eitaa logo
کانال شهید محمدعلی برزگر
8هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
5.4هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط با ما و سفارش کتاب از قفس تا پرواز (زندگینامه شهید محمدعلی برزگر): @ShahidBarzgar ولادت:۵'۳'۱۳۴۵ شهادت ومفقودیت:۱۰'۶'۱۳۶۵ عملیات:کربلای۲ فرمانده:شهیدمحمودکاوه منطقه شهادت:حاج عمران عراق
مشاهده در ایتا
دانلود
نامه واقعی به خدا ( این نامه هم اکنون در موزه گلستان نگهداری میشود) این ماجرای واقعی در مورد شخصی به نام نظرعلی طالقانی است که در زمان ناصرالدین شاه،شاگردی درمدرسه مَروی تهران بود و بسیار بسیار آدم فقیری بود. یک روز نظرعلی به ذهنش میرسد که برای خدا نامه ای بنویسد. نامه ی او در موزه ی گلستان تهران تحت عنوان "نامه ای به خدا" نگهداری میشود. مضمون این نامه : بسم الله الرحمن الرحیم خدمت جناب خدا ! سلام علیکم ، اینجانب بنده ی شما هستم. از آن جا که شما در قران فرموده اید : "و ما من دابه فی الارض الا علی الله رزقها" «هیچ موجود زنده ای نیست الا اینکه روزی او بر عهده ی من است.» من هم جنبنده ای هستم از جنبندگان شما روی زمین. در جای دیگر از قران فرموده اید : "ان الله لا یخلف المیعاد" مسلما خدا خلف وعده نمیکند. بنابراین اینجانب به چیزهای زیر نیاز دارم : ۱ - همسری زیبا و متدین ۲ - خانه ای وسیع ۳ - یک خادم ۴ - یک کالسکه و سورچی ۵ - یک باغ ۶ - مقداری پول برای تجارت ۷ - لطفا بعد از هماهنگی به من اطلاع دهید. مدرسه مروی-حجره ی شماره ی ۱۶- نظرعلی طالقانی نظرعلی بعد از نوشتن نامه با خودش فکر کرد که نامه را کجا بگذارم؟ میگوید،مسجد خانه ی خداست. پس بهتره بگذارمش توی مسجد. می رود به مسجد در بازار تهران(مسجد شاه آن زمان) نامه را در پشت بام مسجد در جایی قایم میکنه و با خودش میگه: حتما خدا پیداش میکنه! او نامه را پنجشنبه در پشت بام مسجد میگذاره. صبح جمعه ناصرالدین شاه با درباری ها میخواسته به شکار بره کاروان او از جلوی مسجد میگذشته، ناگهان به اذن خدا یک بادتندی شروع به وزیدن میکنه نامه ی نظرعلی را از پشت بام روی پای ناصرالدین شاه می اندازه و ناصرالدین شاه نامه را میخواند و دستور میدهد که کاروان به کاخ برگردد. او یک پیک به مدرسه ی مروی میفرستد، و نظرعلی را به کاخ فرا میخواند. وقتی نظرعلی را به کاخ آوردند دستور میدهد همه وزرایش جمع شوند و میگوید: نامه ای که برای خدا نوشته بودید ،ایشان به ما حواله فرمودند پس ما باید انجامش دهیم. و دستور میدهد همهٔ خواسته های نظرعلی یک به یک اجراء شود. این نامه الآن در موزه گلستان موجود است و نگهداری میشود. ✔️این مطلب را میتوان درس واقعی توکل نامید. یادت باشه وقتی میخوای پیش خدا بری فقط باید صفای دل داشته باشی
🕊معلم بسیجی ، سردار شهید فکوری شهید شعبان فکوری را اهل شهرستان جویبار از استان مازندران درباره ویژگی‌های این شهید: تمام زندگی شهید فکوری در یک کوله‌پشتی خلاصه می‌شد و پا به پای شهید چمران در جبهه‌های جنوب می‌جنگید. وی که در جبهه‌های به «آقا داداش» شهرت داشت میان مردم استان مازندران به‌عنوان «چمران مازندران» شناخته شده بود. 