فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فاطمیه🏴
◼️سعی کن خوب شوی ای همه دارایی من
زینبت را به چه کس بعد خودت میسپاری؟
🎙صابر خراسانی
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10328
20.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#داستان مرد خوشبخت
پادشاهی پس از اینکه بیمار شد گفت: "نصف قلمرو پادشاهیام را به کسی میدهم که بتواند مرا معالجه کند".
تمام آدمهای دانا دور هم جمع شدند تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد، اما هیچ یک ندانست.
تنها یکی از مردان دانا گفت: "فکر کنم میتوانم شاه را معالجه کنم.
اگر یک آدم خوشبخت را پیدا کنید، پیراهنش را بردارید و تن شاه کنید،
شاه معالجه می شود".
شاه پیکهایش را برای پیدا کردن یک آدم خوشبخت فرستاد.
آنها در سرتاسر مملکت سفر کردند ولی نتوانستند آدم خوشبختی پیدا کنند.
حتی یک نفر پیدا نشد که کاملا راضی باشد.
آن که ثروت داشت، بیمار بود.
آن که سالم بود در فقر دست و پا میزد، یا اگر سالم و ثروتمند بود زن و زندگی بدی داشت. یا اگر فرزندی داشت، فرزندانش بد بودند.
خلاصه هر آدمی چیزی داشت که از آن گله و شکایت کند.
آخرهای یک شب،
پسرِشاه از کنار کلبهای محقر و فقیرانه
رد میشد که شنید یک نفر دارد چیزهایی میگوید.
"شکر خدا که کارم را تمام کردهام.
سیر و پر غذا خوردهام و میتوانم دراز بکشم و بخوابم!
چه چیز دیگری میتوانم بخواهم؟"
پسر شاه خوشحال شد و دستور داد که پیراهن مرد را بگیرند و پیش شاه بیاورند و به مرد هم هر چقدر بخواهد بدهند.
پیکها برای بیرون آوردن پیراهن مرد توی کلبه رفتند، اما مرد خوشبخت آن قدر فقیر بود که پیراهن نداشت!!!
👌راز شاد زیستن تنها در قناعت است
لطفا به ظاهر زندگی دیگران حسرت نخور
از داشته های کم خودت نهایت لذت روببر
وخداروشکرکن.
چون شکرگزاری برکت رو چندبرابرمیکنه
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10329
7.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدا به اندازه ی باورهاتون به شما میده
نه به اندازه آرزوهاتون....👌
چقدر به خدا ایمان داری⁉️
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10333
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آنهایی که به بیداری خداوند اعتماد دارند ، راحت تر می خوابند.
خدایا! آنچه که دادی تشکر!
آنچه که ندادی تفکر!
به آنچه که گرفتی تذکر!
که داده ات نعمت!
نداده ات حکمت!
و گرفته ات عبرت است!
یا رب؛ آنچه خیر است تقدیر ما کن!
وآنچه شر است از من و دوستانم جدا کن.
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10334
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام مادرجان🖐
دردِ مادرمان ،...
تنها درد پهلوی شکستهاش نبود،😭
درد جهالتُ و نادانی مردم بود،...
دردِ امامنشناسیِ امت بود…
دردی که هنوز هم هست و ادامه دارد...
و دامن فرزندش مهدی صاحب الزمان ارواحنا فداه را هم گرفته است...
دردِ غربت و تنهایی😭
سلام برمولایمان مهدی✋
اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
🇮🇷ازاینکه شهیدوکانال رو به دوستان خودمعرفی میکنید بینهایت متشکریم.
پُستهاهر۲۴ساعت یکباربارگزاری میگردد
👇👇👆👆👆👆👆
https://eitaa.com/joinchat/4051894643C7e13248c4d🌤
پویش سوره کوثر یادتون نره
درپناه حق...یاعلی✋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕯ایام سوگواری
🖤خانم فاطمه الزهرا (س)
بر مولایمان صاحب الزمان عج و
🕯 شما عزیزان ولایی تسلیت باد
التماس دعا🏴
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10343
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊#زیارتنامه_شهدا🕊
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ،
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ،
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ،
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ،
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ،
وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ،
وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،
فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم
#داستانک
✍️ آقاجان کارگر بود که در زمینهایِ کشاورزیِ این و آن کارگری میکرد!
• آنقدر عاشقش بودم، که حتیٰ خاطرات پنج شش سالگیام را با او خوب به خاطر دارم.
• میماندم خانهی آنها و سعی میکردم در نزدیکترین فاصله به ایوان بخوابم. همانجایی که سحرها بیدار میشد و وضو میگرفت و میرفت مینشست آنجا سر سجاده و ساعتها نجوا و ناله داشت...
• و من در همان سن چهار پنج سالگی از زیر رواَندازم، تمام این چند ساعت را با او بیدار بودم و تماشایش میکردم اما جُم نمیخوردم.
• آسمان بینالطلوعین که به روشنی میرفت دیگر سماورش به جوش رسیده بود، چای دم میکرد و سفره صبحانه را پهن...
و همینطور که زیر لب آواز میخواند سوار دوچرخهاش میشد تا برود نان تازه بخرد.
