشود🌹 آیدی خادم ڪانال جهٺ انٺقاداٺ و پیشنهاداٺ🔰 💟↬ @L8414i تبادل 💟↬ @tab_ad تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/2959671347C32a776184f #کپــــےآزاد با ذکرصلوات بر ائمه وشهدا♥
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷او نوجوانى تخريب چى بوده كه عمليات در حال باز كردن بوده است تا گردان از آنجا رد شود. ولى مين منورى جلويش شده و او براى اينكه عمليات و محور نيروها لو نرود، بلافاصله خودش را روى مين منور سوزان انداخته تا شعله هاى آن، منطقه را نكند و نيروها به عمليات خود ادامه دهند. ⚘شهید گمنام⚘ ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ کـانـالـ شهیــــــدانـــــــهـ 🔜 @shaheidaneh ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🅰 اندکی تفکر 🔥هیزم های بزرگ را با هیزم های کوچک و ریز روشن 🔥می‌کنند ... 🔸 گناهان بزرگ هم با گناهان کوچک شروع می شوند ... 🔹 به همین خاطر است که قرآن کریم روی گناهان ریز و کوچک حساسیت بیشتری نشان داده است و می گوید : 🔸 اگر به سراغ شر و شرارت بروید هر چند کم و ناچیز باشد ، نتیجه آن را خواهید دید . فرمود : 《 وَ مَن یَعمَل مِثقَالَ ذَرَّهِ》ِ ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ کـانـالـ شهیــــــدانـــــــهـ 🔜 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ کـانـالـ شهیــــــدانـــــــهـ 🔜 @shaheidaneh ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯ ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🆔 @shahid_azizzadeh در طوف کعبۀ تو صفا موج می‌زند در زمزم تو آب بقا موج می‌زند شاها! ز لطف توست که روز و شب این‌همه بر آستانۀ تو گدا موج می‌زند دست نوازشت به سر زائرت گواست اینجا عطا به روی خطا موج می‌زند کس نارضا نرفته از این آستان برون در چشم زائر تو رضا موج می‌زند دارالشّفاست کوی تو، جای شکفت نیست اینجا اگر که شهد شفا موج می‌زند اینجا اگر دعا به اجابت نمی‌رسد تا عرش از چه دست دعا موج می‌زند از هر دل شکسته صدا می‌رسد به گوش در این حرم همیشه صدا موج می‌زند با دست خالی از حرمت کس نمی‌رود تا روی گنبد تو طلا موج می‌زند کویت بهشت ماست که هرجا رویم باز در دیده اشک حسرت ما موج می‌زند «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» الله علیه
تولدت مبارک فرمانده 🌷 در محضر شهید ڪاری که انجام میدهید، حتی ڪه ڪسی بگوید ! ازهمان در پشتی بیرون بروید. چون اگر کنند، تو دیگر را گرفته و چیزی برای آن باقے نمیماند 🌷 @shaheidaneh
خدایا میگویند بزرگ ترین شڪست ازدست دادن ایمان است بصیرتے بہ من عنایت ڪن ڪہ دراین روزهای سخت امتحان روزگار،شرمنده ے شهدانشوم💔 🌷  @shaheidaneh
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷 ده سال با محمد زندگی کردم ، هیچوقت یاد ندارم بی وضو باشه ، به نماز اول وقت فوق العاده اهمیت می داد ، مسافرت که می رفتیم تا صدای اذان رو می شنید ، توی بیابون هم بود می ایستاد ، بارها بهش می گفتم ، مقصد که نزدیکه ، نمازتون رو شکسته نخونین ، بذارین برسیم خونه ، نمازتون رو کامل و با خیال راحت بخونین. ولی محمد می گفت ، شاید توی همین راه کوتاه ، عمرمون تموم شد و به خونه نرسیدیم ؛ الان می خونم تا تکلیفم رو انجام داده باشم ؛ اگه رسیدیم خونه ، کامل هم می خونم.... 📕 مسیح کردستان 🌷  @shaheidaneh
عشق رضا سرنوشت من.mp3
3.47M
