داستان های عبرت آموز ۵۸۲(تلنگر آمیز) تاجری که با این توصیه زندگیش برکت پیدا کرد و زیرورو شد 🎙استاد عالی #تاجر مشهدی که فقط با یک نیت هر روزه ازصفر به قله موفقیت رسید👌 https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10651

💌#خاطرات_شهدا 🌹شهید مدافع‌حرم #حسن_قاسمی_دانا ✅هنوز وقتش نرسیده است! ▫️تو حلب شب­‌ها با موتور، حسن غذا و وسایل مورد نیاز به گروهش می‌رساند. ما هروقت می‌خواستیم شب‌ها به نیرو‌ها سر بزنیم، با چراغِ خاموش می‌رفتیم. ▫️ یک شب که با حسن می‌رفتیم تا غذا به بچه‌ها برسونیم، چراغ موتورش روشن می­‌شد. چندبار گفتم چراغ موتورت رو خاموش کن، امکان داره قناص‌ها بزنند!!!! ▫️خندید! من عصبی شدم، با مشت به پشتش زدم و گفتم ما را می‌زنند.دوباره خندید! گفت «مگر خاطرات شهید کاوه را نخوانده‌ای؟ که شب روی خاکریز راه می‌رفت و تیرهای رسام از بین پاهاش رد می‌شد. نیروهاش می‌گفتند فرمانده بیا پایین تیر می­‌خوری». در جواب می­‌گفت «آن تیری که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده است». ▫️حسن می­‌خندید و می­‌گفت نگران نباش! آن تیری که قسمت من باشد، هنوز وقتش نشده و به چشم دیدم که چندبار چه اتفاق‌هایی برایش افتاد و بعد هم چه خوب به شهادت رسید! 📀راوے: شهید #مصطفی_صدرزاده https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10653

خداوند برای اونایی که چشم انتظارن نصیب کنه😢😊💌الهی آمین این کلیپ رو باتوسل به حضرت باب الحوائج و مادر بزرگوارشان به نیت حاجت روایی اعضای کانال گذاشتیم. https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10654

مابه قیمت جوونی پدر مادرامون قد کشیدیم هرجا دیدی خدا بهت خیلی حال داد بدون از دعای خیر هموناست قربونشون برم من💖 https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10655 رفیق روزهای تلخ وشیرین...💫 روح پدران ومادران آسمانی هم شاد🍁

#یک لقمه نانِ آبرو... سرقت یک بسته نان توسط پدرِدختربچه؛ مغازه دار می فهمد ولی با مردانگی رفتار می‌کند دخترک گیج و منگ از پدرجریان را می پرسد که یک جوانمرد دیگر ، جوانمردی کرده ویک کیسه برنج را به پدر می‌دهد.💌✨ خدایا: امام یاریگرمان را به فریادمان برسان https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10656

✍ #خط_دیدار | رهبر انقلاب: با اتفاقات سوریه و جنایات رژیم صهیونیستی و آمریکا، خیال کردند قضیه مقاومت تمام شد؛ این‌ها سخت در اشتباهند. ✏️ رژیم صهیونستی به خیال خود میخواهد از طریق سوریه حزب‌الله را محاصره و ریشه‌کن کند اما آن کسی که ریشه‌کن خواهد شد اسرائیل است. ۱۴۰۳/۹/۲۷https:// eitaa.com/shahidBarzegar65/10659

#زیارت عجیب... داستان چند نفر که از سفر به حرم امام رضا علیه‌السلام جا موندن... اللهم_عجل_لولیک_فرج💚 https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10659 به تو از دور سلام✋

