بعد از نماز شام خوردیم حوالی ساعت ۹بود چند دسته کامیون مایلر کمپرسی رسیدن 🚛🚚 هر دسته ۲۵نفری با ساک غواصی و اسلحه باید داخل یه فضای ۱۵متری مینشستن 😢هر طوری بود همه نشستن راه افتادیم مقصد نامعلوم بود برامون پاهامون درد گرفته بود اما به این امید بودیم الان میرسیم پیاده میشیم بعد دو ساعت ماشین ایستاد خوشحال شدیم که بپریم بیرون گفتند خط مشکوک باید بمونید خیلی بچها خسته بودن بعد سه ساعت گفتن پیاده شید 😢دو شب با سختی اونجا موندیم اما همه به هدفمون ایمان داشتیم و سختی برامون مهم نبود 💪👌فردا ساعت سه همه غسل شهادت کردند و لباس هارا به تن و صیغه برادری خوندیم خیلی ها میدونستن شب اخرشون😭 ساعت پنج زدیم به اب و بعد از توقف و خوندن نماز وقتی هوا تاریک شد راهی خط دشمن شدیم خط مشکوک بود منور همه جا رو روشن کرده بود رسیدیم پشت دژ خین و بوارین که با سیم خاردارهای حلقوی سه متری و بشکه های فو گاز تله گذاری شده بود😡 بچهای تخریب راه باز کردن وقتی بچها وارد معبر شدن و به سمت نهر خین راهی بودن یکدفعه انواع تیربارو چهارلول و دوشکا و ارپیچی نهر برد زیر اتیش خیلی ها شهید شدن و مجروح شهید احمد معطی تیر به چشمش خورد افتاد لای سیمهای خاردار 😔طلبه عزیزمون حسین اشکوری پاهاش داخل نهر بود و بدنش بالا و تیرهای زیادی خورد اما ذکر گفتنشو قطع نمیکرد😭😭ارپیجی زن ها نمیتونستند تیربارهارو خاموش کنن محمد رضا اسحاقی چندتا ارپی جی زد اما پرهاش به سیم خاردارها گیر میکردن 😔۲۰نفر موندیم و موفق شدیم خط بشکنیم واردجزیره بوارین بشیم اسلحه ها نم کشیده بودن کار نمیکردن و تنها سلاحمون نارنجک ساچمه ای بود 😔بعد از پنج ساعت درگیری همچنان فشار بعثی ها زیاد بود و لحظه به لحظه بیشتربچها اماده عقب نشینی شدن منم به خاطر سن کم و جثه ریزم زودتر فرستادن برگردم عقب خیلی ها شهید شدن 😭با شهید غلامی اومدیم لب کانال از خین رد بشیم دیدم پیکر شهدا شناور 😭علی رفت تو اب هنوز دو متر نرفته بود تیر خورد به سرش شهید شد 😭من اولین عملیاتی بود که شرکت میکردم ترس عجیبی داشتم با توکل پریدم تو اب و از خین بیرون اومدم باورم نمیشد زنده ام داشتم میدویدم که با یه انفجار پشت سرم بیهوش شدم بهوش اومدم دیدم نصف تنم تو اب و صدای بعثی ها میاد که داشتن بچهارو که داخل معبر شب قبل شهید و مجروح شده بودن تیر خلاصی میزنن😡فقط گریه میکردم حدود یه ساعت شهدا شده بودن وسیله سرگرمیشون 😭😭😭بعد رفتن منم شروع کردم به عقب رفتن بدنم رمقی نداشت غروب بود ابوالقاسم احمدی تبار دیدم به نی چسبیده بود 😔نمیتونست حرف بزنه بدنش و دستهاش پر ترکش بود گفتم بیا بریم با سرگفت نه ولی من رفتم پشتشو شروع کردم به هول دادنش گم شده بودیم هوا تاریک بود