• نان را که میآورد از پرچین کنار حیاط رد میشد و میرفت خانهی ننهجان!
ننه جان، مادرزنِ آقاجان بود! که اصلاً آقاجان را دوست نداشت. اصلاً که میگویم یعنی خیـــلی....
او معتقد بود آقاجان مرد فقیری است که دختر زیبارویش را عاشق خودش کرده و دلش را دزدیده و گولش زده بود. وگرنه هیچکس به این مرد یکلاقبا زن نمیداد و او مجبور شد این کار را بکند.
• آقاجان تا آخر عمرش با نداری دست و پنجه نرم کرد! من این را از بیسکوییتهای کوچولویی که برایم میخرید میفهمیدم، اما بالاخره دست خالی نمیآمد خانه.
تا وقتی زنده بود هرگز بچههایش احساس فقر نکردند چه برسد به من... نوهها عزیزترند آخر!
• بنظر من اما، بزرگترین جنگ پیروزمندانهی زندگی آقاجان، که از او مرد عارفی ساخت که مناجات نیمهشبهایش مرا در خردسالی عاشق خودش کرده بود، «جنگ ندید گرفتنِ تحقیرها و تهمتهای ننه جان» بود.
√ آقاجان، صاحبِ اسم مبدّل شده بود.
دیگر آنقدر بزرگ شده بود که:
نه اینکه نخواهد نشنود، نه،
انگار اصلاً نمیشنید ننه جان نفرینش میکند، از او کینه دارد و پشت سرش حرف میزند!
باز فردا صبح، از کنار پرچین رد میشد و نان تازه میگذاشت سر ایوان ننه جان.
آقاجان شصت ساله بود که رفت. همهی قبرستان پُرِ آدم بود!
اندازهی سه تا شهر ....مردم آمده بودند.
و ننه جان، حیرت زده از این جمعیت!
آن روز ننه جان گفت: من بازندهی این بازی بودم ... این جمعیت گواهی میدهد که او فقط دل دختر مرا نبرده بود. آنقدر اهل عشق بود که ریز و درشتِ اهالی روستاهای کناری هم اینجایند...
• امروز او ثروتش را به رخ من نکشید!
او سالهاست با محبتِ همراه با سکوتش ثروتش را به من نشان داده بود، ولی من نمیخواستم باور کنم.
من حرف ننه جان را فهمیدم:
اما چند سال بعد وقتی بزرگتر شده بودم، روزی که ننه جان را به خاک میسپردند، تازه فهمیدم منظورش از ثروت چه بود!
به جمعیتی که فقط جمع خانواده و دوستان بود خیره شده بودم، و نیکنامی آقاجان و عشقش را مرور میکردم که هنوز هم در میان اهالی شهر جریان داشت
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10344
6.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادری حضرت زهرا سلام الله علیها برای شهدای گمنام
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10345
یک روز پنجشنبه اتفاقی همسایه را دیدم
پرسیدم: گرفته ای؛ خاله فاطمه⁉️
گفت : دلم برای محمدم تنگ شده؛ نگرانشم ؛ میدانی ۹ماه است که به خانه نیامده😢
گفتم: همسایگی برای همین روزهاست
عصر بانوان محل همگی دسته جمع به امامزاده جعفر (گلزارشهدا) می رویم .
توسلی میکنیم بلکم فرجی شود.
عصر با پای پیاده به امامزاده رفتیم و وانصافاموقع برگشت سبک تر شد.
خاطرم هست چندساعت زیارت و توسل وپذیرایی طول کشید.
و گروه همراه در شبستان حرم بیتوته کرده بودند و من هم درحال خودم به آقاامام متوسل شدم که ناخودآگاه برای لحظاتی درشبستان خوابم برد..
اما این خواب حکمت داشت
چون خوابم پیغام آور شهیدبود.
نگاهی به اطراف انداختم
خاله فاطمه هنوز مشبکهای ضریح راگرفته بود واشک می ریخت.
چندبارصدایش زدم؛ متوجه نشد
دستی به شانه اش زدم
خاله فاطمه...مژدگانی بده
محمدت برمیگردد..
باتعجب پرسید: کسی خبرآورد⁉️
بله....الان برای لحظاتی درشبستان ناخودآگاه خوابم برد
دیدم کسی پاکتی روی سینه ام گذاشت ورفت.نشناختمش..
گفت: این پاکت را به مادرشهید محمدعلی بده
پاکت را نگاه کردم...
پشت پاکت با خط قرمز زیبایی نوشته بود
#شهید💌
چند روز بعد از معراج الشهدا خبر تفحص شهیدبرزگر را آوردند والحمدالله رؤیای صادقه ام تعبیرشد😍🕊
📚برگرفته ازکتاب ازقفس تاپرواز
🕊خاطرات شهیدمحمدعلی برزگر
🌹 روایتگر: بانو ثریا زنده دل
تاریخ تفحص: خرداد۱۳۶۶
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10346
14.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مکاشفه شیخ جعفر مجتهدی ( ره ) و دیدن صحنه هجوم به خانه امیرالمومنین (علیه السلام) و به زور بردن آن حضرت به مسجد ! 😔😭🏴
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10347