#یادتون نره
آدم به ۳چیزهرگز نمی رسه:
۱-بستن دهان مردم
۲-جبران همه شکستها
۳-رسیدن به همه آرزوها
اما فراموش نکن ۳چیزحتما به آدم میرسه:
۱-نتیجه عمل
۲-رزق وروزی
۳-مرگ
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
L@:
حکایت عبدالله دیوونه
🌹اسمش عبدالله بود . .
تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه
همه میشناختنش!
مشکل ذهنی داشت
خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت
زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد
تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود
هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود
نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . .
یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه
دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت
نمیتونست درست صحبت کنه
به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔
مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن
گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی
هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !'
عبدالله دیوونه ناراحت شد
به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. .
خونه ما 💔💔
بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن
حسین حسین خونه عبدالله باشه . .
اومد خونه
به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری
خونه هم که اجاره ست ... !!
چجوری حسین حسین خونه ما باشه
کتکش زد . .
گفت عبدالله من نمیدونم
تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . .
واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه
عبدالله قبول کرد
معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که
هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . .
روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر
خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی
تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . .
عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔
رفت ؛ از شهر خارج شد
بیرون از شهر یه آقایی رو دید
آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟!
عبدالله دیوونه گریش گرفت
تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . .
آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا
بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔
عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا
به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔
رسید به مغازه حاج اکبر
گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده !
حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت
گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!!
امانتی یابن الحسن رو داد بهش
رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . .
با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔
رسید به خونه شب شده بود . .
دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن
خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت
چه هیئتی شد اون شب 💔
آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻♂
عبدالله خودش که متوجه نشد
ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد
آخه یابن الحسن رو دیده بود💔😍
میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود
حواست بود خرج هیئتت رو نداره
اینجوری هواشو داشتی
آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه💔 ...
*میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟!*🚶🏿♂
میشه درد منم دوا کنی بیام حرم💔😔
یا امام حسین خیلی ها دلشون میخواد بیان کربلا اما......
براشون درست کن...بحق مادرت .
*کپی با ذکر صلوات*
🍃 *اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🍁*
🌴🌴این داستان زیبا را حتما بخونید و هر کجا دلتون شکست برای بنده حقیرم دعا کنید🌴🌴🙏
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
محمدامین از یک دانشگاه در آلمان در رشته فلسفه بورسیه شده بود، اما همه را رها کرد و برای جهاد به سوریه رفت...
او در قسمتی از وصیتنامهاش نوشته:
"من از این دنیا با همه زیباییاش میروم و همه آرزوهایم را رها میکنم اما به ولایت و حقانیت علی ابن ابیطالب و خداوندی خدا یقهتان را میگیرم اگر امام خامنهای را تنها بگذارید.
اگر از سرهای ما کوه درست کنند هرگز نخواهیم گذاشت روزی نسلهای بعدی در کتاب تاریخشان بخوانند امام خامنهای مثل جدش حسین(ع) تنها ماند."
#شهید_محمدامین_کریمیان
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
🥀یار را عاشق شوی
آخر شهیدت می کند....
جان امانتی است که بایدبه جانان رساند...
اگرخودندهی؛می ستانند...
فاصله هلاکت وشهادت ؛همین خیانت درامانت است...
تاریخ شهادت:۱۰'۶'۱۳۶۵-
منطقه حاج عمران عراق
جمله (اوعاشق است و...)کلام شهیدبرزگرمی باشد
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
6.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 برای امام زمانت وقت بزار 🌿
🎙حجت الاسلام عالی
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلیِّڪَالفَرَج🖤
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
7.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊زائران " کربلا" بارِ سفر می بندند
بارِ من خورد زمین و ، ز سفر جا ماندم
🕊بازهم متن پیامی که "حلالم بکنید "باز هم مثل همیشه به نظر جا ماندم
💞آقاجان....دعاکن تامبادا بازیچه دنیاوآدمهایش شویم...
دعاکن...تا باچشم باز قدم برداریم...
💞دعاکن...تا همه مشتاقانت دربزرگترین دوراهی روزگار؛بمانند...
بین الحرمین را میگویم...
آنجاکه هروله میخواهد
صفامروه می خواهد...زیراکه
سیراب نمیشوی ازدیدن مطلوبت...
هرطرفت رامی نگری
بهشت ماوا کرده...
💞کاش تمام دوراهی زندگی ما آدمها... بین الحرمین بود...
💞این دوراهی را برای تک تکتان آرزومندم...
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
🌷🌷🌷
گل فروش سر کوچه می گفت:
ما بچه بودیم .