با نی چیزی شبیه تخت درست کردم که بهش چباشه میگفتیم به سختی ابوالقاسم گذاشتم روش و خودمم افتادم روش از سرما میلرزیدیم درد شدیدی داشتم😔 یه ربع به حال خودم تو دردم میپیچیدم دردم که کمتر شد تاریک بود چهرشو نمیدیدم صداش زدم ابوالقاسم ابوالقاسم اما جوابی نمیداد😔گوشمو گذاشتم رو قلبش دیدم مظلومانه بدون شکایت و ناله اسمونی شده😭😭😭سرما شدیدی بود مجبور شدم پیکر ابوالقاسم بذارم روم گرم شم 😭😭😭😭صبح با ابوالقاسم خدا حافظی کردم رد سیم تلفن بچه های اطلاعات گرفتم و برگشتم عقب و رفتم مقر شهید صادقی در کنار باز ماندگان گردان😔
مزارشهید ابوالقاسم احمدی تبار گلزارشهدای قم🌷
🎪کربلا یعنی عشق➕اعتقاد
🏝در هجوم دشمنان، و میان طوفان مصیبات است که آسان میشود، شناختن مرد از نامرد، و مؤمن از منافق؛ میدان امتحانی که لرزه به دلها می افکند به شدت؛👈«هُنالِكَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالًا شَدِیدا»📖[أحزاب/11]
👌اما سربلند و پیروز این میدان، تنها حسین است و زینب-علیهما السلام- که در مصافِ آنهمه بلا و مصیبت، حتی چشم به هم زدنی هم، مردّد نشدند در عشق خداوند، و با تمام جان و مالشان،مجاهده نمودند در دفاع از قرآن و اسلام؛👈«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّه»📖[حجرات/15]
َ💌آری پای عشق که درمیان باشد،تحمل بلا آسان میشود، و همین عشق و اعتقاد بود که زینبِ علی را علیرغم آنهمه مصیبت،همچنان کرّار و رزمندۀ قرآن نگه داشته بود بعد از آن غروب خونین؛👈اعتقاد به اینکه خودش و برادرش، و تمام هستی اش، در مِلکیت و فرماندهی خدایی است که بازگشت همه بسوی اوست یقینا؛👈«إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون»📖[بقره/156]؛🎁به پاس 👆همین عشق و مقاومت، شبانه روزی، درود و صلوات، نثار حضرتش می نماید، پروردگارش؛ و غرق رحمت و مهربانی اش میکند إلی الأبد؛👈«أُولئِكَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ»📖[بقره/157]؛
🙇ما نیز اگر گاه گاهی-زبانم لال-دریغ میکنیم جان و مالمان را از قرآن و اسلام،مرضمان،ضعف 👆همان عشق و اعتقادی است که زینب-سلام الله علیها- کاملش را داشت و ما نداریمش؛حتی در فرکانس پایین ترِ پایین تر😔؛👈اعتقاد به اینکه خودمان و هرچه داریم دوروبرمان🏡🚗💰،درمِلکیت و فرماندهی خداست✅ ولی لعنت بر شیطان و محبت دنیا،که از خیمۀ حسین و زینب-علیهما السلام-جدایمان میکنند گاه و بیگاه؛وبجای سرودن«مارأَیتُ إلّا جَمیلاً» درمیدان بلاومصیبت،فریاد بلند میکنیم😩 به آه و شکایت!⚠
🌷خواهرِ حسین علیه السلام،اعتقادش«إِنَّا لِلَّهِ»بود که شعارش این شد در مصاف مصیبات📢«وما رأيت إلا جميلا»
⏰تا فرصت هست زینبی شویم با اصلاح و تقویت اعتقادمان به خدا وقبر و قیامت و همچنین ولایت و شناخت دشمن ! ثبت کنیم نام خود را در تبار کربلایی ها🎪
وقتی که دشمنان نظام تبیلغ می کردن که محصلین روبا اجبار به جبهه میارن و دانش آموزاهم برای فرار از درس به جبهه می رون 😡روزی فرمانده گردان به میون رزمندهای کم سن و سال اومدو گفت: عملیاتی در پیش و برای باز کردن معبر نیاز به تعدادی نیروی از جان گذشته داریم که خودشون و روی مین ها بندازن تا راه برای دیگر رزمنده ها باز بشه😔 و گفت هر کی حاظر ثبت نام کنه
