eitaa logo
°|حوالےتو|°
230 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
10 فایل
•پاسدارعشقےڪہ‌بدهڪاریم!💚 شہیدحدادیان #دنیای‌محمد •تولدمون: 1400/01/17 •‌حرفی،حمایتی،تبادلی •حمایتےهاآخرهفته •ڪپے؟حلالت‌رفیق ڪاررسانہ‌اےارزشش‌بہ‌نشرشہ،جلوشونگیریم •همسایمون: @omidgah
مشاهده در ایتا
دانلود
از خودت مراقبت کن، زود از خواب بیـدار شـو، اول از همه ورزش کن، قهوه بخور، دست از استرس بـردار، کمتر وقتت رو باگوشی بگذرون و بیشتر کتاب بخون..🧡🌱 حاشیه کمتر، روزِ قشنگ‌تر :)
بعدِ‌شهادٺ‌اومدتوۍخوابم‌گفت‌: اگہ‌مےخوایید‌بچه‌هاتوݩ‌مثݪ‌من‌‌بشن‌ بهشون‌تاڪید‌ڪنــید نمازاول‌‌وقٺ‌وزیارٺ‌عاشورا هرشب‌شون‌ترڪ‌نشہ🕊!'
‏شیعه بودن، تنها به نماز ایستادن و روزه گرفتن نیست شیعه‌، مرد‌ عمل‌ می‌خواهد حضرت زینب(س) سجاده نشین نمی‌خواهد!
روزی روستائیان تصمیم گرفتنـد برایِ بارش باران دعا کنند. در روزی که برای دعا جمع شدند، تنها یک پسـر بچه بـا خود چتر بـه همـراه داشت! این یعنی ایمان🌱 شما چقدر ایمانتون قوی هست؟
⚘سالها قبل از جبهه رفتن نادر روزی تمام اعضاء خانواده دور هم جمع بودیم و صحبت میکردیم. ناگهان دیدیم که صدای خودمان را می شنویم. به عقب برگشتیم نادر را دیدیم که کنار ضبط صوت نشسته است و صدایمان را ضبط کرده است.. گفت به صحبتهایتان گوش کنید و ضبط را روشن کرد ↫ وقتی حرفهایمان را شنیدیم همه ناراحت شده بودند که چرا حرفهای بیخودی زده ایم. ⚘نادر با این کار می خواست بگوید از این حرفها نزنید صحبتی بکنید که برای آخرت شما مفید باشد بعد نادر گفت: تمام حرفهای شما ضبط می شود و در نزد خداوند محفوظ است مراقب اعمال و صحبتهایتان باشید.
-بسم‌رب‌عشق-
داستانِ تو، ممکنه شروع خوبی نداشته باشه، ولی این تعیین نمی‌کنه که تو کی هستی! ایـن بقیـه داستـانِ کـه انتخـاب میکنی چه کسی باشی عزیزِ من🧡 روزِ خوبی داشته باشین
‏در نوجـوانی و جـوانی پـاک شـدن،آسان است. اما سن که از ۴۰ بگـذرد، سخت می‌شود. چون ما به کارهاییعادت کردیم و باید با این عـادت‌هاجنگ کرد. در سن بالای ۴۰ جنگـیدن ممکن است، ولی سخت است. - آیت‌الله‌جاودان -
-❤️- همیشه می‌گفت با کمک کردن به تو از گناهام کم می‌شه. گاهی که جر و بحثی بینمون می‌شد، سکوت می‌کردم تا حرفاشو بزنه و عصبانیتش بخوابه... بعدش از خونه می‌زد بیرون و واسم پیام عاشقونه می‌فرستاد یا اینکه از شیرینی فروشی محل شیرینی می‌خرید و یه شاخه گل هم می‌گذاشت روش و می‌آورد برام... خیلی اهل شوخی بود. گاهی وقت‌ها جلو عمه‌اش منو می‌بوسید. مادرش می‌گفت: این کارا چیه! خجالت بکش. عمه‌ات نشسته! می‌گفت: مگه چیه مادر من؟ باید همه بفهمن من زنمو دوست دارم. همه اون چه که تو زندگیم اهمیت پیدا می‌کرد، وابسته به رضایت و خوشحالی مهدی بود؛ یعنی واسه من همه چیز با اون تعریف می‎شد. مهدی مثل یه دریا بود. ✍🏻به راویت همسر
-بسم‌رب‌نور-