🌴شعبان فکوری معلم دبیرستان‌های جویبار، قائمشهر، کیاکلا و فرمانده گروهان سلمان، از گردان مسلم ابن عقیل لشکر 25 کربلا در استان مازندران بود. مجروحیت شهید فکوری در عملیات والفجر 8 با سلاح‌های شیمیایی : چهره وی در اثر این مجروحیت به اندازه‌ای تغییر کرد که حتی فرزندانش او را نشناختند. پیش از شهادتش، سفر زیارتی حج به او پیشنهاد شد، به خانواده‌اش‌ گفته بود که شما به خانه خدا بروید اما من به دیدار صاحب‌خانه خواهم رفت. جمله‌ «خدا نکند جنگ تمام شود و ما زنده بمانیم» نشانه‌ای از نگرانی‌های وی بود و سال 1365 با شهادتش در عملیات کربلای یک بر فراز کو‌ه‌های قلاویزان در منطقه مهران، این نگرانی برطرف شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ شکرگزاری باید در چهارچوب قوانین خداباشه...| جدیدترین سبک زندگی این روزهای انسان‌های خودخواهی که به شکلی که خودشون دوست دارن خدا رو عبادت می‌کنند. حتی غربی‌ها به این نتیجه رسیدند بهترین مدل تشکر ازخدا؛نماز هست. چون ازنظر علمی بسیاری از بیماری‌ها بواسطه حرکات نماز رفع می‌شود. ممنون از استادبزرگوارم🙏
:تلنگر... شوخی نبود که، شب عروسی بود!! همان شبی که هزار شب نمیشود همان شبی که همه به هم محرمند... همان شبی که وقتی عروس بله میگوید به تمامی مردان داخل تالار که نه، به تمام مردان شهر محرم میشود! این را از فیلم هایی که در فضای سبز داخل شهر میگیرند فهمیدم!! همان شبی که فراموش میشود عالم محضر خداست... آهان یادم آمد، این تالار محضر خدا نیست، تا میتوانید معصیت کنید!! همان شبی که داماد هم آرایش میکند... همه و همه آمدند حتی خان دایی... اما ای کاش امام زمانمان هم می آمد، حق پدری دارند بر ما...!! مگر میشود او نباشد!؟ عروس برایش کارت دعوت نفرستاده بود، اما آقا آمده بود... به تالار که رسید سر در تالار نوشته بودند!! دورترها ایستاد و گفت دخترم عروسیت مبارک ولی... ای کاش کاری میکردی تا من هم میتوانستم بیایم... مگر میشود شب عروسی دختر، پدر نیاید!؟ من آمدم اما... گوشه ای نشست و برای خوشبختی دخترکش دعا کرد... چه ظالمانه یادمان میرود که هستی! ما که روزیمان را از سفره تو میبریم و میخوریم، با شیطان میپریم و می گردیم... میدانم گناه هم که میکنیم، باز دلت نمی آید نیمه شب در نماز دعایمان نکنی اشتباه میکنند این روزها نه مانتوهای تنگ و جلو باز مد است. نه ساپورت های رنگاوارنگ نه انواع شلوارهای پاره و مدل های موی غربی و نه روابط نا مشروع و دزدی این روزهافقط در آوردن اشک مهدی فاطمه (عج) مد شده! میخوام ببینم به عشق امام زمان چند بار این پیام رو میفرستید توگروهاتون 🌸✨🍃 بر چهره دل ربای مهدی صلوات ... اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم...🍃✨ 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستانی از مرحوم نخودکی قدرت امام زمان علیه السلام بیشتر است یا قدرت تکنولوژی روز؟!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رسم ايرانيها اينه که : وقتی می خوان كسي رو از عزا در بيارن، براش لباس می برن... خدايا بعد از 2ماه عزا... بر قامت امام عصر، لباس فرج  و بر ما ، لباس تقوا بپوشان  
