eitaa logo
کف خیابان🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
7.9هزار ویدیو
57 فایل
تاریخ ساخت کانال:97/1/11 به یاد رفیق شهیدم کانال وقف شهید محمودرضابیضائی مبارزه با فتنه ارتباط با خادم کانال 👈🏽 @Mojahd12
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به یاد پسران گمنام #فاطمه_زهرا سلام الله که گمنامی را از مادر ، و شجاعت و شیر مردی را از مولا علی امیرالمومنین به ارث برده اند، #فاطمیون . #اللهم_عجل_لوليك_الفرج #اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم #پشتیبان_ولایت_فقیه_باشیم 🌷 🌷 🌷 #شهید_محمد_حسینی #شهید_عبدالخالق_حسنی #شهید_محمد_رضایی #شهید_احمد_شجاعی #شهید_سید_رضا_حسینی #شهید_مصطفی_کریمی #شهید_نجیب_الله_نوری #شهید_حبیب_حیدری #شهید_امین_صداقت @shahid_beyzaii
مولای من! نهال انقلابی که بنام شما کاشتیم و به نیابت شما آبیاریش کردیم، درختی تنومند و چهل ساله شده است. درخت انقلاب به ثمر نشسته و ما برای برداشت محصول، منتظر آمدن صاحب آنیم. العجل یا مولا یا صاحب الزمان #فجر @shahid_beyzaii
عشق به فرزند «وقتی تماس می‌گرفت، بعد از دوسه کلمه احوال‌پرسی، معمولا اولین حرفش دخترش بود. با آب و تاب تعریف می‌کرد که کوثر چقدر بزرگ شده و چه کار‌های جدیدی انجام می‌دهد. به دوستان خودش هم که زنگ می‌زد، اگر دختر داشتند، با آن‌ها درباره اینکه «دختر من بهتر است یا دختر تو» بحث می‌کرد. عشق «محمودرضا» به دخترش، مثل عشق همه‌ی پدر‌ها به دخترشان بود، اما محمودرضا پُز دخترش را زیاد می‌داد. یک‌بار در شهرک شهید محلاتی قرار گذاشته بودیم. آمد دنبالم و راه افتادیم سمت اسلامشهر. توی راه گفت: کوثر را برده آتلیه و ازش عکس گرفته. مرتب درباره‌ ماجرای آن روز و عکاسی رفتنشان گفت. وقتی رسیدیم اسلامشهر، جلوی یکی از دستگاه‌های خودپرداز نگه داشت. پیاده شد. رفت پول گرفت و آمد، تا نشست توی ماشین گفت: «اصلا بگذار عکس‌ها را نشانت بدهم» ماشین را خاموش کرد. لپ‌تاپش را از کیفش بیرون آورد و عکس‌های کوثر را یکی‌یکی نشانم داد. درباره بعضی هایشان خیلی توضیح داد و با دیدن بعضی هایشان هم می‌زد زیر خنده. شبی که برای استقبال از پیکر محمودرضا رفتیم اسلامشهر، در منزل پدرخانمش جلسه‌ای بود، چند نفر از مسئولان یگانی که محمودرضا در آن مشغول خدمت بود هم آن‌جا حاضر بودند. یکی از همان برادران به من گفت: «محمودرضا رفتنش این دفعه، با دفعات قبل فرق داشت. خیلی عارفانه رفت.» فضای جلسه، سنگین بود، برای همین ادامه ندادم. بعد از جلسه با چند نفر و آن برادر بزرگوار مسئول رفتیم محل کار محمودرضا. توی ماشین، قضیه عارفانه، رفتن محمودرضا را از ایشان پرسیدم. گفت: وقتی داشت می‌رفت، پیش من هم آمد و گفت: فلانی این دفعه از کوثر دل بریده‌ام و می‌روم. دیگر مثل همیشه شوخی و بگوبخند نمی‌کرد و حالش متفاوت بود.» راوی: احمدرضا بیضائی (برادر شهید) @shahid_beyzaii