اولین نفری که بلند شد من بودم و برای رفتن اعلام آمادگی کردم💪غیر ازمن تعداد قابل توجهی نوجوان نیز ثبت نام کردن👌 حسین بهم گفت امیر نرواصلا از پدرو مادرت اجازه گرفتی گفتم اجازه حضور تو جبهه بهم دادن قطعا خودشونو برای شهادت منم اماده کردن ☺️
همه نیروهایی که ثبت نام کرده بودن روبه خط کردن و از روی لیست سوار اتوبوس شدن 👌همه خوشحال از اینکه تا ساعاتی دیگه به ملاقات خدا میریم 😇
من از همه خوشحال تر و شادابتر بود و دائم با دوستام شوخی و مزاح می کردم خودموتواوج آسمون می دیدم😅 زودتر از بقیه سوار اتوبوس شدم و ردیف اول نشستم بقیه رزمنده ها نیز به ترتیب سوار شدن شروع به خواندن شعرهای حماسی کردم بقیه رزمنده ها هم همخوانی کردن😊بعدم شروع به خوندن دعا و مناجات کردیم ✌️
حس عجیبی داشتم دائما بیرون نگاه میکردم و برای امام و خانوادم دعا میکردم دیگه حسابی نور بالا میزدم😅قرانی که مادرم بهم داد باز کردم شروع کردم به خوندن و مناجات با خدا😊یهو اتوبوس ترمز محکی کرد همه راننده نگاه کردیم 😳چی شده اخه یهو دیدیم فرمانده صورتش پر از اشک و خیس خیس اومد وسط اتوبوس بچهارو نوازش داد و گفت عزیزانم من میخواستم شمارو امتحان کنم ببنم انگیزه خدایی دارید 😔شماروسفیدم کردید و پیروز شدید قطعاثواب خود گذشتگیتون نزد خدا محفوظ 😍بهتون افتخار میکنم و شما رهروراه امام حسین (ع )هستید
از ته دل اهی کشیدم اشکم سرازیر شد و از خدا توفیق شهادت خواستم و خداروشکر زود اجابت شد ۱۵سالگی سال ۶۲جزیره مجنون اسمونی شدم و ۳۴سال مهمان مادر پهلو شکسته🌷
🌹راوی همسر بزرگوار شهید
گرچه او روحیه شهادتطلبی داشت و ختم به شهادت، مهمترین آرزویش بود، اما دائماً اظهار میکرد که آرزو دارم سالها بمانم و خدمت کنم و نگذارم کاری زمین بماند.»؛ در نهایت همراه با شش تن از همرزمانش در پایگاه هوایی T۴ سوریه با حمله مستقیم هواپیماهای رژیم جنایتکار اسرائیل در ۲۰ فروردین ۱۳۹۷ به شهادت رسید و «شهید راه نابودی اسرائیل» نام گرفت
مسیر برگشت بچه ها، تقریبا بسته شده بود😔
با پی ام پی (نفربر) خودمون روبه نزدیک روستای الخوابی رسوندیم 👌 تقریباً الخوابی هم سقوط کرده بود دشمن با گلوله از ما استقبال می کرد باطری بیسم اش تقریبا تمام شده بود😭 مجتبی ؛مجتبی؛ ابو علی ‼️
مجتبی جان خودتون رو به منبع آب برسونید ما اونجا با پی ام پی (نفربر) منتظرتون هستیم
صدای خش خش بیسیم بی رمقش آخرین جملات سید مجتبی رو به سختی به ما رسوند😔 هنوز آخرین کلماتش که از گلوی خسته و تشنه اش می اومد تو گوشم می پیچد
حاجی ما محاصره شدیم
از ۲۰ تا پرستو فقط ۳تامون سرپا هستیم😔
ودیگر هیچ ...
📞مجتبی ،مجتبی،ابو علی ….. مجتبی ،مجتبی ، ابو علی …. مجتبی ،مجتبی،ابو علی ….
سید مجتبی اگر صدای من رومی شنوی شاسی بیسیم رو فشار بده!
مجتبی ؛مجتبی؛ ابو علی …..
مجتبی جان می دونم باطری بیسم ات شارژ نداره 😔
اگر صدای من رو می شنوی شاسی بیسیم رو فشار بده!
