eitaa logo
کانال شهید محمدعلی برزگر
8هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
5.4هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط با ما و سفارش کتاب از قفس تا پرواز (زندگینامه شهید محمدعلی برزگر): @ShahidBarzgar ولادت:۵'۳'۱۳۴۵ شهادت ومفقودیت:۱۰'۶'۱۳۶۵ عملیات:کربلای۲ فرمانده:شهیدمحمودکاوه منطقه شهادت:حاج عمران عراق
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 خانمی که در جشن خیابانی و مهمانی ده کیلومتری عید سعید غدیر گفته بود؛ دوست دارد چادر سر کند، در روز تولدش چادری شد و یک سفر کربلا و نجف به وی هدیه داده شد. 🌱 حتماً تا آخرشو ببینید، کلیپ تاثیر گذاری هست. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​‌​​​
پارت۸۳ شهید محمد علی برزگر.mp3
2.89M
پارت ۸۳ ازمجموعه خاطرات شهیدمحمدعلی برزگر داستان/ حل اختلاف.... 📚کتاب ازقفس تاپرواز خاطرات شهیدمحمدعلی برزگر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺مردے بہ روانشناسے گفت: من تمام پولم را از دست دادہ ام، دیگر بہ آخر خط رسیدہ ام. 🌺دڪتر گفت: آیا هنوز مے توانے ببینے، بشنوے و راہ بروے؟ مرد گفت: بلہ. دڪتر: پس تو تقریبا همہ چیز دارے و تنهاے چیزے ڪہ از دست دادہ اے پول است. پس می توانی دوباره باکوشش وتوکل به دست آوری.‌ 🌺فقط خواستم يادآوري كنم، فراموش نڪنید يك سري از بهترين روزهاي زندگيتان هنوز اتفاق نيفتادند و در راهند. پس همیشہ با امید زندگے ڪنید. 🌺گاهی خدا برایت همه پنجره ها را می بندد و همه درها را قفل می کند، زیباست اگر فکر کنی آن بیرون طوفانیست و خدا دارد از تو مراقبت می کند.!!! ┅═✾✨🍃 ⃟ ⃟🌹 ⃟ ⃟🍃🕊✾═┅ ┅═✾✾═┅ ┅═✾✨🍃 ⃟ ⃟🌹 ⃟ ⃟🍃🕊✾═┅ ‍
تفکر... مادری رفته بود خانه سالمندان بهش گفتم مادر _چرا آوردنت اينجا...؟ _گفت:من خودم اومدم مادر... _گفتم؛آخه مگه ميشه؟يه مادر با پاي خودش بياد جايي كه روزي هزار بار از خدا عزرائيل رو طلب كنه...؟ _گفت؛هر چيزي يه تاريخ انقضايي داره مادر...شايد منم ديگه تاريخم گذشته بود... _گفتم؛چند وقت يه بار بهت سر ميزنن...؟ _گفت؛الان هفت سالي ميشه ازشون خبر ندارم...يه شماره دارم،كه هفت ساله خاموشه... بغضش تركيد... پيشونيش رو بوسيدم و اومدم بيرون... يادم ميومد كه خواهر برادرا وقتي دعواشون ميشد،ميرفتن دامنِ مادرشون رو سمتِ خودشون ميكشيدن و داد ميزدن "مامانِ منه...مامانِ خودمه..." و حالا،مادرشون رو به هم تعارف ميكردن و هيچ كدوم حاضر نبودن تحويل بگيرن... یه پیرزن بهم گفت؛پیر شی جوون ولی نوبتی نشی سوال کردم حاج خانم نوبتی دیگه چیه ؟ گفت فردا که از کار افتاده شدی و قدرت انجام کارهای عادی روزانت رو نداشتی بین بچه هات به خاطر نگهداریت دعوا نشه که امروز نوبت من نیست. من نگهش نمی دارم، نوبت توست. از خداوند درخواست دارم که به تمامی ما انسانها عمر با عزت عطا کند و هیچ کدوم ما هیچ وقت نوبتی و محتاج نشیم. ‹🤍🌼›