همه _می _آییم به نیابت برادرشهیدم‌ محمودرضا بیضایی🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @shahid_beyzaii
مدافعان حرم.mp3
3.93M
"مـداحـی" 🍃هوای این روزای من هوای #سنگره یه حسی روحمو تا #زینبیه میبره 🍃 🕊تا کی باید بشینمو خدا خدا کنم!؟ به عکس صورت #شهیدامون نگاه کنم💔 با صدای #شهید_مدافع_حرم محمود تقی پور...🌹 @shahid_beyzaii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گـاهی مَـــرا نگاه کنـی رد شـوی بَـس است آنـان که بـی کَسنـد بـه یک دَر زدن خوشــند آقا #محمودرضا ... گاهی ... نگاهی #محمود_رضا #رفیق @shahid_beyzaii
✌️همه می آییم✌️ ✏️ : افتضاحات دولت را پای نظام و رهبری نمی نویسیم ... ✏️ : بیشتر از اینها به شهدا مدیونیم ...😔 ✏️ : چون زمینه را برای آمدن صاحب اصلی این کشور و این انقلاب مهیّا می کنیم ... ✏️ : اینجا مدینه نیست و قرار نیست که علی یکبار دیگر تنها بماند ... و... 🔸وعده ی ما فردا در راهپیمایی ۲۲بهمن ✌️ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ♥@shahid_beyzaii
لـهـجه تـرکے عـربـے چند نفر از رزمنده های 📽 از در ضبط کرده بودند🍃 که در آن نحوه ی باز و بسته کردن می داد👌.توی این فیلم فقط دست های داخل کادر است.👋 به اضافه که با عربی محلی ی کار را می دهد.🗣 بار اولی که این را می دیدم صرفآ از صدایش فهمیدم ☺️ ،چون تصویری از چهره ی او از اول تا آخر فیلم وجود ندارد🍃.چند دقیقه که تماشا کردم برگشتم و به که مشغول کار خودش بود گفتم:#(بابا عربی!این_دیگر_چیست؟😒) گفت:برای یک عده از بچه ها توپ را داده بودم .💣 گفتند این طوری یادمان نمی ماند، بار دیگر هم توضیح بده بگیریم.🙂 من هم توضیح دادم فیلم که داشته باشند و اگر جایی لازم شد از فیلم استفاده کنند.👌 :کو؟کجا هستند این بچه ها؟🤔 گفت:همین جا هستند،حرف نمی زنند تا شناسایی نشوند.گفتم:خودت که لو رفته ای با این عربی قاطی😂.، گفت :لهجه ام که خیلی است🙄!الان که دارم گوش می کنم می بینم این بنده خداها چقدر توی دلشان خندیده اند.😂 البته این را به می گفت.😀 من تا حدودی بالهجه های محلی آشنا هستم ومقدار تسلط محمودرضا به عربی رامی دانستم.☺️ توی این فیلم،قطعات توپ را با حوصله زیاد یکی یکی باز می کند.در آخر فیلم که کارتمام می شود! انقدر موقع دیدن فیلم از تکلمش به عربی محلی کرده بودم☺️👌 که آن را دوباره از اول تا اخر دیدم.آخر سر هم برای خودم کپی کردم.بعدا که فلش مموری را باخودم آوردم تبریز و باز کردم تا فیلم را بریزم روی لپ تاپ، دیدم هم یواشکی آن را ازمموری کرده است!☹️😢 @shahid_beyzaii
