فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تلنگر
قضاوت کار خداست.♥️
به راحتی ازدیگران عیب جویی نکنیم.
ماها بیشترباید حواسمون باشه..
ایرادگرفتن به انسانها کارِ مانیست
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدقه امروزمان باشد
مشتی دانه
برای گنجشکها
شاید
با جیک جیکشان
دعایی کنند که
دلیل اجابت آرزویمان باشد
هوا سرد است
یادمان باشد
مشتی دانه به برکت زندگیمان کمک میکند.
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاهی چه دلگیر میشوی
از خدا و گاهی چه بی اندازه
دلت برایش تنگ میشود؛
گاهی از حکمتش شاکی و
گاهی راضی؛
گاهی مشکوک و
گاهی مجذوب عدالتش میشوی؛
گاهی از رگ گردن به تو نزدیکتر و
گاهی دور میشود از تو؛
گاهی قدرتش درلبخند تو
جاری میشود و گاهی در گریه ات؛
خدا همان خداست،
کاش اینقدر ما
گاهی به گاهی نمیشدیم!
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اللهم عجل لولیک الفرج...
سپاس از حضور وفعالیت ونشر شماخوبان همیشه همراه..
اجرتون باشهدا..
التماس دعا
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرار روزانه...
به نیت نزول رحمت الهی
هدیه به اهلبیت (ع)
تعجیل درفرج امام زمان (عج)
وامام وشهدا مخصوصا شهیدبرزگر... ۳صلوات محبت کنید...
ذکرِ تعجیلِ فرج؛ رمزِ نجاتِ بشر است
ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد...
پنجشنبه آمد
👌پویشی ها صلوات هفتگی فراموش نشه
🆔@ShahidBarzegar65
#داستان حج فقرا
آورده اند که روزى یکى از بزرگان عرب به سفر حج مى رفت. نامش عبدالجبار بود
هزار دینار طلا در کمر داشت. چون به کوفه رسید، قافله دو سه روزى از حرکت باز ایستاد. عبدالجبار براى تفرج و سیاحت، گرد محله هاى کوفه بر آمد. از قضا به خرابه اى رسید.
زنى را دید که در خرابه مى گردد و چیزى مى جوید. در گوشه مرغک مردارى (مرغ مرده) افتاده بود، آن را به زیر لباس کشید و رفت.
عبدالجبار با خود گفت: «بى گمان این زن نیازمند است و نیاز خود را پنهان مى دارد.»
در پى زن رفت تا از حالش آگاه گردد. چون زن به خانه رسید، کودکان دور او را گرفتند که اى مادر! براى ما چه آورده اى که از گرسنگى هلاک شدیم!
مادر گفت: «عزیزان من! غم مخورید که برایتان مرغکى آورده ام و هم اکنون آن را بریان مى کنم.»
عبد الجبار که این را شنید، گریست و از همسایگان احوال وى را باز پرسید. گفتند: «سیده اى است، زن عبدالله بن زیاد علوى، که شوهرش را حجاج ملعون کشته است. او کودکان یتیم دارد و بزرگوارى خاندان رسالت نمى گذارد که از کسى چیزى طلب کند.»
عبدالجبار با خود گفت: «اگر حج مى خواهى، این جاست.» بى درنگ آن هزار دینار را از میان باز کرد و به زن داد.
عبد الجبار آن سال به ناچار در کوفه ماند و حج نرفت و به سقایى مشغول شد.
هنگامى که حاجیان از مکه باز گشتند، وى به پیشواز آنها رفت. مردى در پیش قافله بر شترى نشسته بود و مى آمد.
چون چشمش بر عبد الجبار افتاد، خود را از شتر به زیر آورد و گفت: «اى جوانمرد! از آن روزى که در سرزمین عرفات، ده هزار دینار به من وام داده اى، تو را مى جویم. اکنون بیا و ده هزار دینارت را بستان!»
عبد الجبار، دینارها را گرفت و حیران ماند و خواست که از آن شخص حقیقت حال را بپرسد که وى به میان جمعیت رفت و از نظرش ناپدید شد.