🌴شب عملیات فتح المبین، پشت قرارگاه نشسته بودیم و با هم صحبت می‌کردیم. در حین صحبت، دیدم یک فشنگ کالیبر دستش گرفته و با آن بازی می کند. 🌴بعد به فشنگ اشاره کرد و گفت: «این تیر خوبه بخوره وسط پیشونی، جایی که پیشونی را روی مهر می‌گذاری.» با حسرت گفت: «چه کیفی داره!» عملیات فتح المبین آغاز شد. 🌴 سعید به همراه حمید رمضانی برای سرکشی به یکی از محورها رفت. در بین راه مورد هدف تیربار دشمن قرار گرفت و سعید شهید شد. 🌴وقتی با جنازه سعید رو برو شدم، به اولین جایی که نگاه کردم پیشانی اش بود که تیر به سجده‌گاهش اصابت کرده و او را به آرزویش رسانده بود. 🌷 🔰راوی:حاج صادق آهنگران @shahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اَللّهُمَّ‌‌عَجِّل‌‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَجَ‌‌وَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ 🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ازاینکه شهید و کانال رو به دوستان خودمعرفی میکنید بی نهایت متشکریم. 🕊دوستان جدید:ضمن خیرمقدم💐 👌پُستها هر ۲۴ساعت یکبار بارگزاری می‌شود. هدیه به ۱۴معصوم؛ شهدا ؛اموات صلوات. 🆔@ShahidBarzegar65 اللهم الرزقناشهاده فی سبیلک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی به امیدتو... ♦️با هم دعای فرج را برای سلامتی و فرج آقا امام زمان(عج) می‌خوانیم. السلام علیک یا صاحب الزمان عج. 😔شرمنده ام... چشمانت راببند وپرونده سیاهم را خط بزن.به خطاهایم نگاه نکن؛ هرچه هستم قبول...اما تمام دلخوشیم این است...که دردلم سراسر عشق ولایت است. خداکند امشب پای پرونده تک تکمان مولا بنویسد.ملاحظه شد.به کوری چشم دشمنان؛ مولایش اورا قبولِ کرد...
!(قضاوت ممنوع) 🔷یکی از دوستان نقل می‌کرد که در یکی از کشورهای خارجی شخصی که حافظ قرآن کریم و عالم شریعت بود در یکی از مساجد مسئولیت امامت را پذیرفت و مردم محل از او استقبال بسیار زیادی کردند و هر خانواده تلاش می‌نمود که امام، میهمان خانه‌ی او شود خصوصا در ماه مبارک رمضان، از جمله یکی از مقتدیان در روزهای پایانی رمضان، امام را به افطار دعوت نمود. امام دعوت ایشان را اجابت نموده به خانه‌اش رفت و میزبان از امام به گرمی استقبال نموده و بی‌نهایت مورد عزت و اکرام قرار داد و امام بعد از افطار در حق میزبان و خانواده‌اش دعا نموده، مرخص شد. 🔷زمانی که خانم میزبان، نظافت خانه را شروع کرد به یادش آمد که در طاقچه سالن مقداری پول گذاشته بود، فورا وارد سالن شد ولی پولی ندید, تمام اطراف سالن را جستجو کرد اما پول را نیافت. 🔷وقتی که شوهرش از مسجد برگشت برایش جریان را گفت و سوال کرد آیا تو پول را از سالن برداشتی؟ شوهر جواب داد نه! بعد از فکر زیاد به این نتیجه رسیدند که به غیر از امام، هیچ کسی به خانه‌ی شان در این مدت نیامده است و همچنان یک دختر شیرخوار دارند که او از گهواره‌اش نمی تواند پایین بیاید به همین خاطرتنهامتهم همان امام است. آن شخص بسیار عصبانی شده گفت: چطور امکان دارد که امام چنین کاری را انجام دهد، در حالی که اورا به خانه‌ی خود دعوت کرده‌ام و به احترام ماه مبارک رمضان اورا اکرام و عزت نموده‌ام. او می‌بایست پیشوا و الگو باشد نه دزد! با وجود خشم و غضبش، آن قضیه را پنهان کرد و از روی حیا نتوانست با امام بخاطر پول، مواجهه و موضوع را مطرح کند و لکن از امام دوری می نمود تا مجبور به سلام دادن و سخن گفتن با او نشود. 