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 هادی در كنار درس خواندن برای طلبه‌ها صحبت ميكرد و به شرايط روز عراق و موقعيت آمريكا و دشمنی اين كشور با مسلمانان اشاره ميكرد. حالا ديگر زبان عربی را به خوبی تكلم ميكرد.خيلی از طلبه‌ها عاشق‌هادی شده بودند. او با درآمد شخصی خودش بارهادوستان را به خانه‌ی خودش دعوت ميكرد و برای آنها غذا درست ميكرد. منزل هادی محل رفت و آمد دوستان ايرانی نيز شده بود. در ايام اربعين، خانه را برای اسكان زائران آماده ميكرد و خودش مشغول پخت و پز و پذيرايی از زائران ابا عبدالله الحسین(ع) ميشد. برخی از دوستان عراقی هادی ميگفتند: تو نميترسی كه در اين خانه‌ی‌بزرگ و قديمی و ترسناك، تك و تنها زندگی ميكنی؟ هادی هم ميگفت: اگر مثل من مدتها كنار خيابان خوابيده بوديد قدراين خانه را ميدانستيد! بعد از آن رفت و آمد هادی با منازل دوستان طلبه‌اش بيشتر شد. در اين رفت و آمدها متوجه شد كه بيشتردوستان طلبه، از خانواده‌های مستضعف نجف هستند. بسياری از اين خانواده‌ها در منازلی زندگی ميكنند كه از نيازهای اوليه محروم است. اين خانه‌ها آب لوله‌كشی نداشت. با اينكه آب لوله‌كشی تا مقابل درب خانه آمده بود، اما آنها بضاعت مالی برای لوله‌كشی نداشتند.اين موضوع بسيار او را رنج ميداد. برای همين به تهران آمد و به سراغ دوستانش رفت. دستگاه‌های مربوط به لوله‌كشی را خريد و چند روزی در مغازه‌ی يكي از دوستانش ماند تا نحوه‌ی لوله‌كشی با لوله‌های جديد پلاستيكی را ياد بگيرد. هر چه را لازم داشت تهيه كرد و راهی نجف شد. حالاصبح تا عصر در كلاس درس مشغول بود و بعد از ظهرها لوله تهيه ميكرد و به خانه‌ی طلبه‌های نجف ميرفت. از خود طلبه‌ها كمك ميگرفت و منازل مردم مستضعف، ولی مؤمن نجف را لوله‌كشی آب ميكرد. خستگی برای اين جوان معنا نداشت. از صبح زود تا ظهر سر كلاس بود. بعد هم كمی غذا ميخورد و سوار بر دوچرخه‌ای كه تازه خريده بود راهی ميشد و در خانه‌های مردم مشغول كار ميشد. برخی از دوستان هادی نميفهميدند! يعنی نميتوانستند تصور كنند كه يك طلبه كه قرار است لباس روحانی بپوشد چرا اين كارها را انجام ميدهد؟! برخی فكر ميكردند كه لباس روحانيت يعنی آهسته قدم برداشتن و ذكرگفتن و دعا كردن و... براي همين به او ايراد ميگرفتند. حتی برخی‌ها به اينکه او با دوچرخه به حوزه می‌آيد ايراد ميگرفتند! اما آنها كه با روحيات هادی آشنا بودند ميفهميدند كه او اسلام‌واقعی‌راشناخته. هادی اعتقاد داشت كه لباس روحانيت يعنی لباس خدمت به اسلام ومسلمين به هر نحو ممكن. با اينكه فقط دو سال از حضور هادی در نجف ميگذشت اما دوستان زيادی پيدا كرده بود. برخی جوانان طلبه، كه كاری جز مطالعه و درس و بحث نداشتند، با تعجب به كارهای هادی نگاه ميكردند. او در هر كاری كه وارد ميشد به بهترين نحو عمل ميكرد. كم‌كم خيلی‌ها فهميدند كه هادی در كنار درس مشغول لوله‌كشی آب برای خانه‌های مردم محروم شده. هادی با اين كار كه بيشتر مخفيانه انجام ميشد خدمت بزرگی به خانواده‌های‌طلّاب ميكرد. اخلاص و تقوا و ايمان هادی اثر خود را گذاشته بود. او هر جا ميرفت ميخواست گمنام باشد. هيچ گاه از خودش حرفی نميزد. هرگز