🌹نامه شهیدمدافع حرم محسن حججی به امام رضا (ع) بسم الله النور، النور... به: انیس النفوس، شمس الشموس، مولا علی ابن موسی الرضا(ع) از :غلام رو سیاه، گنهکار 🌹سلام آقای خوبم از آخرین باری که به پابوستان آمدم تاکنون چندسالی می گذرد؛ و حال که در صحن و سرایت هستم سرتاپا شوق و شعف دارم. 🌹یادم هست دفعه قبل خواسته های زیادی از شما داشتم؛ الان که خوب فکر میکنم به همه ی خواسته هایم رسیده ام. شغل سپاه، عروسی، جور شدن زندگی و... منمونم آقای خوبم، ممنون... 🌹دو روز پیش كه با لباس سبز پاسداری به حرمت قدم گذاشتم چقدر لذت بردم؛ باورم نمیشود؛ همه اینها را از کرم و بزرگی شما میدانم. 🌹مولای من، با ورود به سپاه دریچه ای جدید از زندگی به روی من باز شد؛ اگر روزی هزار بار شکر خدا را بگویم باز هم کم است؛ ارباب من، از لذت های دنیوی هرآنچه که باید می چشیدم را چشیدم... 🌹حال، بی صبرانه مشتاق چشیدنی لذتی اخروی هستم؛ لذتی که نهایتش رضای خداست... 🌹یا رضا، تو را به پدر بزرگوارت موسی بن جعفر(ع) قسم، تو را به فرزند عزیزت جواد الائمه قسم، تو را به خواهر گرامی ات فاطمه معصومه قسم، ضامن من شوید... 🌹آقا جان دوست دارم همانند علی اکبر(ع) در جوانی شهدِ شیرین را بنوشم و جان ناقابلم را فدای شما اهل بیت کنم. 🌹فقط یک خواسته شخصی دیگر دارم؛ مولای من، بر من منت بگذار و را امضاء کن. 🌹امشب شام دوشنبه است؛ می گویند دوشنبه ها و پنج شنبه ها پرونده اعمال ما می رود دست صاحبمان ولی عصر(ع)... 🌹آقای من، تو را به مادرت زهرا(س) قسم، شهادت نامه ام را با امضای خودت مزین کن. آرزو دارم امشب پرونده ام به همراه جواز شهادتم به دست امام زمان(ع) برسد؛ بدون شک با دیدن امضای ضمانت شما، ولی عصر(ع) هم امضاء می کند. 🌹گرچه سرتا پا گناهم، رو سیاهم ضامنم باش ای رضا مانند آهو دِه پناهم... آقای من... مرا از درگاهت ناامید نکن الهی رضاً به رضاک لامعبود سواک دوشنبه/ سه شنبه 94/5/6 حرم امام رضا(ع)/ رواق دار الاجابه 01:34 بامداد محسن حججی❣🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانه‌ای که درآن پدر وجود داشته باشد ۴۰ برابر امن تر از خانه‌ایست که درش ۴۰ تا قفل دارد. خانه ای که مادر باشد چهل برابر راحت تر از هتلی ست که چهل تا خدمه دارد ❤️پدر یعنی امنیت مادر یعنی آرامش💖 خدایا امنیت وآرامش  تمام خانه را بیمه خودت کن.❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آخر هفته یادت نره بهشون سر بزنی👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨کلام حضرت آقا: ❇️ با اجازه مادر سادات"س" رخت عزا را نه از جان، بلکه از تن بیرون آوردیم و عرض می نماییم: یا اباعبدالله الحسین "ع"داغ مصیبت شماواهلبیت عصمت وطهارت علیهما السلام تا ابد در سینه ما خواهد ماند و برای ظهور فرزندبرومندتان که منتقم خون شما خواهندبود درجهت تعجیل در فرجشان دست بردعا خواهیم ماند ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وَ مَن، قلبم رو به خدایی گره زدم؛ که تو هیچ شرایطی، پشتم رو خالی نکرد🤍✨ .‹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❥︎اللهم عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزمان 🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ازاینکه شهید و کانال رو به دوستان خودمعرفی میکنید بی نهایت متشکریم. 🕊دوستان جدید:ضمن خیرمقدم💐 👌پُستها هر ۲۴ساعت یکبار بارگزاری می‌شود هدیه به امام زمان؛شهدا ؛اموات صلوات. التماس دعا.... 🆔@ShahidBarzegar65 🌸🕊 أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج 🕊
♦️با هم دعای فرج را برای سلامتی و فرج آقا امام زمان(عج) می‌خوانیم.
