eitaa logo
کانال شهید محمدعلی برزگر
8هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
5.4هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط با ما و سفارش کتاب از قفس تا پرواز (زندگینامه شهید محمدعلی برزگر): @ShahidBarzgar ولادت:۵'۳'۱۳۴۵ شهادت ومفقودیت:۱۰'۶'۱۳۶۵ عملیات:کربلای۲ فرمانده:شهیدمحمودکاوه منطقه شهادت:حاج عمران عراق
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃.یا ابا صالح المهدی ادرکنی 💐اَللّهُمَّ‌‌عَجِّل‌‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَجَ‌‌وَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ 🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ازاینکه شهید و کانال رو به دوستان خودمعرفی میکنید بی نهایت متشکریم. 🕊دوستان جدید:ضمن خیرمقدم💐 👌پُستهاهر۲۴ساعت یکباربارگزاری میشود. هدیه به۱۴معصوم؛شهدا؛اموات صلوات. اللهم الرزقناشهاده فی سبیلک ━━━✥⃝آمین یارب العالمین. https://eitaa.com/joinchat/4051894643C7e13248c4d أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🙏 عذرخواهی میکنم ازاینکه تعداد پیام‌ها بسیارزیاده واقعا دونفر نمیرسیم همه رو بخونیم. ازلطف همه شماخوبان متشکریم. اگر کانال مورد رضایت قرارگرفته؛لطف خدا وشهداست و همراهی وفعالیت شماعزیزان. تندرست وبرقرارباشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی به امیدتو... ♦️با هم دعای فرج را برای سلامتی و فرج آقا امام زمان(عج) می‌خوانیم. السلام علیک یا صاحب الزمان عج https://eitaa.com/joinchat/4051894643C7e13248c4d
امروز ساعت ۵ صبح دخترم بیدارم کرد گفت: بابا من بیرون کار دارم من و میبری ؟ گفتم: اره دخترم میبرم وقتی امدم از در پارکینگ بیرون تو ماشین نشستم تا دخترم بیاد دیدم یه اقای پاکبانی داره کوچه رو جارو میکنه ولی خیلی ناشیانه و اصلا معلومه بلد نیست خب من پاکبان کوچه رو میشناختم اقای عزیزی یه پیرمرد خوش برخورد و با حال بود.. ولی نوع جارو كردن این كمى ناشيانه بود؛ تا حالا در طى صدها روز ده ها پاكبان رو ديدم و حاليم بود كه اين يارو اين كاره نيست؛ رفتم دخترم و رساندم و برگشتم دیدم هنوز داره با آشغالها بازی میکنه. كم كم اين مشكوك بودنش رفت رو مُخم. در ماشین رو باز كردم و صداش كردم «عزيز خوبى؟ يه لحظه تشريف بيار. خيلى شق و رق اومد جلو و از پشت عينك ظريف و نيم فريمش خيلى شُسته رُفته جواب داد: «سلام. در خدمتم مشكلى پيش اومده؟» از لحن و نوع برخوردش جا خوردم. نفس هاش تو سحرگاه زیادی پر انرژی بود؛ به ذهنم رسید که یه کم مهربان تر برخورد کنم. "خسته نباشی گفتم بیا تو الاچیق یه قهوه بزنیم" بعد تكه پاره كردن يه چندتا تعارف اومد داخل و نشست. اون يكى هدفون هم از گوشش در آورد؛ دنباله سيم هدفون رو با نگاهم دنبال كردم كه ميرفت تو يقه ش و زير لباس نارنجى شهرداريش محو مي شد. پرسيدم «چى گوش ميدى؟». گفت: «يه كتاب صوتى به زبان انگليسيه». كنجكاوتر شدم : « انگليسى؟! موضوعش چيه؟» گردنشو كج كرد و گفت: «در زمينه اقتصادسنجى». شكّم ديگه داشت سر ريز مي شد! « فضولى نباشه؛ واسه چى يه همچی چيزى رو مى خونى؟». با يه حالت نيم خنده تو چهره ش گفت: «چيه؟ به يه پاكبان نمياد كه مطالعه داشته باشه؟ ... به خاطر شغلمه. » از سرایدار ساختمان دو تا ابجوش گرفتم دو تا علی کافه انداختم رفتم سر میز متعجب تر پرسیدم که متوجه نميشم اين اقتصاد و سنجش و اين داستان ها چه ربطي به كار شما داره؟». نگاه ش را يه لحظه برگردوند و بعد دوباره به سمت من نگاه كرد و گفت: « من استاد هستم تو دانشگاه. » قبل از اينكه بخام چيزي بپرسم انگار خودش فهميد گيج شدم و ادامه داد: « من پدرم پاكبان اين منطقه است. اقاى عزيزى. در مورد شما و روانشاد پسرتونم هم براى ما خيلى تعريف كرده همیشه میگفت یه پهلوون تو کوچه هست که مهربانه. امشب تا دیدم شناختمون چون عکس تون رو با بابا دیده بودم. جناب خمارلو من دكتراى اقتصاد دارم؛ و دو تا داداشم يكي مهندسه و اون يكى هم داره دكتراشو مي گيره. به پدرم هر چى ميگيم زير بار نمى ره که بازخريد شه؛ ما هم هر ماه روزايي رو به جاى پدرمون ميايم كار مى كنيم كه استراحت كنه. هم كمكش كرده باشيم هم يادمون نره با چه زحمتى و چطورى پدرمون ما رو به اينجا رسوند.» چند لحظه سكوت فضای بین ما رو گرفت و نگاه مون تو هم قفل شده بود. استكان رو گذاشتم رو ميز و بلند شدم رفتم سمتش. بغلش كردم و گفتم «درود به شرفت مرد. قدر باباتم بدون. خيلى آدم درست و مهربونیه.. اللهم صل علی محمدوال محمدوعجل فرجهم https://eitaa.com/joinchat/4051894643C7e13248c4d
قهرمان دریا ... در بحبوحه جنگ با عراق در خلیج فارس ، محسن رضایی فرمانده سپاه به نزد امام رفت و گفت: صدام نفتکش‌هایمان را می‌زند اما خودش نفتش را با پرچم کشورهای دیگر می‌فروشد! حضرت امام گفت اگر من بودم آن کشتی‌های دیگر را می‌زدم و در آن زمان نادر مهدوی شد قهرمان اسلام! سرانجام نادر در شب ۱۶ مهر ۱۳۶۶ درحالیکه در خلیج همیشه فارس به مدت سه ساعت با قایق موتوری کوچک خود با نیروی هوایی و دریایی آمریکا درگیر و یک هلیکوپتر پیشرفته آنها را از طریق موشک دوش پرتاب استینگر سرنگون کرده بود، اسیر و سپس بر عرشه ناو جنگی شیطان بزرگ شهید شد. چند روز بعد و زمانیکه عباس عراقچی (از مذاکره کنندگان برجام) به عمان رفته بود تا پیکر مطهر ایشان را تحویل بگیرد، معلوم شد که آمریکاییها او را بوسیله شکنجه و از طریق وارد کردن میخ‌های آهنی بلند به قفسه سینه‌اش به کاروان عاشورا رسانده اند. " لبیک یا حسین" https://eitaa.com/joinchat/4051894643C7e13248c4d
28.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌اگر یکبار زیارت آقا رفته باشین مطمئنم شنیدنش همتونو خوشحال میکنه. اگر در عمرتون زیارت امام رضاع رفتین این کلیپ مال شماست 💚 اگر هم نرفتین حتما حتما ببینید👌🏼https://eitaa.com/joinchat/4051894643C7e13248c4d
🕊خوابی که برای رهبرمان دیدند. 📚 برشی از کتاب ... امّا خواب رفيقم. البتّه ابتدا اين را بگويم كه او هم از روحانيون و ازجمله‌ى آخرين كسانى بود كه در اين زندان، هم‌زندان من بود و تا حدودى هم به حكومت ستمگر گرايش داشت؛ ولى بااين‌همه زندانى شد و كتك خورد، و شايد هم براى اينكه با روش خودش از من اطّلاعات كسب كند، به سلّول من فرستاده شده بود. البتّه من آزاد شدم و او در زندان ماند. من خواب او را از زبان خودش بيان ميكنم. گفت: «در خواب ديدم كه به همراه شما به حرم حضرت عبدالعظيم حسنى در شهر رى رفتيم. شما درحالى‌كه به گلدسته‌ى بلند حرم نگاه ميكردى، به من گفتى: من ميخواهم به بالاى اين گلدسته بروم. من گفتم: اين كار غيرممكن است. گفتى: خير، ممكن است. ناگهان ديدم شما از زمين بلند شدى و به بالاترين نقطه‌ى گلدسته رفتى. وقتى به بالاى گلدسته رسيدى، درحالى‌كه به‌عنوان خداحافظى دست تكان ميدادى، از دور مرا صدا زدى و گفتى: ديدى من ميتوانم اين كار را بكنم‌؟ من هاج‌وواج مانده بودم و با شگفتى و حيرت به شما نگاه ميكردم، كه ناگهان شما از بالاى گلدسته اوج گرفتى؛ چنان‌كه گويى پرواز ميكنى. سپس با من با اشاره‌ى دست خداحافظى كردى و به‌سوى آسمان بالا رفتى!» وقتى خوابش را برايم تعريف كرد، گفتم حتماً تعبير آن، شهادت است! البتّه چنين نبود، بلكه تعبيرش آزادى بود؛ چون چند روزى نگذشت كه از زندان آزاد شدم. روایتگر:حضرت آیت الله خامنه ای (این خواب رو هم بند حضرت آقادیدند) https://eitaa.com/joinchat/4051894643C7e13248c4d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 هم هم بگیریم طنز باید نکته آموزنده داشته باشه.😊 حالا خودتون تحلیل کنید. اشکالات ایشون رو.... https://eitaa.com/joinchat/4051894643C7e13248c4d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیکری که از میان ده ها تُن مواد منفجره سالم تفحص شد⁉️😢الله اکبر... این معجزه بزرگیست. روایت امدادگر لبنانی از لحظه پیدا شدن پیکر شهید سیدحسن نصرالله شادی روح مطهرش صلوات✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حلالی که حرام شد...😔 آخه چرا⁉️ این طور معامله هیچ خیر وبرکتی نداره که هیچ... فروشنده مطمئن باشه یک روز عین همین ضرر براش اتفاق خواهدافتاد. 👌هروقت ماهی خریدمیکنید حواستون باشه //eitaa.com/joinchat/4051894643C7e13248c4d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایات عجیب آخرالزمانی درباره سقوط اسرائیل حجت‌الاسلام امینی‌خواه .پیشگویی کتابی که حقایق بسیارجالب از دنیای بعداز جنگ چه خواهدشد؟ بر امتهای اسلامی چه خواهدگذشت؟ به ما میگه...😱⁉️⁉️⁉️⁉️🤔 چه موافق جنگ ایران و اسرائیل باشین یامخالف بازم شنیدنیه👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹دزدی که اهل عبادت و تقوا شد آقا سید مهدی قوام(ره) مرد بسیار بزرگ و اهل دلی بود. اعجوبه ای بود! یک شب دزدی وارد منزلش می شود، فرشی را جمع کرده و در حال بردن آن بود. آقا سید مهدی بیدار می شود، با کمال خونسردی به او می گوید: می خواهی این فرش را چه کنی؟ دزد می گوید: می خواهم آن را بفروشم. آقا سید مهدی می گوید: اگر خودت آن را بفروشی از تو ارزان میخرند، من اين فرش را به تو میبخشم، حلالت باشد. فرش را ببر آخر بازار عباس آباد، بگو من را سید مهدی فرستاده؛ فرش را به قیمت بفروش و برو کاسب شو. الله اکبر از این بزرگی! بعدا دیدند همان شخص اهل عبادت و تقوا شده و از پول همان فرش کاسبی راه انداخته است. روایتگر: استادفاطمی نیا ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ میگم اگر ما جای مرحوم قوام بودیم چکارمیکردیم⁉️🤔 https://eitaa.com/joinchat/4051894643C7e13248c4d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمیدونم چه حاجتی داری... ولی...یک نگاه آقا برای تمام درهای بسته زندگیت کافیه رفیق. هر چقدر که می‌توانی صبور باش آرام و صبور… نه اینکه غصه‌ها را رج به رج، ردیف به ردیف، بچینی توی دلت و دم نزنی و غمباد بگیری و آنوقت بگویی که صبورم…! “صبور باش” یعنی: آنقدر فیتیله‌ی چراغِ توکلت را بالا بکشی، که نور آرامش حضورش تمام دلت را روشن کند… تمام دلت را به امید فردا که نه، به امنیت همین لحظه به شیرینی همین الان روشنِ روشن کند… بگذار گریه‌هایت که تمام شد، آفتاب مهربانی‌اش بتابد به گوشه گوشه‌ی دل و جانت… آرام بگیر که خدا همیشه به موقع و سر وقت از راه می‌رسد به دوستان امام_رضاع بین ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی و پدر بزرگوار امام‌زمان هستیم. امام رضا ع هم بهترین واسطه برای عیدی گرفتن از امام زمان عج هستند 🙏تشکرمیکنم از این کلیپی که دوستان لطف کردند برامون به نیابت ازهمه ازحرم ارسال کردند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا ضامن آهو ادرکنی 😭🤲🌸🍃.یا ابا صالح المهدی ادرکنی 💐اَللّهُمَّ‌‌عَجِّل‌‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَجَ‌‌وَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ 🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ازاینکه شهید و کانال رو به دوستان خودمعرفی میکنید بی نهایت متشکریم. 🕊دوستان جدید:ضمن خیرمقدم💐 👌پُستهاهر۲۴ساعت یکباربارگزاری میشود. هدیه به۱۴معصوم؛شهدا؛اموات صلوات. اللهم الرزقناشهاده فی سبیلک ━━━✥⃝آمین یارب العالمین. https://eitaa.com/joinchat/4051894643C7e13248c4d أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی به امیدتو... ♦️با هم دعای فرج را برای سلامتی و فرج آقا امام زمان(عج) می‌خوانیم. السلام علیک یا صاحب الزمان عج https://eitaa.com/joinchat/4051894643C7e13248c4d
🍂🌺🍂🌺🍂🌺 📝.❗️ ✍در سال ۱۲۶۴ قمرى، نخستین برنامه‌ى دولت ایران براى واکسن زدن به فرمان امیرکبیر آغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانانى ایرانى را آبله‌کوبى مى‌کردند. اما چند روز پس از آغاز آبله‌کوبى به امیر کبیر خبردادند که مردم از روى ناآگاهى نمى‌خواهند واکسن بزنند. 🔹به‌ویژه که چند تن از فالگیر‌ها و دعانویس‌ها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه یافتن جن به خون انسان مى‌شود. هنگامى که خبر رسید پنج نفر به علت ابتلا به بیمارى آبله جان باخته‌اند. امیر بى‌درنگ فرمان داد هر کسى که حاضر نشود آبله بکوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد. 🔸او تصور مى کرد که با این فرمان همه مردم آبله مى‌کوبند. اما نفوذ سخن دعانویس‌ها و نادانى مردم بیش از آن بود که فرمان امیر را بپذیرند. شمارى که پول کافى داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله‌کوبى سرباز زدند. شمارى دیگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبار‌ها پنهان مى‌شدند یا از شهر بیرون مى‌رفتند. 🔹روز بیست و هشتم ماه ربیع الاول به امیر اطلاع دادند که در همه‌ى شهر تهران و روستاهاى پیرامون آن فقط سى‌صد و سى نفر آبله کوبیده‌اند. در همان روز، پاره دوزى را که فرزندش از بیمارى آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امیر به جسد کودک نگریست و آنگاه گفت : ما که براى نجات بچه‌هایتان آبله‌کوب فرستادیم. 🔸پیرمرد با اندوه فراوان گفت : حضرت امیر، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبیم جن زده مى‌شود. امیر فریاد کشید : واى از جهل و نادانى، حال، گذشته از اینکه فرزندت را از دست داده‌اى باید پنج تومان هم جریمه بدهی... پیرمرد با التماس گفت : باور کنید که هیچ ندارم.. امیرکبیر دست در جیب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت : 🔹حکم برنمى‌گردد، این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز. چند دقیقه دیگر، بقالى را آوردند که فرزند او نیز از آبله مرده بود. این بار امیرکبیر دیگر نتوانست تحمل کند. روى صندلى نشست و با حالى زار شروع به گریستن کرد... در آن هنگام میرزا آقاخان وارد شد. او در کمتر زمانى امیرکبیر را در حال گریستن دیده بود. 🔸علت را پرسید و ملازمان امیر گفتند که دو کودک شیرخوار پاره دوز و بقالى از بیمارى آبله مرده‌اند. میرزا آقاخان با شگفتى گفت: عجب، من تصور مى‌کردم که میرزا احمدخان، پسر امیر، مرده است که او این چنین هاى‌هاى مى‌گرید. سپس، به امیر نزدیک شد و گفت: گریستن، آن هم به این گونه، براى دو بچه‌ى شیرخوار بقال و چقال در شأن شما نیست. 🔹امیر سر برداشت و با خشم به او نگریست، آنچنان که میرزا آقاخان از ترس بر خود لرزید. امیر اشک‌هایش را پاک کرد و گفت: خاموش باش. تا زمانى که ما سرپرستى این ملت را بر عهده داریم، مسئول مرگشان ما هستیم. میرزا آقاخان آهسته گفت : ولى اینان خود در اثر جهل آبله نکوبیده‌اند. امیر با صداى رسا گفت : و مسئول جهلشان نیز ما هستیم... 🔸اگر ما در هر روستا و کوچه و خیابانى مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم، دعانویس‌ها بساطشان را جمع مى‌کنند. تمام ایرانى‌ها اولاد حقیقى من هستند و من از این مى‌گریم که چرا این مردم باید این قدر جاهل باشند که در اثر نکوبیدن آبله بمیرند. امیرکبیر خدمات زیادی به کشور کرد . میدونستین امیرکبیر قبرش کربلا درجوار امام حسین ع هست⁉️ لحظه بریدن رگ دستش خون زیادی ازش رفت اما یادتشنگی امام حسین ع افتاد و آب نخورد و تشنه جون داد. وعزیز امام حسین ع شد. https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9137
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهیدی که موقع دفن قرآن خوند ....... ماجرا از زبان مادر شهید . ✨ارسالی از بارانی زاده https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9137
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوشا به حالت که رهبرت ازت راضی بود ⭕️دلنوشته دختر شهید رئیسی 🔸امروز داشتیم یک دسته از دارو ها را جابجا می کردیم. مامان گفتند ببین روی این کرم ها چی نوشته بلند خواندم کرم ترک پا ، کرم ....، ... دلم تکان خورد دیدم مامان زیر دست هایشان بی صدا گریه می کنند. مدت زیادی بود که به خاطر سفر های زیاد و پشت هم و سفر با ماشین تو جاده های سخت زانو های بابا درد های زیادی داشت . گاهی حتی نشستن در نماز براشون سخت میشد . به زحمت نماز می خواندند. این هفته های قبل از شهادت درد پا اذیت می‌کرد. یک دکتری آمده بود چسب درد زده بود . نمی دونم چسب درد رو بد زده بود، چسب بد بود یا پوست حاج آقا خیلی حساس بود که اطرافش پر از تاول شده بود. کار به اورژانس و پانسمان و...کشید. من با شنیدن این خبر خیلی بهم ریختم. از تصور دردی که می کشیدن خیلی اذیت بودیم. حساسیت فصلی پوستی هم اضافه شده بود . پاشنه پاشون ترک میزد. این همه کرم برای همان بود. وقتی می رفتند تبریز هنوز پاشون پانسمان داشت. پوست حساس لطیف و پانسمان و تاول ها همه در چند ثانیه سوخت . بعد تر ها فهمیدیم بخشی از پای ایشان در ورزقان جا مانده بود و دوستانمان همانجا به خاک سپرده اند. پیکر اربا اربا سهم روضه های شب هشتم محرم بود برای حاج آقا.. 🇮🇷 شادی روحش صلوات✨ https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9137 👌رفقا اگر دلی موافقین هرشب موقع خواب یک آیه الکرسی برای سلامتی آقا و رزمندگان اسلام بخونیم.هرکس موافقه...یاعلی..🤚 https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9140