بابام یخ فروش بود گاهی درآمد داشت گاهی هم نداشت .
گاهی نونمون خشک بود گاهی چرب
شاید ماهی یکبار هم غذای آنچنانی نمیخوردیم.
نون و پنیر و سبزی گاهی نون خالی...
اما چشممون گشنه نبود.
یه دایی داشتم اون زمان کارمند دولت بود .
ملک و املاک داشت و وضعش خوب بود.
مادرمون ماهی یک بار میبردمون منزل دایی .
زنش، زن خوبی بود .
آبگوشت مشتی بار میذاشت و همه سیر میخوردیم ...
سه تا بچه هم سن و سال من داشت. به خدا ما یک بار فکر نکردیم باباشون وضعش توپه و بابای ما یخ فروش.
از بس مردم دار بودن، انسان بودن، خودنمایی و پز دادن تو کارشون نبود .
اونا هم میامدن خونه ما...
داییم دو سه کیلو گوشت و برنج میآورد یواش میداد دست مادرم و سرشو میآورد دم گوش مادرم و آهسته میگفت آبجی ناقابله .
تا مادرم میخواست تشکر کنه با چشماش اشاره میکرد که چیزی نگه .
مادرم هم ساکت میشد.
الان دیگه اینطوری نیست .
بعضیا دنبال لذت بردن از زندگی نیستن.
دنبال این هستن که مدام داشته هاشون رو به رخ دیگران بکشن.
دلیلشم اینه که تازه به دوران رسیده ها، زیاد شدن.
تقی به توقی خورده، یه پول وپله ای افتاده دستشون، دیگه نمیدونن اصالت رو نمیشه با پول سیاه خرید،،،
حتی بچه ها هم، اهل دک و پز شدن.
بچه یه وجبی، به خاطر کیف و کفش قر و فریش، همچین پزی میده به دوستاش که بیا و ببین.
اینا بچه ان ، کاش ننه و باباش، ملتفتش میکردن که این کار بده .
اگه همکلاسیش نداشته باشه، باید چکار کنه ؟
لابد میدونن که میره خونه، بهانه میگیره، و باباش شرمنده روش میشه.
قدیم اگه کسی ناهار اشکنه میپخت ، تلیت میکرد و یه کاسه هم واسه همسایه اش
می فرستاد و میگفت شاید بوی غذام همسایه ام رو به هوس بندازه و اونم غذا نداشته باشه.
اگه یه خانواده توی محل تلویزیون 14 اينج می خرید همه جمع می شدن توی خونه اش واسه تماشا ...
دک و پز نبود .
نهایت صفا و صداقت بود.
الان طرف پسته میخوره پوستشو قاب میگیره!
میخواد بگه آهای مردم من وضعم خوبه ، دیگه نمیگه شاید همسایه اش نداشته باشه و حسرت بخوره.
قدیم مردم صفا داشتن، الان بی وفا شدن.
ربطی هم به پیشرفت علم و اینجور چیزا نداره.
این رفتارا که پیشرفت نیست اینا افت اخلاقه...
💥كاش دنيا مثل قديما بود...
من امروز ازگل فروش سرکوچه درس انسانیت گرفتم وبرگشتم...
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاهی چه دلگیر میشوی
از خدا و گاهی چه بی اندازه
دلت برایش تنگ میشود؛
گاهی از حکمتش شاکی و
گاهی راضی؛
گاهی مشکوک و
گاهی مجذوب عدالتش میشوی؛
گاهی از رگ گردن به تو نزدیکتر و
گاهی دور میشود از تو؛
گاهی قدرتش درلبخند تو
جاری میشود و گاهی در گریه ات؛
خدا همان خداست،
کاش اینقدر ما
گاهی به گاهی نمیشدیم!
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
سلام بزرگواران...
خیلیا بهم پیام دادین...
چطوری به شهیدمتوسل بشیم وحاجت بگیریم...
اولا هرگره به دست یک امام ومعصوم یاشهیدبازمیشه...درثانی حتما اذن خدابایددراین توسل باشه...
بنده نمیتونم نسخه قطعی بهتون بدم...یادتون باشه ازبین این دسته کلیدی(اهل بیت وشهدا) که خدا به شماداده فقط یک کلیدمختص قفل شماست .اماامتحان بقیه کلیداهم ضرری نداره...حداقلش اینه واسمون دعامیکنند.
ثالثا اخلاص عملم مهمه...
چون دوستان
به طریق مختلف متوسل شدند.
یکی قران
یکی چله عاشورا باترک گناه
دیگری چله دعای عهدباترک گناه
یانذرسیب و....
چندنمونه واستون میزارم
خداگواهه اینها عینا پیامهایی هست که خودتون فرستادین...
...پس لطفا قضاوت نادرست نکنید...👇