عبدالجبار حیران در این داستان مانده بود که در این هنگام آوازى شنید:
«اى عبد الجبار! هزار دینارت را ده هزار دادیم و فرشته اى به صورت تو آفریدیم که برایت حج گزارد و تا زنده باشى هر سال حجى در پرونده عملت مى نویسیم، تا بدانى که هیچ نیکوکارى بر درگاه ما تباه نمى گردد.
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 _شاهرخ کوکاکولا چگونه حر انقلاب شد؟!
#استاد_رائفی_پور
🆔@shahidBarzegar65
🌹وقتی شهید نواب با شاه ملاقات کرد به او چه گفت؟
♦️#شهید_نواب_صفوی به جهت لغو حکم اعدام یکی از شاگردانش به دیدار محمدرضا پهلوی میرود. در مورد این دیدار میگوید: وقتی به دربار رفتم آقای جم وزیر دربار به من گوشزد کرد ملاقات با اعلیحضرت عرفی دارد، از جمله تعظیم به وی، رعایت زمان ملاقات و...، ولی من گوشم بدهکار این حرفها نبود، به نزد شاه که رسیدم تعظیم نکردم بلکه سلام دادم و سر جایم ایستادم، به ناچار شاه دستش را دراز کرد و با من دست داد و پرسید: آقای نواب صفوی چه میخوانید؟ من شنیده ام شما طلبه هستید و درس میخوانید، ما آمادگی داریم هزینه تحصیل شما را تأمین کنیم.
شهید نواب صفوی در ادامه میگوید: دستم را محکم بر روی میز کوبیدم و گفتم: من درس هستی و سیاه مشق زندگی میخوانم، من به شما نصیحت میکنم باید از فلسطین حمایت کنید و همراه با مردم مظلوم و فقیر باشید.
👌پس از پایان وقت ملاقات، شاه به وزیر دربار میگوید: این سید مثل یک افسر که با سرباز صحبت میکند با من صحبت کرد و اصلا انگار نه انگار شاهی وجود دارد.
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پنج دلیل برای حب علی علیه السلام
هرکس ازت پرسید:
چرا امیرالمومنین علی(ع) رو دوست داری
این ۵دلیل روبگو...😊
🎙 #استاد_رفیعی
⏱ #سخنرانی_کوتاه
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ احساسی زیبا...محاله خوشتون نیاد
💗لطفا این ویدیو روبار ها وبار ها با تمام احساستون ببینید وبفرستین برای همه
عظمت دست هایی که نمیتونم جمله ای در ستایشش بگم
خودتون ببینید ودرپایان یک جمله از ته قلبتون بهش بگین...💌
🆔@ShahidBarzegar65
#نذرسیب🍎
همسرم کارگرمکانیک است
دوسال پیش بامقدارطلا وپس اندازهایی که داشتم تصمیم گرفتم مغازه پوشاک بزنم تا شایدازعهده مخارج زندگی بربیاییم،یکسال ازافتتاح مغازه پوشاک میگذشت وبه دلیل کمبودمشتری حتی مبلغ اجناسمان درنمی آمد.
چندوقت پیش ازطریق یکی از همسایه های محل کارم با این کانال ونذرسیب شهیدآشناشدم.باتوسل چله زیارت عاشورا خواندم ..چندماه صبرکردم دوباره چله حدیث کسا گرفتم ولی خبری نشد.
باخودم گفتم حتما کلیدمشکلم اینجانیست.وشایدهم شهیدماراقابل نمیداند.
شبی درخواب صدایی شنیدم
شهید چه کند وقتی حاجت تو به دستش نمی رسد؟
بیدارشدم دوباره چله دعای عهدگرفتم
بازهم خبری نشد.
گریه کردم
گفتم خدایا مگر من جز روزی بچه هایم چیزی طلب کردم که به دست شهیدنمیرسد؟تورابه شهیدقسم کمکم کن.
چندشب بعد دوباره شنیدم که صدایی گفت
تا شوهرت عرق خوردن را ترک نکند نمیتوانم ضامنت شوم😳
صبح اول قدری خندیدم که اصلا شوهرم وقت این کارها راندارد.امابعد کمی نگران شدم.آخرشب سرصحبت را باهمسرم بازکردم ولی اوزیربارنرفت.
چندروز بعد خودش گفت:
عاطفه کی به تو گفته من عرق میخورم.