داستان... مستطيع شده بود و به مكه رفته بود و برگشته بود و شده بود حاجي و همه به او مي‌گفتند: حاجلي (حاج علي) اما يك دوست قديمي داشت كه مثل قديم باز به او مي‌گفت: كللي (كل علي ـ كربلايي علي). مثل اينكه اصلاً قبول نداشت كه اين بابا حاجي شده! اين بابا هم از آن آدم‌هايي بود كه تشنه عنوان و لقب هستند و دلشان لك زده براي عنوان! حاج علي پيش خودش گفت: بايد كاري بكنم تا رفيقم يادش بماند كه من حاجي شده‌ام به اين جهت يك شب شام مفصلي تهيه ديد و رفيقش را دعوت كرد. بعد از اينكه شام خوردند، نشستند به صحبت كردن و او صحبت را به سفر مكه‌اش كشاند و تا توانست توي كله رفيقش كرد كه حاجي شده! توي راه حجاز يك نفر سرش به كجاوه خورد و شكست و يك همچين دهن وا كرد، آمدند و به من گفتند حاج علي از آن روغن عقربي كه همراهت آورده‌اي به اين پنبه بزن، بعد گذاشتند روي زخم، فردا خوب خوب شد همه گفتند خير ببيني حاج علي كه جان بابا را خريدي. در مدينه منوره كه داشتم زيارت مي‌خواندم يكي از پشت سر صدا زد «حاج علي» من خيال كردم شما هستي برگشتم، ديدم يكي از همسفرهاست، به ياد شما افتادم و نايب‌الزياره بودم. توي كشتي كه بوديم دو نفر دعوايشان شد نزديك بود خون راه بيفتد همه پيش من آمدند كه حاج علي بداد برس كه الان خون راه مي‌افتد. وسط افتادم و آشتي‌شان دادم همسفرها گفتند: خير ببيني حاج علي كه هميشه قدمت خير است. نزديكي‌هاي جده بوديم كه دريا طوفاني شد نزديك بود كشتي غرق شود كه يكي از مسافرها گفت: حاج علي! از آن تربت اعلات يك ذره بينداز توي دريا تا دريا آرام بشود. همين كه تربت را توي دريا انداختم دريا شد مثل حوض خانه‌مان... همه همسفرها گفتند: خدا عوضت بده حاج علي كه جان همه ما را نجات دادي. خلاصه گفت و گفت تا رسيد به در خانه‌شان: همه اهل محل با قرابه‌هاي گلاب آمدند پيشواز و صلوات فرستادند و گفتند حاج علي زيارت قبول... همين كه پايم را گذاشتم توي دالان خانه و مادر بچه‌ها چشمش به من افتاد گفت: واي حاج علي‌جون... همين را گفت و از حال رفت. خلاصه هي حاج علي حاج علي كرد تا قصه سفر مكه‌اش را به آخر رساند وقتي كه خوب حرف‌هاش را زد، ساكت شد تا اثر حرف‌هاش را در رفيقش ببيند، رفيقش هم با تعجب فراوان گفت: عجب سرگذشتي داشتي كل علي؟!😳
خاطره جالب همسر شهید👌🏼 🔻دوست نداشتم خواستگار زیادی برایم بیاید خیلی از دختر‌ها مدلشان این طور است که دوست دارند خواستگار زیاد داشته باشند، اما من برعکس اصلا دوست نداشتم. اینکه بخواهم با مردی کلام به کلام شوم و بعد جواب منفی دهم برایم سخت بود. یادم هست در دوران دانشجویی با یکی از شهدای دانشگاه خودمان در چالوس، ،خیلی ارتباط برقرار کرده بودم و زیاد به او متوسل می‌شدم. یکبار موضوعی برایم پیش آمد و بلافاصله رفتم سر مزار شهید و از او خواستم کمکم کند. گفتم من دوست ندارم خواستگار زیاد برایم بیاید، دوست دارم تنها خواستگارم همان کسی باشد که در قسمتم قرار است با او ازدواج کنم. از خدا هم خواسته بودم کسی را بفرستد در خانه ما که خودش نشانی بدهد همان کسی است که قرار است با هم ازدواج کنیم. مدتی گذشت تا موضوع پیش آمد. من دختر سخت گیری بودم و باورتان نمی‌شود از جلسه اول خواستگاری تا نامزدی یک هفته طول کشید. جالب است که وقتی رفتیم منزلشان متوجه شدم در کوچه‌ای که به نام است زندگی می‌کنند... 🎙(راوی: همسر شهید) 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پول تو جیبی اربابتم من میدم ... (داستان پول تو جیبی) چادرت را بتکان روزی ما رو بفرست💔 حضرت زهرا (سلام الله علیها)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تفکرکن: وقتی با خانواده ات دور هم جمع شده اید. خیلی ها هستند آرزوی داشتن خانواده را دارند تفکرکن: وقتی داری سرکارت میروی. خیلی ها هستند دربه در بدنبال کار وشغل هستند. تفکرکن: چون تو صحیح و سالم هستی. خیلی ها هستند دارند بخاطر بازگشت سلامتی شان میلیونها خرج میکنند. تفکرکن: چون تو زنده ای و روزی داده میشوی وهنوز فرصت برای جبران زمان داری تفکرکن: چون تو"خدا"را داری و اورا می پرستی و از او طلب کمک میکنی. تفکرکن: چون "تو"خودت هستی. وخیلی ها آرزو دارند که چون "تو" باشند. همیشه فرهنگ تشکروتفکر در گفتار و رفتارت را در محیط زندگی خودت منتشر کن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطره باحال حاج آقا که برای دامادیش رفته بوده کت شلوار بخره😂 ربیع الاول برای همتون سرشار از خير و وبرکت.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌👌حالا که ماه ربیع و ایام شادی وسرورهست گفتم شاید تجربه حاج آقا به کارتون بیاد؛مراقب قیمتهاباشید🥴 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
👌میدونستی⁉️ فلسفه و ریشه کلمه خیاوان (خیابان) در استان اردبیل شهری وجود دارد به نام مشکین شهر که البته نام اصلی این شهر "خیاو" است که در سال ۱۳۱۰ به مشکین شهر تغییر یافته است. در زمان های قدیم عده ای از مردم این شهر به تبریز مهاجرت کرده و در محله ای ساکن شدند که به مناسبت سکونت این عده، به "خیاوان" مشهور شد. یعنی محل سکونت خیاوی ها. شیخ محمدخیاوانی (خیابانی) از اهالی همین محله بود. در زمان حکومت دموکرات ها در تبریز برای اولین بار یکی از محله های تبریز به نام خیاوان (خیابان) آسفالت شد. تا آن زمان هیچ جایی در ایران به آن حجم زیاد آسفالت نشده بود و به این ترتیب"خیاوان " یا خیابان به ایرانیان معرفی شد. از آن به بعد هرجایی در ایران که آسفالت می شد، به آن جا خیاوان یا خیابان می گفتند. خیلی ها فکر می کنند خیابان یک کلمه فارسی است که از دو بخش "خیاب" +" ان " تشکیل شده است در حالی که "خیابان " کلمه ای آذری یا ترکی است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسیارجالب اما واقعی👌 تنهامسجدی که به دستورمستقیم امام زمان ساخته شد. روزگار غریبی است صاحب الزمان باشی و این همه تنها باشی ظاهرا همه ی ما عاشقیم ولی عاشقانه صدایت نمی کنیم آقا...💔! @ShahidBarzegar65 اللهم عجل لولیک الفرج 🌱 (عاقبت مِلکِ غصب وناراضی)
💠استادریاضی بود! برگشت‌گفت: به‌جایِ‌روزه‌گرفتن، دل‌بدست‌بیاورید. گرسنه‌ای‌روسیرکنید! یکی‌ازبچه‌هابلندشدگفـت: استاد! اگه‌مابه‌جایِ‌معادله‌یِ‌ریاضی، تویِ‌امتحان‌یه‌شـعرخوشگل‌بنویسیم، به‌مانمره‌یِ‌قبولی‌میدی؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺مادر شهیدبرزگر: هشتم شهریور۱۳۶۰بود. علی صبح زود از خواب بیدار شد.با اینکه آن زمان در منزل شرایط استحمام با آب گرم را نداشتیم با آب سرد غسل شهادت کرد. بعد به من گفت: «مادر برایم حنا بگذار.» من هم سرش را حنا کردم و برایش به زبان محلیمان شعر می‌خواندم. علی بعد از استحمام خداحافظی کرد و رفت. ظهر بود. می‌خواستم نماز بخوانم که زنگ در به صدا در آمد. پسر کوچکم بود. گفت:علی زخمی شده.» گفتم:نه علی حتما به شهادت رسیده. در آن لحظه خدا صبر عجیبی به من عنایت کرد. اصلا گریه نکردم و آرامش عجیبی داشتم.نمازم را خواندم و به سمت بیمارستان شهید یحیی ‌نژاد رفتم. زمانی که به بیمارستان رسیدم و خودم را معرفی کردم مرا بالای سر جنازه علی بردند. تمام صورتش پر خون بود. ۸گلوله به بدنش اصابت کرده بود که ۶گلوله به قلبش و ۲ گلوله دیگر به بازو و کلیه‌هایش اصابت کرده بود. با اینکه بخاطر از دست دادنش ناراحت بودم؛ اما گفتم:آفرین به تو پسر، آفرین، خدا از تو راضی باشد. منافقین هیچگاه آسوده نخواهند بود چرا که دستشان به خون فرزندان ما آغشته است و این خون گریبان آن‌ها را خواهد گرفت. برزگر دقت کنید.این شهیدبزرگوار تشابه اسم وفامیلی با شهیدمحمدعلی برزگردارند. اشتباه نکنید. ما طبق وظیفه هر روز از دوشهیدخاطره میزاریم.دیشب نوبت شهیدعلی برزگر بود. اگر تاریخ شهادت شهیدمحمدعلی و علی برزگر روباهم مقایسه کنید متوجه میشین.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدقه اول ماه رو گذاشتین؟ استاد عالی 💢 معجزه صدقه در دفع بلا و مشکلات... 🔸کوتاه و شنیدنی👌