🔷بعد از گذشت یک سال کامل دوباره ماه مبارک رمضان آمد و مردم با همان شور، شوق، علاقه و اخلاص امام را به خانه‌های شان جهت افطار دعوت کردند و زمانی که نوبت دعوت امام به خانه‌ی این شخص رسید ؛ قضیه سرقت پول به یادش آمد و با خانم خود مشورت کرد که آیا امام را دعوت کند یا خیر؟ از آنجایی که خانم آن شخص، یک زن صالح و نیکوصفتی بود شوهرش را تشویق نمود تا امام را دعوت کند و گفت شاید امام از روی احتیاج آن پول را برداشته باشد به همین خاطر او را باید مورد عفو و بخشش خود قرار دهیم، شاید که خداوند متعال ما را هم ببخشد. 🔷 او امام را به افطاری دعوت نمود ولی در پایان افطاری نتوانست خود را نگه دارد و امام را مورد خطاب قرارداد و گفت: امام محترم، شاید متوجه شده باشید که در طول یک سال گذشته رفتار من در قبال شما تغییر کرده؟ امام گفت: بلی، ولی من فراموش کردم علت آنرا جویا شوم؛ زیرا بسیار مشغول کار و تلاش بودم. آن شخص گفت: امام محترم! از شما یک سوال می کنم امید است که جواب واضح بدهید، یک سال قبل و در ماه مبارک رمضان خانم من مقداری پول را بالای طاقچه ی سالن پذیرایی گذاشته بود و فراموش کرده بود که آن‌را بردارد و لکن آن پول بعد از رفتن شما از نظر غایب شد و جستجوی بسیاری کردیم ولی نتوانستیم پیدا کنیم. حالا بگویید آیا شما آن را برداشته بودید؟ 🔷امام گفت: بلی! من آن را برداشته بودم. صاحب خانه از این جواب صریح، مبهوت، متعجب و حیران شد ولی امام سخنان خود را ادامه داده گفت: وقتی که در سالن تنها بودم دیدم پنجره باز است، باد تندی هم وزید و پول‌ها را پراکنده و پخش کرد به همین خاطر پول‌ها را جمع نمودم و دقت کردم که اگر پول‌ها را زیر فرش و یا روی طاقچه بگذارم ممکن است شما آن را پیدا نکنید و یا باز باد آنها را پراکنده کند ... در این موقع امام سر خود را اندوهگین تکان داده به گریه افتاد ... و در ادامه صاحب خانه را خطاب قرار داده گفت: به نظرت من برای چه چیزی اندوهگینم و گریه می‌کنم؟ 🔷حاشا که به خاطر تهمت دزدی که به من میزنی گریه ‌کنم، اگرچه این تهمت دردناک است و لکن من بخاطر این گریه می‌کنم که ۳۵۵ روز گذشت و هیچ یک از شما صفحه‌ای از قرآن کریم را هم نخواندید و اگر قرآن کریم را یک بار باز می‌کردید، البته پول را در آن پیدا می‌کردید. صاحب خانه با عجله قرآن کریم را آورده، باز کرد و پول ها را کامل در آن دید...!!!😥 این است حال برخی از ما مسلمانان که قرآن کریم را در طول یک سال، یکبار هم باز نمی‌کنیم ولی در عین حال خود را مسلمان هم می‌دانیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پدر سرباز شهید پارسا سوزنی: به پسرم گفتم جای بدی سربازی افتادی اصلا نمیخواهد که بروی، گفت به عکسم نگاه کن ببین چقدر شبیه شهدا هستم. خدایا: به قلب ناآرامش صبر... عنایت فرما.