#طنز_جبهه🤣🤣🤣👌 دو تا بچه بسیجی یه عراقی درشت هیکل رو اسیر کرده بودند های های هم می خندیدند بهشون گفتم این کیه؟ گفتند: عراقیه دیگه گفتم : چطوری اسیرش کردین؟ باز هم زدند زیر خنده و گفتند: مث اینکه این آقا از شب عملیات یه جایی پنهون شده بوده تشنگی بهش فشار آورده و با لباس بسیجی خودمون اومده ایستگاه صلواتی گفتم: خب از کجا فهمیدین عراقیه؟ گفتند: آخه اومد ایستگاه صلواتی ؛ شربت که خورد پول داد.😳 این طوری لو رفت ... 😂👌 https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10659

#نذرسیب🍎 (حاجتگیری یکی ازاعضای کانال) راستش خیلی بدهی داشتیم چندسال بود تموم نمیشد ماشینمون رو فروخته بودیم و نمی‌توانستیم حتی یه پراید بخریم ولی خدا خواست و عنایت شهید (برزگر) ام وی ام خریدیم من که پراید برام آرزو بود خدا بهترینشو داد الحمدلله و عجیب اینکه ماشین رو از کسی خریدیم که آنقدر آدم خوبی بود که گفت نیاز نیست همه پول رو یکجا بدید نصف اول دادیم نصف حالا بهمون فرصت داده خیلی عجیب اونم تو بالا پایین شدن قیمتا زیر قیمت هم داد ازت ممنونم داداشی....😊✋ به من که ثابت شد... اگر کلیدحاجتتون اینجاباشه شهدا دریغ نمیکنندرفقا... اگر اینجانشد بازم ناامیدنشین و در خونه تمام ائمه و شهداروامتحان کنید تا بالاخره انشالله کلیدحاجتتون پیدابشه🔑 https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10660

https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10660❤️#هر_روز_بایاد_شهداء_ 💠شهیدی که منافقین چشمهایش را در آوردند و گوش‌هایش را بریدند و بعد شهیدش کردند...😭😭😭 ●دفعه آخر که به مرخصی آمد دیدم خیلی فرق کرده و حالت معنوی خاصی پیدا کرده است. وقتی بغلش کردم با خودم گفتم برای آخرین بار است که می بینمش. به سید مهدی گفتم: «مادر مگر جنگ تمام نشده و امام قطعنامه را امضا نکردند؟»  ●گفت: «مگر امام نفرمودند من جام زهر را نوشیدم، من باید دوباره برگردم.» گفتم: «برو و مواظب خودت باش!»  با اینکه خودش می دانست بر نمیگردد، گفت: «این دفعه که برگردم تحصیلاتم را ادامه می دهم به خاطر شما!» ●مادر این شهید, نحوه شهادت فرزندش توسط منافقین در عملیات مرصاد را این‌چنین بیان می‌کند: "سید مهدی در گردان مسلم لشکر 27  و در منطقه اسلام آباد غرب بود که به شهادت می رسد. منافقین سفّاک چشم هایش را در آورده بودند, گوشهایش را بریده بودند و آنقدر به فکش ضربه زنده بودند تا فکش خرد شده بود و پوستش را کنده بودند و بدنش را سوزانده بودند. 😭😭 زمانی که پیکرش را برای ما آوردند اجازه ندادند او را ببینم ولی بعدا فیلم پیکرش را دیدم.."💔😭😭 امان از دل زینب😭😭 #شهید_سید_مهدی_رضوی #شهیدان_عاشق_ترینند ❤️#هر_روز_با_یاد_یک_شهید ❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات _._._._._🌷♡🌷_._._._._ https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10662

فقیر آدمیه که فکرش فقیره و میگه من نمیتونم... #ازوضع زندگیت نترس خجالت نکش... همین دکترنبی؛خودش درکنارمادرش ازبچگی دستفروشی کرد والان صاحب چندین کارخانه درسطح بین المللی هست و از خیرین بنام کشور.... خواستن توانستن است.... https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10662