نديديم كه به خاطر پول كاری را انجام دهد. اما خدا محبت او را به دل همه انداخته بود. بعد از شهادت همه از اخلاص او ميگفتند. چندين نفر را ميشناختم که در تشييع هادی شرکت کردند و ميگفتند: ما مديون اين جوان هستيم و بعد به لوله‌کشی آب منزلشان اشاره ميکردند. هادی غير از حوزه هر جای ديگر هم كه وارد ميشد بهترين نظرات راارائه ميكرد. در مسائل امنيتی به خاطر تجربه‌ی بسيج و فتنه‌ی 1388 بسيار مسلط بود. از طرفی ديدگاه‌های فرهنگی او به جهت تجربه‌ی فعاليت‌در مسجد بسيارموثربود. شايد به همين خاطر بود كه مسئولان حشدالشعبی به اين طلبه‌ی ايرانی‌بسيار علاقه پيدا كردند. رفت و آمد هادی با نيروهای مردمی زياد شده بود. او به كار هنری وساخت فيلم علاقه داشت و اين روند را بين نيروهای حشدالشعبی گسترش داد 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🌹به عشق رهبر عزیزم و شهدای عزیز علی اللخصوص آقا محمودرضاجان....ما می آییم.✌️✌️🌷🌷
༻﷽༺ گرچــه هنوز دست به قبضه نبرده ایم... شـــــورِ شهــــادتـیـم ســـراپــــا هنــوز هـــــــم ... اللهم احفظ قائـــــدنا ✊ چهلمین‌سال‌پیروزی‌انقلاب‌اسلامی‌ایـــران🇮🇷
تاانقلاب مهدی نهضت ادامه دارد✊ @shahid_beyzaii
نمادقدرتی موشکی
اگر مردم تهران بخواهند یک نمونه از خوب های خودشان را مثال بزنند، خوب است که شهید ابراهیم هادی را مثال بزنند و بگویند: «بچه تهرونی؛ مثل شهید هادی».🌷 شاید بسیاری از خوبان تهران روز قیامت پشت سر شهید ابراهیم هادی وارد بهشت شوند. شما می دانید که آقای دولابی(ره) اهل تعارف و مبالغه نبودند؛ ایشان وقتی آقای ابراهیم هادی را که یک جوان بیست ساله بود، دیدند، صبر کردند تا جمعیت برود. بعد به ابراهیم هادی فرمودند: «آقا ابراهیم! یک کم ما را نصیحت کن!» و آقا ابراهیم با شرمندگی سرش را پایین می اندازد که «حاج آقا! چه می فرمایید؟!»😔 ولی به نظر بنده آقای دولابی این سخن را با اعتقاد گفته اند. 🌺 @shahid_beyzaii
سلام آقا محمودرضا سلام رفيق شهيدم امروز آمدم به نيابت از تو و لحظه اي که در غربت جان دادي. آمدم به نيابت از تک تک ترکش هاي پهلويت و لحظه اي که مادرت زهرا (س) را صدا کردي. آمدم به نيابت از شهيد حسين ولايتي فر که گرمي خونش زمين اهواز را گرم تر کرد و لحظه اي که گفت:مي خواد ريا بشه ولي من ي روزي شهيد مي شم. آمدم به نيابت از زکرياي 6ساله شهيد که به جرم شيعه بودن جلو چشم مادر با شيشه کين در شهر پيغمبر سربريده شد. آمدم به نيابت از خون هاي سرزمينم و دمشق و مدينه که برا قدوم عدالت ريخته شد.
اینجا از ساندیس خبری نیست☝️ آمده‌ایم تا بگوییم #جمهوری_اسلامی انتخاب نسل ماست🍃
📸نمایی بی نظیر از راهپیمایی باشکوه ۲۲ بهمن در شهرستان باغملک #انقلاب_اسلامی #دهه_فجر
🌹ای شهید از چشمانـت . . . از امتداد نگاه روشنت ؛ می‌توان یافـت ؛ مسیر " شهـادت " را ...🕊 رفیق شهیدم آقامحمودرضا @shahid_beyzaii