♥️ڪتاب شهدا را بسیار دوست داشت با آنها بخصوص شهید همت ارتباط زیادی برقرار می ڪرد . یڪ روز قبل از رفتن به سوریه گفت : مادر ، من از هر ڪدام از شهیدان چیزی را یاد گرفته ام اگر روزی نبودم به دوستان و آشنایان بگوییداین ڪتاب ها را مطالعه ڪنندو با درس گرفتن از منش و رفتار شهدا زندگی خود را جلو ببرند … ‌ 🌷 ❤️
از شخصی پرسيدند : از چه نوع آرايشي استفاده ميکني؟ گفت اينارو بکار مي برم : براي لبانم ....... راستگويي  براي صدايم ...... ذکر خدا براي چشمانم ...چشم پوشي از محرمات براي دستانم ...... کمک به مستمندان براي پاهايم ...... ايستادن براي نماز براي قامتم ....... سجده براي خدا براي قلبم ........ محبت خدا براي عقلم ...... فهم قرآن براي روحم ...... ايمان به خدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 اگه میخوای روح و روان فرزندت رو نابود کنی فقط کافیه این 3 تا کار رو انجام بدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌مهم و فوری / تا حالا خیلی گول فروشنده های موبایل را خورده ایم و شارژر تقلبی را به جای اصل خریده ایم! اما این شخص با وجدان در ۶۰ ثانیه ساده ترین و بهترین راه تشخیص شارژر اصل و فیک را به ما نشان می دهد! موقع خرید آهن ربا داشته باشید! لطفا اطلاع رسانی کنید، خیلی ها بی خبر هستند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا شکرت🤲🏻 برای شبهایی که فکر نمیکردیم صبح بشه.. برای عزیزانمون که هر روز سلامتیشونو میبینیم.. برای فرصتایی که میدی تا اشتباهاتمونو جبران کنیم.. برای سختی هایی که میتونست از این سخت تر باشه.. زمین خوردنا و برای دوباره بلند شدنا.. خدایا برای بودنت کنارم شکر🤲🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌چراکه مطمئنم...وعده ات حق است ان مع العسر یسرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷لاله‌ای که پس از ۱۶سال پژمرده نشد @ShahidBarzegar65 شهیدی که سرباز عراقی رابه شدت به گریه آورد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😌 چشماتو ببند و اسکرین بگیر ببین 🌸 آقا امام‌زمان عج بهت چی گفته؟ ✅ تمام این جملات در روایات هست عج @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک سال آخر که آلزایمر گرفت بچه هاش گذاشتنش سالمندان و دیگه ازش خبری نگرفتن. آخرین باری که دیدمش میگفت آلزایمر بچه هام شدیدتر بود. خدایا: ما را از مَنّیَت درامان بدار....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخه چه مدل نذر دادنه🤦🏻‍♂️ آدم‌ها عزت نفس دارن و برای یه غذا لازم نیست شما با فیلم گرفتن تحقیرشون کنید، با یه غذا زندگی اون‌ها تغییری نمی‌کنه +دوربینو برده تو حلق یارو بعد میگه "عزت" خب منم اگه یه دوربین تو حلقم بود از گشنگی رو به موتم بودم برنمی‌داشتم
