eitaa logo
کانال شهید محمدعلی برزگر
8.9هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
6هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط و سفارش کتاب از قفس تا پرواز (زندگینامه شهید محمدعلی برزگر): @ShahidBarzgar ولادت:۵'۳'۱۳۴۵ شهادت ومفقودیت:۱۰'۶'۱۳۶۵ عملیات:کربلای۲ فرمانده:شهیدکاوه منطقه شهادت:حاج عمران عراق تبلیغات شما👇 @Mahya6470 لینک کانال https://eitaa.com/24375683/10791
مشاهده در ایتا
دانلود
8.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عنایت امام رضا ع به یک اعدامی😢 منبع به این قدرتمندی خدا برامون فرستاده اونوقت هنوز نا امید ازبازشدن گره های زندگیتی⁉️ https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10157
🔻آیا میدانستید⁉️ 🔹خبر داشتید که...؟ تعداد پرسنل سفارت آمریکا قبل از انقلاب حدود ۴۰۰۰ نفر بود در حالی که در آن زمان پرسنل وزارت امور خارجه ایران به ۴۰۰۰ نفر نمی‌رسید؟! کتاب گلستان انقلاب، ص ۳۲ 🔹 خبر داشتید که ...؟ در سال ۱۳۵۶ حقوق اعلام شده مستشاران نظامی امریکایی ۱۷ میلیارد تومان بود و حقوق کل نیروهای ارتش. ژاندارمری و شهربانی ۱۴ میلیارد تومان بوده است ؟! کتاب گلستان انقلاب، ص ۳۲ 🔹خبر داشتید که ...؟ ارنست پرون خدمتکار انگلیسی شاه به فرماندهان ارشد نظامی ایران و وزرا امر و نهی می‌کرد؟! 🔹خبر داشتید که ...؟ پدر واقعی بعضی از فرزندان فرماندهان ارتش و رجال سیاسی ایران قبل از انقلاب ارنست پرون بود؟! کتاب خاطرات فردوست، ص ۱۸۷ تا ۱۹۸ 🔹 خبر داشتید که ...؟ کنسرسیوم نفتی متشکل از آمریکا ـ انگلیس و هلند ۹۰% از درآمد فروش نفت ایران را بابت هزینه‌های تولید برمی‌داشت و فقط ۱۰% را به ایران می‌داد؟! کتاب تحولات سیاسی اجتماعی ایران. نشر روزنه. نویسنده مقصودی. ص ۱۶۱ 🔹خبر داشتید که ...؟ شاه ملعون پهلوی به دستور اربابان آمریکایی و صهیونیست خود بخاطر قرارداد صلح مصر با اسراییل مبلغ یک میلیون دلار تشویقی به انور سادات رییس جمهور معدوم مصر پرداخت؟! سند : کتاب مناسبات ایران و اسراییل. ص ۹۲ انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی. 🔹خبر داشتید که ...؟ با توجه با اینکه ایران نوکر آمریکا بود و روزانه ۶ میلیون بشکه نفت می‌فروخت، طبق آمار مجامع بین‌المللی ۴۵% مردم ایران زیر خط فقر و فلاکت آن روز بودند؟! منبع : پژوهش دانشگاه ویرجینای آمریکا منعکس شده در مقاله کاهش فقر در ایران به روایت بانک جهانی. خبرگزاری جمهوری اسلامی کد خبر 82902639 تاریخ نشر ۱۱ اردیبهشت https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10158 👌سیاسی
7.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🪐عواقب ترک بسم‌الله در کارها در کلام امیرالمؤمنین علی علیه السلام ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ 👌این به درد همه میخوره.. https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10155