ویژه شهادت ✅ عشق رضا سرنوشت من 🎤سید 👈👈 بسیار زیبا ✅ جهت سلامتی، تعجیل و تسهیل در ظهور مظلوم‌ترین امام، مهدی (عج): صلوات با ذکر فرج @shaheidaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 : ☘ بایستی را در آغوش گرفت گونه ها بایستی از شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند،بایستی محتوای فرامین امام را درک و نماییم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ کـانـالـ شهیــــــدانـــــــهـ 🔜 @shaheidaneh ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ کـانـالـ شهیــــــدانـــــــهـ 🔜 @shaheidaneh ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
✍خاطرات اسارت 📝روایت اسرای مفقود الاثر ایرانی- رحمان سلطانی 🔆قسمت 170: دومین تبعید در اسارتگاه طبق سنت نامبارک بعثیا، بازم نوبت به یه جابه جایی و تبعید دیگه فرا رسید. بعد از این که حدود یه سال و نیم در بند سه(آسایشگاه های ۷ و۸) بودم در مرداد ماه سال ۱۳۶۷ یه روز به صورت ناگهانی اومدن داخل آسایشگاها و اسم تعدادی رو خوندند و گفتن وسایل و پتوهاتون رو جم کنید، قراره جای دیگه ای برید. بازم جابه جایی و تبعید! انگار سقف آسمون رو سرم خراب شده بود. از قبل جاسوسا و مسئول آسایشگاهایی که با بعثیا همکاری می کردن ، اسامی تبعیدیا رو داده بودن. طبق معمول اسم نازنین بنده هم در بین تبعیدیا بود. منو ناصر-همون خائن وجلاد معروف- که همیشه با هم سر شاخ بودیم معرفی کرده بود. ناصر هم که پیِ فرصتی می گشت که از شر منو و چند نفر دیگه برای همیشه خلاص بشه. اسم ها خونده شد و چاره ای جز بستن بار و بندیلمون و خداحافظی با بچه ها نبود. توی این مدت دوستان زیادی پیدا کرده بودم و خیلی از برنامه ها رو با هم داشتیم. از حفظ قرآن گرفته تا برخی کلاس ها و آموزش ها. زمانی که داشتیم میرفتیم، وقت هوا خوری شد و بچه های آسایشگاهای ۷ و ۸ و۹ اومدن داخل محوطه مشغول قدم زدن شدن. جوهر محمدیان که بچه اسلام آباد و هم زبونم بود و تو آسایشگاه نُه بود و اکثر وقت هواخوری رو با هم بودیم و قدم می زدیم و مثل داداش بزرگترم بود ، تا متوجه شد منم جزو اخراجیا هستم اومد بغلم کرد و دو تا دستاشو به گردنم چسبید و مثل مادری که بچه اش جلو چشمش مرده باشه گریه می کرد و شر شر اشک می ریخت. دلم داشت آتیش می گرفت. جوهر خیلی به من وابسته شده بود و منم عجیب بهش علاقه داشتم. خیلی نترس و مقاوم بود. تو جبهه بارها زخمی شده بود و بخشی از روده هاشو برداشته بودن و تو شکمش روده پلاستیکی داشت. با داشتن زن و سه تا بچه و وضعیت وخیم جسمی ، بازم دل از جبهه نکنده بود و این بار آخری توی یه عملیات گشتی شناسایی در منطقه غرب اسیر منافقین شده بود و اونام تحویلشون داده بودن به عراقیا. هر چه التماس کرد که به اون هم اجازه بدن با من بیاد قبول نکردن و از هم جدا شدیم. صحنه های جدایی اسرا دقیقا مثل شبای عملیات تو جبهه ها بود که بچه ها با چه عشقی همدیگه رو در آغوش می کشیدن و حلالیت می طلبیدن و گریه می کردن. اینم یه نوع دل کندن بود و هیچ کس نمی دونست آیا آینده ای وجود داره یا نه. یه بار دیگه همدیگه رو می بینیم یا دیدار به قیامت میفته! کم کم بقیه دوستان هم اومدن و برخی آهسته اشک می ریختن. بالاخره از دوستانی که بشدت با هم مانوس شده بودیم جدا شدیم و دسته اخراجیا به سمت بند یک حرکت کرد. خیلی دور نبود . دویست سیصد متر بیشتر فاصله نبود. با حسرت نگاه به عقب می کردیم ، انگار داشتن می بردنمون پای چوبه دار. خداحافظ دوستان عزیز ، ان شاء الله وعده دیدار به ایران یا به قیامت. 👈ادامه دارد.. ✔️منبع: وب سایت آزاده نیوز و کانال شقایق ها 🆔 @shaheidaneh