#داستان مبارزه بافساد(تلنگر) تصورکنید مردی بـه پزشک مراجعه کرده در حین معاینه، یک نفر بازرس از راه میرسه و از پزشک میخواد کـه مدارک نظام دکتری شو ارائه بده. پزشک بازرس رو بـه کناری میکشه و پولی دست بازرس میزاره و میگه: من پزشک واقعی نیستم. شـما این پول رو بگیر بی خیال شو. بازرس کـه پولو میگیره از در خارج میشه. مریض یقه بازرس رو میگیره و اعتراض میکنه. بازرس میگه منم بازرس واقعی نیستم و فقط برای اخاذی اومده بودم ولی توی مریض میتونی از پزشک قلابی شکایت کنی. مریض لبخند تلخی میزنه و میگه: اتفاقا من هم مریض نیستم و فقط اومده بودم گواهی بگیرم نَرَوَم سرکار! حال وظیفه هریک ازماچیست⁉️ در جامعه اي کـه هرکس به نوعی آلوده بـه فساد یا حداقل خطا باشد، چگونه میشود با فساد به طور قطعی و ریشه اي مبارزه کرد؟ ✨اسلام‌به ذات خود ندارد عیبی هرعیب که هست ازمسلمانیِ ماست https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10665

ماجرای ورود نادرشاه به حرم امام رضا( ع )وتهدیدش به نابینا #امام_رضا 🕊 ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10511

🌸 خـدایا خود را سپردەام به زندگی به موج‌های سهمگین این دریای طوفانی قایقی شکستە دارم در لابلای این موج‌ها ناخدایم می‌شوی؟ سکان قایق را کە در دست بگیری خیالم راحت می‌شود آنقدر راحت می‌شود کە روی تارهای لرزان عنکبوت در بلندترین نقطه آسمان به خواب می‌روم 🌸 خـدایا تو کە باشی هراسی از هیچ ندارم شانەهایت که باشد هیچ سنگلاخی تکیه‌گاه سرم نمی‌شود و هیچ دستی گرمی اشک‌هایم را نمی‌زداید 🌸 خـدایا کمکم کن تا نلغزم تا محبت‌های پوشالی آدم‌ها تو را از یادم نبرد تا حرف‌های پوچ انسان‌ها گوش‌هایم را پر نکند کمکم کن تا سجادەام همیشه رو به قبلە تو گستردە باشد کە زبانم همیشه به ذکر تو گویا باشد که دست‌هایم همیشه در راە تو سخاوتمند باشد که مثل تو مهربانی کنم و بخشنده باشم 🌸 خـدایا نشدنی‌ها را به تو می‌سپارم که اگر تو بخواهی تمام نشدنی‌های دنیا برایم شدنی خواهند شد               #آمیـن‌یـارب‌الـعـالـمیـن https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10666

✨سلام علی آلِ یاسین. اَللّهُمَّ‌‌عَجِّل‌‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَجَ‌‌وَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ 🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ازاینکه شهید و کانال رو به دوستان خودمعرفی میکنید بی نهایت متشکریم. 🕊دوستان جدید:ضمن خیرمقدم💐 👌پُستهاهر۲۴ساعت یکباربارگزاری میشود. هدیه به۱۴معصوم؛شهدا؛اموات صلوات. اللهم الرزقناشهاده فی سبیلک🤲 ━━━✥⃝آمین یارب العالمین https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10466