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ "ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ" ﻧﮑﺮﺩﻩ ... ﮐﻪ ﺑﺎ "ﭼﻪ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﺍﯼ" ﺩﺭ "ﭼﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﺍﯼ" ﻭ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ "ﺑﺪﻧﯿﺎ ﺑﯿﺎﯾﺪ"... ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺭﺍ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﺵ *ﺗﺤﻘﯿﺮ ﯾﺎ ﻣﺴﺨﺮﻩ* ﻧﮑﻨﯿﻢ... ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ *ﻗﻀﺎﻭﺕ* ﻧﮑﻨﯿﻢ... ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺪﯾﺮ، ﻣﻬﻨﺪﺱ یا ﺩﮐﺘﺮ "ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ" ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ، ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﻪ ﯾﮏ "ﮐﺎﺭﮔﺮ"، "ﺭﻓﺘﮕﺮ" "ﻣﺴﺘﺨﺪﻡ" ﻫﻢ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ... ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﯿﭽﮑﺲ "ﺑﺮﺗﺮ ﻧﺒﯿﻨﯿﻢ"، *ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ* ﻣﺎ ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﮔﻞ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ، ﭘﺲ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺗﺎ ""ﺑﻮﯼ ﻧﺎﺏ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ ﺑﺪﻫﯿﻢ"" ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10164
⚪️ خاطره ای از شهید خرازی 🔹️در کردستان به باغ انگوری رسیدیم و دو تا حبه انگور از آن را خوردیم. بعد از آن حاج حسین بسیار ناراحت شد و گفت: اجازه صاحب باغ را چه کنیم؟ 🔹️در آن روز یک صد تومانی را به آن شاخه انگور با نخ گره زدیم و زیر آن برای صاحب باغ نوشتیم: دو حبه از انگورها را خوردیم، راضی باش. ✅️ هر کس به شهدا اقتدا نموده و رفتار و منش آنها را الگوی خود قرار دهد، می‌تواند یک شهید زنده باشد🌷 https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10165
9.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای شماخوبان همیشه همراه👆 توکل یعنی کار خدا نشد نداره .... 👌خدایا: نزار آرزوهای دوستانم ؛ آرزوبمونه... اگر بصلاحشونه اجابت وعنایت فرما اگرنیست بهتر از آنچه میخوان حاجاتشون رو برآورده بخیر فرما بهترین آرزوی من👇 اللهم عجل لولیک الفرج✨💌 https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9876
17.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من درد آوردم که تو درمونم کنی...❤️✋سلام علی آلِ یاسین. اَللّهُمَّ‌‌عَجِّل‌‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَجَ‌‌وَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ 🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ازاینکه شهید و کانال رو به دوستان خودمعرفی میکنید بی نهایت متشکریم. 🕊دوستان جدید:ضمن خیرمقدم💐 👌پُستهاهر۲۴ساعت یکباربارگزاری میشود. هدیه به۱۴معصوم؛شهدا؛اموات صلوات. اللهم الرزقناشهاده فی سبیلک🤲 ━━━✥⃝آمین یارب العالمین. https://eitaa.com/joinchat/4051894643C7e13248c4d‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌🌤 ‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎ پویش سوره کوثرتا پایان فاطمیه دوم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🕊 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10169 