شهادت‌زَحمت‌داره‌ ؛ زحمت! .. شهادت‌درد‌‌داره‌ دردِ‌بُریده‌شدن‌ از‌همه‌ی‌ِ‌تعلقات‌دُنیا‌؛ دل‌میخواد؛‌ دلی‌که‌کَنده‌بشه‌از‌دنیا .🌷🕊 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا ابا صالح المهدی ادرکنی 💐اَللّهُمَّ‌‌عَجِّل‌‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَجَ‌‌وَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ 🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ازاینکه شهید و کانال رو به دوستان خودمعرفی میکنید بی نهایت متشکریم. 🕊دوستان جدید:ضمن خیرمقدم💐 👌پُستها هر ۲۴ساعت یکبار بارگزاری می‌شود. هدیه به ۱۴معصوم؛ شهدا ؛اموات صلوات. 🆔@ShahidBarzegar65 اللهم الرزقناشهاده فی سبیلک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی به امیدتو... ♦️با هم دعای فرج را برای سلامتی و فرج آقا امام زمان(عج) می‌خوانیم. 🍃وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا....🍃 🍃و همگی به رشته (دین) خدا چنگ زده و به راههای متفرّق نروید...🍃 «آیه ۱۰۳ سوره آل‌عمران»
شخصی نقل می کند: در سالهای قدیم در یکی از روستاهای نیشابور مشغول گذراندن دوران خدمت سربازی در سپاه بهداشت بودم. یکی از روزها سوار بر ماشین لندرور به همراه دکتر درمانگاه از جاده ای میگذشتیم که دیدم یک چوپان از دور چوبدستش را تکان میداد و به سمت ما میدوید، در آن منطقه مردم ماشین درمانگاه را می شناختند، ماشین را نگه داشتیم، چوپان به ما رسید ونفس نفس زنان و با لهجه ای روستایی گفت آقای دکتر مادرم سه روزه بیماره… به اشاره ما درب عقب لندرور را باز کرد و رفت عقب ماشین نشست… در بین راه چوپان گفت که دیشب از تهران با هواپیما به فرودگاه مشهد آمده و صبح به روستایشان رسیده و دیده مادرش مریض است… من و دکتر زیر چشمی به هم نگاه کردیم و از روی تمسخر خنده مرموزانه کردیم و به هم گفتیم: چوپونه برای اینکه به مادرش برسیم برای خودش کلاس میذاره… به خانه چوپان رسیدیم و دیدیم پیرزنی در بستر خوابیده بود، دکتر معاینه کرد وگفت سرما خوردگی دارد دارو و آمپول دادیم و یکدفعه دیگر هم سر زدیم و پیرزن خوب شد… دو سه ماه از این جریان گذشت و ما فراموش کردیم… یک روز دیدیم یک تقدیرنامه از طرف وزیر بهداری آن زمان آمده بود و در آن از اینکه مادر پروفسور اعتمادی، استاد برجسته دانشگاه پلی تکنیک تهران معالجه نموده اید، تشکر میکنیم… من و دکتر، هاج واج ماندیم، و گفتیم مادر کدام پروفسور را ما درمان کرده ایم؟ تا یادمان به گفته های چوپان و معالجه مادرش آمد… با عجله به اتفاق دکتر در خانه پیرزن رفتیم، واز او پرسیدیم مادر کدام پسرت استاد و پروفسور است؟ پیرزن گفت همانکه آن روز با شما بود… پسرم هروقت به اینجا میاید، لباس چوپانی میپوشد و با زبان محلی صحبت میکند… من و دکتر شرمنده شدیم و من از آن روز با خودم عهد کردم هیچکس را دست کم نگیرم! و از اصل و خاک و ریشه خودم فرار نکنم...
به روایت همسر شهید : 🔷️آخرین خوابم این بود که خودم را می‌دیدم در جایی مثل بهشت، سبز و زیبا؛ با چادر مشکی‌ام روبه‌روی یک تابوت مزین به پرچم جمهوری اسلامی ایران ایستاده بودم. جلوتر رفتم. همسرم بود. کنارش نشستم و حرف زدم که ناگهان از خواب پریدم. گفتم خیر است ان‌شاءالله! حتماً طول عمرش بیشتر می‌شود. اما روزی که همسرم را به معراج شهدا آوردند، درست همان صحنه‌ای بود که در خواب دیده بودم.