پس از شهادت میثم برای او در سوریه و لبنان مجلس بزرگداشت گرفتند و «سیدحسن نصرالله» رهبر حزبالله لبنان نیز لوح یادبودی به پاس زحمات میثم فرستاد. متوجه شدم که آن روزها میثم در لبنان در حال ساخت یک هواپیمای پهباد بوده که آن هواپیما پس از شهادت وی تکمیل میشود و به نام میثم «هواپیمای میثم» نامگذاری میشود.
من فقط یک حاجت دارم
ماه رمضان آخر نمی دانم شب بیست و سوم بود یا شب نوزدهم. رفتیم خانه مادرش افطاری، گفتیم شب احیا است سریع برگردیم که به مراسم برسیم، میخواستیم خداحافظی کنیم رفت آشپرخانه گفت: مامان من یک حاجت فقط آن هم بزرگ دارم امشب باید حاجتم را از خدا بگیری. آن لحظه متوجه نشدم منظورش آرزوی شهادتش است ولی پَکر شدم، بعد مادرش گفت انشاءالله خیر است، حالا حاجتت چیست؟ گفت: شما دعا کنید انشاءالله خیر است، شب قدری حاجت من را حتماً بگیری، بعد در راه سربه سر من می گذاشت که از آن حال و هوا بیرون بیاورد. یک هفته بعد شهید شد
وقتی شهید شد هنوز گل هایش تازه بود
29 مرداد سالگرد ازدواجمان است. اتفاقا سال آخر عید فطر مصادف شد با سالگرد ازدواجمان. من دو روز تعطیلی خانه مادرم بود، رفت گل و شیرینی گرفت آمد آنجا برگشتیم خانه. هنوز گل ها خشک نشده بود که ایشان شهید شد. اگر موضوعی را مطرح می کردم که خلاف اعتقادش بود به خوبی مرا قانع می کرد. معمولاً من را قانع میکرد.