🕊#زیارتنامه_شهدا🕊 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10154

https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10669 #داستان....دست نزن نَنِه😢 *شب سردی بود ...* *زن بيرون ميوه‌فروشى زُل زده بود به مردمى كه ميوه میخريدند.* *شاگرد ميوه‌فروش، تُند تُند پاكت‌هاى ميوه را داخل ماشين مشترى‌ها میگذاشت و انعام میگرفت.* *زن پیش خودش فكر كرد چه میشد او هم میتوانست ميوه بخرد و ببرد خانه...* *کمی نزديکتر رفت..* *چشمش افتاد به جعبه چوبى بيرون مغازه كه ميوه‌هاى خراب و گنديده داخلش بود.* *با خودش گفت: «چه خوبه سالم‌ترهاشو ببرم خونه».* *می توانست قسمت‌هاى خراب ميوه‌ها را جدا كند و بقيه را به بچه‌هايش بدهد...* *هم اسراف نمیشد و هم بچه‌هايش شاد میشدند.* *برق خوشحالى در چشمانش دويد...* *ديگر سردش نبود!* *زن رفت جلو؛* *نشست پاى جعبه ميوه.* *تا دستش را برد داخل جعبه،* *شاگرد ميوه‌فروش گفت: « دست نزن ننه !* *بلند شو و برو  رد كارت! »* *زن زود بلند شد،* *خجالت كشيد.* *چند تا از مشترى‌ها نگاهش كردند.* *صورتش را قرص گرفت...* *دوباره سردش شد و...* *راهش را كشيد و رفت ...* *چند قدم بيشتر دور نشده بود كه خانمى صدايش زد:* *«مادرجون، مادرجون ! »* *زن ايستاد،* *برگشت و به آن زن نگاه كرد زن لبخندى زد و به او گفت:* *« اينارو براى شما گرفتم. »* *سه تا پلاستيك دستش بود ،* *پُر از ميوه؛ موز، پرتقال و انار ...* *زن گفت : دستت درد نكنه،* *اما من مستحق نيستم.* *زن گفت : « اما من مستحقم مادر ...* *من مستحق داشتن شعور انسان بودن و به هم‌نوع توجه كردن و دوست داشتن همه انسان‌ها و احترام گذاشتن به همه آنها بى‌هيچ توقعى؛* *اگه اينارو نگيرى،* *دلمو شكستى.* *جون بچه‌هات بگير »* *زن منتظر جواب زن نماند،* *ميوه‌ها را داد دست زن و سريع دور شد...* *زن هنوز ايستاده بود و رفتن زن را نگاه میكرد....* *قطره اشكى كه در چشمش جمع شده بود،* *غلتيد روى صورتش دوباره گرمش شده بود...* *با صدايى لرزان گفت:* *« پير شى !...* *خير ببينى...* *آبرومو خریدی مادر»* *🔻هيچ ورزشى براى قلب، بهتر از خم شدن و گرفتن دست افتادگان نیست*❤️ *پیشاپیش یلدای مهربانی که نمادخانواده دوستی و عشق ورزیدن به هم نوع است را شادباش میگویم* *شب چله امسال در هنگام خرید میوه، سهم تنگدستان آبرومند را فراموش نکنیم* 💕 اللهم عجل لولیک الفرج 💚💌 https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10668

بفرمایید شما امروز مهمان سفره این شهید عزیزهستین... رزقتون بوده که😍💌دعوت شدین خاکی که همچنان گرماشو داره #زیارت مجازی... وخاطره گویی ازمعجزات این شهیدبزرگوار #موکب شهدایی https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10675