من هم تمام خوابم را برایش توضیح دادم
شوهرم محکم دستی برپیشانیش کوباندگفت:
من اهل اینکارا نیستم خودتم میدونی.
اما وقتایی که مجلس رفقا دعوت میشم روم نمیشه" نَه "بیارم.میخورم.😳
خدامنو ببخشه که روزی بچه هامو غصب کردم.😢
گفتم:ازاین به بعد دور این رفقا رو خط بکش.
چهل شب همسرم آیه تطهیر رو خوند.
چندماه بعد کم کم سَرُ کَلِه مشتریا پیداشد.
حالا شکرخدا اونقدرکاروبارم خوب شده که ازذوقم هرشب نمازشکرمیخونم..ویک صفحه قرآن هدیه به شهیدبرزگر😊
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زمین خوردی⁉️
زحمتتات به بادرفته.. ⁉️
خسته شدی⁉️
کم آوردی⁉️
🆔@ShahidBarzegar65
یوسف می دانست که تمام درها بسته است
اما بخاطر خدا به سوی درهای بسته دوید...
وتمام درها برایش باز شد...
اگر تمام درهای دنیا هم بِرویت
بسته بود بُدو چون
خدای تو و یوسف یکیست...
دنیا به امام گفت:نرو..راه بسته است
اما توکل به خدا کرد رفت وانقلاب شد😊
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فَتَبارَکَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ🍃
پادشاهی در زمستان به نگهبان گفت:
سردت نیست ؟
نگهبان پاسخ داد عادت دارم..
پاشاده گفت: میگویم برات لباس گرم بیاورند. و فراموش کرد !!!
صبح جنازه نگهبان را دیدند روی دیوار نوشته بود:
به سرما عادت داشتم اما وعده لباس گرمت مرا از پای در اورد!
مواظب وعده هایمان باشیم ...
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راه رهایی از رنج، پذیرش رنجه :))✨
👌نه غمگین زندگی کن ونه بی تفاوت
درست زندگی کردن مهمه است..
واقعیتی که برخی ازمردم پنهان میکنند.
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سزای_تکبر
👌در جنگ جهانی دوم پهلوانی در نخجوان زندگی میکرد که به او ببرخان میگفتند. در ۲۰ سال سابقه نداشت که کسی بتواند کمر او را به زمین بزند.
💪روزی کشتیگیری که دو برابر خودش وزن داشت را به زمین زد. و تکبر عجیبی بر او غالب شد.
سر بالا گرفت و نعره زد،
🤛خدایا از خلایقات کسی نیست که کمرش بر زمین نزده باشم، کشتی گرفتن با بندگانت برای من دیگر لذتی ندارد،
👊جبرییل را از آسمان بفرست با من کشتی بگیرد.
😷ببرخان، یک هفته بعد، سرماخوردگی عجیبی گرفت.
👈بر اثر عفونت و بوی بد از خانه بیرونش کردند و در خرابهای انداختند.
گویند :
🐀موشی بر روی او میرفت و توان نداشت موش را از روی بدن خود دور کند.
گفتند: جبرییل به کنار، جواب این موش را بده...
😢این است سزای کسی که تکبر کند.
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این دعای ناب تقدیم شماخوبان
الهی آمین 🤲🏻🤲🏻
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام ای قرار دل بی قرارم 🥺🌺🌺اللهم عجل لولیک الفرج...
سپاس از حضور وفعالیت ونشر شماخوبان همیشه همراه..
اجرتون باشهدا..
التماس دعا
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرار روزانه...
به نیت نزول رحمت الهی
هدیه به اهلبیت (ع)
تعجیل درفرج امام زمان (عج)
وامام وشهدا مخصوصا شهیدبرزگر... ۳صلوات محبت کنید...
ذکرِ تعجیلِ فرج؛ رمزِ نجاتِ بشر است
ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد...
پنجشنبه آمد
👌پویشی ها صلوات هفتگی فراموش نشه
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب رضا ز سوز جگر گریه مىکند
مانند سیل ز ابر بصر گریه میکند
تنها پسر نَه، دخترِ چشمِ انتظار هم
از داغِ جانگدازِ پدر گریه مىکند
سلام علیکم
شهادت جانسوز امام کاظم علیه السلام
بر.امام عصر (عج) .امامرضا (ع) .حضرت معصومه (س) وشما دوستداران اهلبیت(ع) تسلیت باد.
🆔@ShahidBarzegar65
داستان... این ماجرا واسه خیلیا شنیدنیه
فتح خيبر به دست امير المؤمنين (ع)
در اين روز در سال ۷ ه.ق در جنگ خيبر مرحب به دست أمير المؤمنين عليه السّلام كشته شد و قلعه خيبر به دست آن حضرت فتح گرديد.
چون پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله به جنگ خيبريان رفت و قلعه قموص را محاصره كرد، ابتدا پرچم را براى مبارزه با آنان به ابوبكر دادند. ابوبكر با لشكرى رفت، ولى چون نظر به پهلوانان آنان نمود فرار كرد و لشكريان هم در پى او باز گشتند.
روز بعد پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله پرچم را به عمر داد و او هم از ترس كشته شدن به ميدان جنگ نرسيده باز گشت.
.
💠 انتخاب على (ع) براى فتح خيبر
پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمودند: «فردا پرچم را به مردى مىدهم كه حمله هايش را تكرار كند، نه اينكه فرار كند. كسى كه خدا و پيامبرش را دوست دارد و خدا و پيامبرش هم او را دوست دارند، و خداوند خيبر را به دست او فتح مىكند».
همه اصحاب آرزو كردند كه اين مقام و منزلت به آنان واگذار شود.
فرداى آن روز، پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: على بن ابى طالب عليه السّلام كجاست؟
گفتند: چشم دردى دارد كه حركت براى آن حضرت مشكل است.
خاتم الانبياء صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: او را حاضر كنيد.
سلمة بن اكوع رفت و آن حضرت را آورد.
پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله سر آن حضرت را در بر گرفت و از آب دهان مبارك به چشمان نورانى حضرت خاتم الاوصياء على مرتضى عليه السّلام ماليد و فرمود: «بار الها، زحمت گرما و سرما را از او بردار».
پس از آن روز بر أمير المؤمنين عليه السّلام درد چشم عارض نشد و از گرما و سرما آزرده نگشت.
پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله زره خود را بر او پوشانيد و ذوالفقار را بر كمر او بست و پرچم به آن حضرت سپرد و سوار بر مركبش نموده فرمود:
«جبرئيل از سمت راست، ميكائيل از سمت چپ، عزرائيل از پيش رو و اسرافيل از پشت سر، و نصرت خدا بالاى سر، و دعاى من از پشت سر تو است».
فرمود: يا على، مسلمانى را بر ايشان عرضه كن.
.
⭕ ميدان جنگ خيبر
آن حضرت رفت، و پس از موعظه و نصيحت، عدهاى براى جنگ با او آمدند. آنان دو نفر از مسلمانان را شهيد كردند. أمير المؤمنين عليه السّلام بر آنها تاخته و آنها را كشتند.
آنگاه برادر مرحب با عدهاى آمدند. حضرت آنها را هم به درك فرستاد.
مرحب كه شجاع بود به خونخواهى آمد.
أمير المؤمنين عليه السّلام چنان با ذوالفقار بر سرش فرود آورد كه شمشير از حلقش گذشت و او را دو نيم ساخت و به خاك انداخت. صداى تكبير مسلمانان بلند شد.
عدهاى از يهود به دفاع آمدند و با مسلمانان به جنگ پرداختند. أمير المؤمنين عليه السّلام به مبارزه ادامه داد تا عدهاى كشته شدند و عدهاى به قلعه گريختند.
آن حضرت با دست قدرتمند حيدرى در قلعه را كند و براى مسلمانان معبر قرار داد تا از خندق عبور كنند.
حضرت چندين بار مسلمانان را از روى خندق به وسيلهٔ آن در عبور داد، با اينكه از سه روز قبل، آن حضرت گرسنه بود.
📚 فيض العلام: ص ۳۱۷-٣٢١
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اسلحه ایمان
تسلیت اماما...واغربتا بر جد بزرگوارت که با دست وپای بسته برزنجیر؛
باب الحوائج گره های کور میشود...
برای انقلاب مهدوی دعاکن...✨
🆔@ShahidBarzegar65