سید مجتبی جان اگر هنوز زنده ای شاسی بیسیم رو فشار بده؛ سید مجتبی تو رو خدا شاسی رو فشار بده 😭😭
از بالا دیدیم که تکفیری ها سید مجتبی رو دوره کردن رسیدن بهش دیگه داشت اسیر می شد😔وقتی خوب دشمن دورش جمع شد درست همون لحظه ای که دشمن از به دام افتادن یکی از شیرمردان فاطمی خوشحال بودسید مجتبی ضامن نارنجک ها رو رهاکرد✌️😭
🔦 #هدایتها #171 #اعراف 📖
🌴درخط انقلاب و قرآن که باشیم،حتی عصای چوپانی هم به اذن خدا، گره از مشکلاتمان باز می کند«اضْرِب بِعَصاک.. فَانبَجَسَت...»👉شن های بیابان طبس نیز لشکر خدا میشوند در حفاظتمان🇮🇷ولی خدا نکند نمک نشناسی کنیم وبا کفران نعمت انقلاب، رها کنیم سنگر قرآن و مقاومت را👈که عصا و شنهای طبس که هیچ! طلایی ترین چاه های نفت نیز، کاری از دستشان برنمی آید در حل مشکلاتمان⚠ما به خدا ضرر نزده ایم، به خودمان ظلم کرده ایم که این شده حال و روزمان👈«مَا ظَلَمُونَا وَلَکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ»🚨
🌴 مثل بنده واقعی اگر به خاک بیفتیم و درخواست عفو کنیم، حتما خداوند میبخشد خطاهایمان را👈 «ادْخُلُوا البَابَ سُجَّدًا نَّغْفِرْ لَكُمْ خَطِيئَاتِكُمْ»
🌴رویگردانی از خط قرآن📖 و انقلاب، موجب رویگردانی خدا از ما و نزول قهر احتماعی میشود👈 «فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا...فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ»👉چقدر به دستورات قرآن بها میدهیم در قانونگذاری و اداره کشور که انتظار گشایش و فتح از خداوند داریم؟!⚠
🌴از ماست که بر ماست،دعایمان اگر بالا نمی رود، آسمان اگر قهر است با سرزمینمان، علتش خودمان هستیم و غفلت هایمان👈«بِمَا کَانُوا یَظْلِمُونَ»
#السلام_علیک_یا_اباعبدلله_الحسین(ع)
💠قرار معنوی شبانه💠
🍃 14دسته گل صلوات هدیه به روح🍃
🌷سردارشهیدحاج قاسم سلیمانی 🌷
لحظاتی با خان طومان به روایت محسن بهادری
👇👇👇
جنگیدن در سوریه سخته اونجا دیگه جنگ با کلاش و تیربار نیست. 😢دشمن برای زدن یک نفر، توپ 23 که مختص هواپیما ست میاره و با کرنت آدم می زنن 😡در صورتی که این سلاح فقط تانک رو منفجر می کنه عربستان آنقدر سلاح می ده که براشون مهم نیست چه سلاحی کجا مصرف میشه😡
ساعت یک تا یک و نیم اون روز آتش تهیه شروع شد. ساعت سه یا سه و نیم بعد از ظهرتانک پی ام پی انتحاری و پر از مهمات منفجره رو به طرف خان طومان فرستادن،اما قبل از اینکه تانک پی ام پی به وسط شهر برسه یکی از رزمنده های غیورزرهی فاطمیون با تانک ، تانک بی ام پی را زد.💥
اگه تانک اونها وسط شهر میومد و منفجر می شد، آمار شهدا زیاد می شد. حتی رزمنده ای که راننده تانک بود و تانک پی ام پی را هدف قرار داد، خودش شهید شد. 😇وقتی پی ام پی منفجر شد، به قدری موجش زیاد بود که زمین از هم پاشید، هرکس نزدیک بود، شهید شد و آنکه دورتر بود، موج انفجار گرفتش😭
از بعدازظهر اوضاع به شکلی شد که نبرد کوچه به کوچه شده بود و دیگر کلاش رو انداختیم و با نارنجک می جنگیدیم،☄ جنگ تن به تن شده بود که اعلام کردن، برگردید عقب. عقب برگشتن برای ما که رفیقانمان رو که سر یه سفره با هم نشسته بودیم و حالا دیگر شهید شدن بسیار سخت بود 😔که بدون پیکرشون برگردیم. نمی دونستیم باید جواب خانواده شان روچطور بدیم😢بچه های مازندران در آن وضعیت و در شرایطی که آب و غذا هم نداشتیم تصمیم گرفتیم بمانیم و بجنگیم.💣💣
شهید کابلی با اصابت خمپاره به شهادت رسید. شهید بلباسی که در مناطق عملیاتی راهیان نور همیشه با او بود، رفت که شهید کابلی رو بیاره شهید بریری هم برای کمک به بلباسی رفت تا در میان تیر و ترکش تنها نباشه😔 وقتی پیکر کابلی رو روی ماشین گذاشتن با قناسه هر دو رو از پشت زدن😭عکسهای شهید بلباسی رو اگر ببینید صاف دراز کشیده و پشت سرش خون جاری شد. اینها واقعا مردانه ایستادن. من خط به خط عقب می آمدم و شاهد این قضایا بودم.😭😭
شهید رادمهررفت به سمت ساختمان فرماندهی تا اطلاعات رو امحا کنه اما سید جواد اسدی می دونست که ساختمان در محاصره است رفت تا کمک رادمهر 💪. سید جواد دوید داخل کوچه تا وارد ساختمان فرماندهی شود، وسط راه دوازده هفت به اوخورد و پرت شد خورد به دیوار و افتاد پایین.😔 آتش سنگین بود و هر دو به شهادت رسیدن.با توپ 23 هر چی آمد، می دوختنش😡😡
فرازی از وصیت نامه شهیدرادمهر از شهیدبزرگوار دو فرزند به یادگار مونده 👇👇👇
🌷برادران عزیز ، به شما و سایر برادران و خواهرانم در بسیج وصیت می کنم که نکند واقعه سقیفه بنی ساعده دوباره تکرار شود ، نکند عاشورا دوباره تکرار شود و حسین زهرا (علیه السلام) سرش بالای نیزه رود. برادران و خواهران بسیجی ، از تاریخ اسلام درس بگیرید و همواره در راه ولایت ثابت قدم باشید.