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌مراقب باشیم مثل جریان مردمِ دولت امیرکبیر شایعاتِ دروغ؛ مارو به اشتباه نندازه. دشمن روی فکر و حماقت مخاطبش حساب ویژه حساب بازکرده برای همین حرفای دروغش روی آدمهای زودباور اثرمیکنه. طرفدار کشور و مدافعان امنیت باشیم. سلامتی و موفقیتشون صلوات✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفته بودم سوی... خیلی زیباست حتماببینید پنجشنبه رسید رفقای پویشی به عشق امام‌زمان و شهدا هرچندصلوات که درتوان دارین هدیه کنید https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9137 ممنون از اعضای کانال
همسر خلبان شهید «ابراهیم دل حامد» از تهران گفت: شهیدان «دل حامد» هر دو خلبان بودند.اگر چه پیکر همسرم «ابراهیم» بعد از 23 سال بازگشت و برادرش همیشه در خلیج فارس مفقود الاثر شد. اما آن دو قهرمان هنوز گمنام اند نزدیک به 9 سال از وضعیت همسرم بی اطلاع بودم، ادامه داد: در این مدت با مرکز صلیب سرخ در سوئیس و بعد در تهران مکاتبه می کردم که البته به نتیجه ای نرسیدم. پس از بازگشت آزادگان به کشور، با تهران تماس گرفتم و گفتند که آقای جمشید اوشال، هم دوره شهید دل حامد در آمریکا که بیست و پنجم مهر 1359اسیر شده بود، آزاد شده است. ایشان را می شناختم. با خانه شان تماس گرفتم و سراغ ابراهیم را گرفتم. آقای اوشال گفت «خانم دل حامد، خدا به شما صبر حضرت زهرا (س) بدهد». گفتم «چرا این حرف را می زنید؟» گفت «عراقی ها عکسی از ابراهیم به من نشان دادند که لباس زیر به تن داشت و دست هایش از پشت بسته و پاهایش هم بسته بود. از دهان ابراهیم خون می آمد. از عراقی ها پرسیدم شما این فرد را کشته اید؟ عراقی ها گفتند زمانی که از هواپیما افتاده، مرده است.» روحشان شاد🌺 https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9138
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان شخصی که در برزخ می لنگید؟! تأثیر شگفت آور خیرات برای اموات مجتهدی_تهرانی https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9139
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قضاوت❌ زن ومردجوانی به محله جدیدی اسبا‌ب‌کشی کردند. روزبعدضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایه‌اش درحال آویزان کردن رخت‌ های شسته است و گفت : لباس‌ها چندان تمیز نیست. انگار نمی‌داند چطور لباس بشوید. احتمالا باید پودر لباس‌شویی بهتری بخرد.همسرش نگاهی کرداما چیزی نگفت. هربار که زن همسایه لباس‌های شسته‌اش را برای خشک شدن آویزان می‌کرد، زن جوان همان حرف را تکرار می‌کرد تا اینکه حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباس‌های تمیز روی بند رخت تعجب کردوبه همسرش گفت: “یاد گرفته چطور لباس بشوید. مانده‌ام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده.. ”مرد پاسخ داد: من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره‌هایمان را تمیز کردم! زندگی هم همینطور است. وقتی که رفتار دیگران رامشاهده می‌کنیم، آنچه می‌بینیم به درجه شفافیت پنجره‌ای که از آن مشغول نگاه ‌کردن هستیم بستگی دارد. قبل از هرگونه انتقادی،بد نیست توجه کنیم به اینکه خوددر آن لحظه چه ذهنیتی داریم و از خودمان بپرسیم آیا آمادگی آن راداریم که به‌ جای قضاوت کردن فردی که می‌بینیم، درپی دیدن جنبه‌های مثبت او باشیم . . . https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9141
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببین این اسرائیلی چه خوابی دیده⁉️ کی باورش میشد یه وقتی این صهیونیستی منشه امیر روزنامه‌نگار اسرائیلی هم رویای صادقه ببینه!؟👆‌‌‌‌🇮🇷 #ایران