من ومحمدعلی هم اتاقی بودیم. یادمه یک روز پنجشنبه همینطوری که توی حجره(اتاق) مدرسه علمیه نشسته بودیم چای می‌خوردیم اخبار از یک سری خبرای ناگوار ازمنطقه جنگی داد و محمدباعصبانیت استکان رو به نعلبکی زد و از چای خوردن منصرف شد وگفت: این همه جوان دارند میرن جبهه شهیدمیشن؛ الان منطقه به حضورمان احتیاج داره؛ پس چرا تا میریم دفتراعزام میگن؛ شما واجدشرایط نیستین؟! گفتم: خب؛ چون سن ما خیلی کمتراز قانون اعزامه... کمی مکث کرد و بابغض گفت: پسرخاله علی اکبر؛عصر میایی بریم گلزارشهدا...خیلی دلم تنگ شده برای شهدا...اونجارفتن که مانعی نیست. میخام بهشون متوسل بشم. عصر باهم رفتیم؛ خوب یادمه، محمدعلی با احترام کنار هر مزارشهید می نشست و بعداز خوندن فاتحه یک جمله التماسی میگفت و می رفت سراغ شهیدبعدی... خوشبحالتون؛ ما که جاموندیم؛ به ما میگن سنتون کمه؛ ولی اینابهونه است؛ خیلی ازشماهارو که نگاه میکنم سنتون یا باما یکیه یا کوچکترازماست شهیدشدن لیاقت میخاد؛ و... تورو خدا دعاکنید ماهم روسفیدبشیم. و..... گلزار رفتن ما ساعتها طول کشید و یادمه با زحمت محمدعلی رو از گلزارشهدا جدا کردم .وقتی هم رسیدیم توی خودش بود. من نتونستم روح محمدعلی رو از شهدا جداکنم؛ بالاخره محمدعلی به هر شکل وزحمتی بود رفت جبهه وازقافله شهدا جانماند. بقول خودش که در صوتش هم میگوید: یاران رفتند وبه مقصدرسیدند اما.... مابیچارگان از قافله عقب مانده ایم. 🍁خاطرات شهیدمحمدعلی برزگر 💌روایتگر: آقای علی اکبر چوپانی تصاویر بالا متعلق به شهیدبرزگرمی باشد 💫شادی روح مطهرش صلوات✨ https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10673

🎥 ویدئو #حتما_ببینید داستان شاگردممتازپیغمبر 🌷مقام کسی که زیاد صلوات می فرستد👌 اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 👌رفقای پویشی: صلواتهای هفتگی فراموش نشود✨🕊 💫دوستان جدید: ضمن خیرمقدم هرچقدر صلوات که درتوانتون بود هرهفته پنجشنبه شروع کنید(به نیت ظهور آقا ) هفته ای که وقت داری بیشتر هفته ای که وقت ندارین ۱۴صلوات هم خوبه https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10673

👌این ماجرا واقعیست😭 ریشه تمام مشکلات خشم...😡 🎥این کلیپ همه رو شوکه میکنه؛ افسوس که پشیمانی سودی نداره؛ 😳بادقت ببین وبشنو😭 #بسیارعالی وآموزنده https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10669 بزن روی تصویر باصدا ببین😭

💚تا وقتی کسی در کنارت هست ، خوب نگاهش کن !!! گاهی آدم ها آنقدر سریع میروند که 'حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند ... ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻳﺮ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﻴﻢ ، ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾﺮ !💔 ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ : گاهي ﻳﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺩﺭ ﻫﻮﺍﯼ ﺳﺮﺩ ﻏﻨﻴﻤﺖ ﻣﯽﺷﻮﺩ . . . ! ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﻣﻮﺍﻗﻊ سختی ها ﺗﻨﻬﺎ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ... !💫 ﺩﯾﺪﻥ ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﺁﺷﻨﺎ ﺩﺭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻭ ﻏﺮﺑﺖ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻳﮏ ﻋﺰﻳﺰ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺖ ﻋﺰﯾﺰﻣﯽ ﺷﻮﺩ . . . !💔 ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯﺩﺳﺖ ﻣﯿﺮﻭﺩ ﺧﻮﺑﯿﻬﺎﯾﺶ ﻋﯿﺎﻥ ﻣﯿﺸﻮﺩ . . . ! 🍁ﭘﺎﻳﻴﺰ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ٬ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻗﺸﻨﮓ ﻭ ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮﻣﯽ ﺷﻮﺩ . . . !🍂 ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯿﺸﻮﺩ ..! ﯾﮏ ﻟﺒﺨﻨﺪ ، ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﺸﮑﺴﺘﻪ ﺍی ﺭﻭﯾﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ . . . ! تا ميتوانيم قدر داشته‌هایمان را بدانیم .! ﺯﻧﺪﮔﯽ آنقدرها هم طولانی نیست .... https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10675