واقعی و بسیارشنیدنی👌 دکتر حسام‌الدین آشنا در یادداشتی نوشت: حدود بیست سال پیش منزل ما خیابان هفده شهریور بود و ما برای نماز خواندن و مراسم عزاداری و جشن‌های مذهبی به مسجدی که نزدیک منزلمان بود می‌رفتیم پیش نماز مسجد حاج آقایی بود به نام شیخ هادی که امور مسجد را انجام می‌داد و معتمد محل بود یک روز من برای خواندن نماز مغرب و عشاء راهی مسجد شدم و برای گرفتن وضو به طبقه پائین که وضوخانه در آنجا بود رفتم منتظر خالی شدن دستشویی بودم که در این حين در یکی از دستشویی‌ها باز شد و شیخ هادی از آن بیرون آمد با هم سلام و علیک کردیم و شیخ بدون اینکه وضو بگیرد دستشویی را ترک کرد! من که بسیار تعجب کرده بودم به دنبال شیخ راهی شدم که ببینم کجا وضو می‌گیرد و با کمال شگفتی دیدم شیخ هادی بدون گرفتن وضو وارد محراب شد و یکسره بعد از خواندن اذان و اقامه نماز را شروع کرد و مردم هم به شیخ اقتداء کردند من که کاملاً گیج شده بودم سریعا به حاج علی که سال‌های زیادی با هم همسایه بودیم گفتم: حاجی شیخ هادی وضو ندارد خودم دیدم از دستشویی اومد بیرون ولی وضو نگرفت حاج علی که به من اعتماد کامل داشت با تعجب گفت خیلی خوب فرادا می‌خوانم این ماجرا بین متدینین پیچید من و دوستانم برای رضای خدا همه را از وضو نداشتن شیخ هادی آگاه کردیم و مأمومین کم‌کم از دور شیخ متفرّق شدند تا جایی که بعد از چند روز خانواده او هم فهمیدند زن شیخ قهر کرد و به خانه پدرش رفت بچه‌های شیخ هم برای این آبروریزی پدر را ترک کردند دیگر همه جا صحبت از مشکوک بودن شیخ هادی بود آیا اصلاً مسلمان است؟ آیا جاسوس است؟ و آیا... شیخ بعد از مدتی محله ما را ترک کرد و دیگر خبری از او نبود بعد از دوسال از این ماجرا من به اتفاق همسرم به عمره مشرف شدیم در مکه به خاطر آب و هوای آلوده بیمار شدم بعد از بازگشت به پزشک مراجعه کردم و دکتر پس از معاینه مقداری قرص و آمپول برایم تجویز کرد روز بعد وقتی می‌خواستم برای نماز به مسجد بروم تصمیم گرفتم قبل از آن به درمانگاه بروم و آمپول بزنم پس از تزریق به مسجد رفتم و چون هنوز وقت اذان نشده بود وارد دستشویی شدم تا جای آمپول را آب بکشم در حال خارج شدن از دستشویی ناگهان به یاد شیخ هادی افتادم چشمانم سیاهی می‌رفت، همه چیز دور سرم شروع به چرخیدن کرد انگار دنیا را روی سرم خراب کردند نکند آن بیچاره هم می‌خواسته جای آمپول را آب بکشد! نکند؟!...؟! نکند؟! دیگر نفهمیدم چه شد به خانه برگشتم تا صبح خوابم نبرد و به شیخ هادی فکر می‌کردم که چگونه من نادان و دوستان و متدینین نادان‌تر از خودم ندانسته و با قصد قربت آبرویش را بردیم خانواده‌اش را نابود کردیم از فردا سراسیمه پرس‌وجو را شروع کردم تا شیخ هادی را پیدا کنم به پیش حاج ابراهیم رفتم به او گفتم برای کار مهمی دنبال شیخ هادی می‌گردم او گفت: شیخ دوستی در بازار عبدالعظیم داشت و گاه گاهی به دیدنش می‌رفت اسمش هم حاج احمد بود و به عطاری مشغول بود پس از خداحافظی با حاج احمد یکراست به بازار شاه عبدالعظیم رفتم و سراغ عطاری حاج احمد را گرفتم خوشبختانه توانستم از کسبه آدرسش را پیدا کنم بعد از چند دقیقه جستجو پیرمردی باصفا را یافتم که پشت پیشخوان نشسته و قرآن می‌خواند سلام کردم جواب سلام را با مهربانی داد و گفتم: ببخشید من دنبال شیخ هادی می‌گردم ظاهراً از دوستان شماست شما او را می‌شناسید؟ پیرمرد سری تکان داد و گفت: دو سال پیش شیخ هادی در حالی که بسیار ناراحت و دلگیر بود و خیلی هم شکسته شده بود پیش من آمد من تا آن زمان شیخ را در این حال ندیده بودم بسیار تعجب کردم و علتش را از او پرسیدم او در جواب گفت: من برای آب کشیدن جای آمپول به دستشویی رفته بودم که مُتُدَیِن ها بدون اینکه از خودم بپرسند به من تهمت زدند که وضو نگرفته نماز خوانده‌ام، خلاصه حاج احمد آبرویم را بردند خانواده‌ام را نابود کردند و آبرویی برایم در این شهر نگذاشتند و دیگر نمی‌توانم در این شهر بمانم؛ فقط شما شاهد باش که با من چه کردند بعد از این جملات گفت که قصد دارد این شهر را ترک گفته و به عراق سفر کند که در جوار حرم امیرالمومنین علیه‌السلام مجاور گردد تا بقیه عمرش را سپری کند او رفت و از آن روز به بعد دیگر خبری از او ندارم ناگهان بغضم سرباز کرد و اشک‌هایم جاری شد که خدای من این چه غلطی بود که من مرتکب شدم الآن حدود ۲۰ سال است که از این ماجرا می‌گذرد و هر کس به نجف مشرف می‌شود من سراغ شیخ هادی را از او می‌گیرم ولی افسوس که هیچ خبری از شیخ هادی مظلوم نیست به راستی بعضیها هر روز چقدر آبروی دیگران را می‌برند؟! يا چقدر زندگی‌ها را نابود می‌کنند؟! https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10165 "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
🕊خاطره اخرین اعزام شهیدبرزگر وساطت حضرت زهرا(س) داشتم برا آخرین بار ساکشومی بستم دلشوره بدی توی دلم افتاده بود همینطورکه لباساشوتامی زدم گفتم:پسرم تو۵باره جبهه رفتی... دینتو اداکردی...دیگه نرو... محمدلبخندتلخی زد:مادرجان...مگه جبهه رفتن کوپنیه.منوکسی مجبور نکرده...تاجنگ باشه محمدجبهه روترک نمیکنه. بعدم ساکو روی دوشش انداختو وازجاش بلندشد وچندقدمی روبه دررفت. بااین حرف وحرکتش ازکوره در رفتم ودادزدم: اگربری شیرموحلالت نمیکنم. بَچَّم سرجاش میخکوب شد. برگشت دوزانومقابلم نشست وبا بغض گفت:چشم تاشما رضایت ندی محمدجایی نمیره...یعنی جایی نداره که بره. اما مادر،یه سوال ازت می پرسم بعدش هرچی شمابگی همون کارومیکنم. مادرم: اگرقیامت بشه وشماباحضرت فاطمه که همنام‌شماست روبه روبشین وبی بی ازشما بپرسه این همه روضه رفتی اشک ریختی واسه حسینم پس چرا خدا بهت سربازداد حرفتو عمل نکردی ونزاشتی پسرت از راه حسینم دفاع کنه،اونوقت چی داری بگی؟حواست باشه مادر،الان وقت امتحانه. اگه میتونی جواب حضرت روبدی من دیگه جایی نمیرم. محمدمنوجایی حواله کردکه نقطه ضعفم بود؛گفتم: همین حالا پاشو بروبه دوستات ملحق شو. سپردمت به خدا بی بی خودش بهترازمن واست مادری میکنه. این دیدارآخرمان بود. محمدم مفقودالاثرشد. وقتی پیکرشوآوردن،یه طرف صورتش نیلی بود یه پهلوش تیرخورده بود باسینه ای زخمی یه بازوش ورم کرده بودوگوشت دستش روی هم سواربود توی خواب به یه نفرگفته بود: ازارتفاعات۲۵۱۹متری حاج عمران عراق؛ باآتش کاتیوشادشمن پرت شدم ودرکانالی افتادم ۲روزوچندساعت تاشهادتم طول کشید اماحضرت زهرا س کنارم بود روایتگر:مادرشهید شکن شهیدکاوه