🔻برادران ، بدانید که همانگونه که اهل کوفه ، مسلم ابن عقیل ( نماینده امام زمان خود ) را تنها گذاشتند و اکنون مورد لعن ما قرار میگیرند ، اگر ما هم ولی فقیه را تنها بگذاریم ، بی درنگ مسلم های دیگری نیز به مسلم ابن عقیل خواهند پیوست و آنگاه ما نیز مورد لعن آیندگان قرار خواهیم گرفت.
🔻برادران و خواهران اگر می خواهید دنیا و آخرتتان تضمین شود و از مصائب آخر الزمان در امان باشید و دینتان حفظ بماند و عاقبت به خیر شوید ، بصیرتتان را افزایش دهید ، اطاعت از ولایت مطلقه فقیه را بر خود واجب بدانید و اگر می خواهید در این دوران پر آشوب گمراه نشوید ، گوشتان به سخنان ولایت مطلقه فقیه و چشمتان به اعمان این بزگوار و تمام وجودتان صرف عمل به خواسته ها و اوامر ایشان باشد.🌷
🔦 #هدایتها #180 #انفال 📖
🌴زنده نگهداشتن یاد و خاطره روزهایی که بدون امکانات وبا پشتیبانی خدا، مقابل دشمنان مجهز به پیروزی رسیدیم، دستوری وحیانی و لازم الإجراست! تا این نصرت الهی همیشه یادمان بماند و شکرگزارش باشیم تا ابد!👈«قَلِيلٌ مُّسْتَضْعَفُونَ...فََاوَيكُمْ وَأَيَّدَكُم بِنَصْرِهِ وَرَزَقَکُم مِنَ الطَیِّبَاتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ»
🌴یک مؤمن هیچگاه خیانت نمی کند، خصوصا به ولایت و انقلاب! خصوصا به مسئولیت و مدیریتی که مردم به امانت دستش سپرده اند جهت خدمت!👈«يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَخُونُواْ اللهَ والرَّسُولَ و تَخُونُواْ أَمَانَاتِکُم..»
🌴همیشه یادمان باشد که مال 💰و اولاد، ابزار امتحان و آزمایش ایمان ماست، ⚠تمام غربت قرآن واهل بیت، ناشی از مردود شدن مسلمین در امتحان مال و فرزند است که بر سر دوراهی ها، آنها را بر دین و انقلاب ترجیح دادند ومیدهند!👈«أَمْوَ لُكُمْ وَأَوْلَدُكُمْ فِتْنَةٌ»👉اینها همه موقتی است جهت آزمایش شدن ما! آنچه ماندنی است و ارزشمند، اجر بندگی های ماست که نزد خدا ذخیره میشود! 👈 «أَنَّ اللَّـهَ عِندَهُ أَجرٌ عَظِيمٌ»
🌴بصیرت و آگاهی را به تقوا و پاکی میدهند نه به علم و عمامه و ثروت و قدرت! 👈«إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً»👉اینکه پیرمردی بیسواد از آن سر کشور، حقیقت را می بیند🔦 در غبار فتنه ها، ولی خیلیها از کنار فیضیه و جماران، صدایشان هم در نمی آید در حمایت از ولایت و قرآن، اثر همان تقوای پیرمرد است که اینها ندارند در کاخ هاومحراب هایشان!
🌴نقشه ها کشیدند اجانب که مانع انقلاب اسلامی شوند! ولایت را اخراج و تبعید کردند✈، ولی همه را نقش برآب کرد دست خداوند👈«يُخْرِجُوكَ وَ يَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَكِرِينَ»
🌴مادامی که بساط روضه و مناجات برپا باشد در کوچه هایمان، در امان هستیم از عذاب و خشم فراگیر الهی👈«وَمَا کَانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ»