۷ بهمن ماه
سالگرد شهادت
فرمانده دلاور و غیور
شهید مرتضی جاویدی
که شجاعانه و یک تنه بعد از
شهادت سربازانش در
عملیات کربلای ۵
به شهادت رسید
امام(ره) بخاطر رشادت هایش
بر پیشانی اش بوسه زد
شهید والامقام علی صیاد شیرازی هم ارادت زیادی به این فرمانده دلاور داشتند
کتاب #تپه_جاویدی_و_راز_اشلو
زندگینامه ی این شهید والامقام است
#مرتضی_جاویدی
#شهید_مرتضی_جاویدی
#تپه_جاویدی_و_راز_اشلو
#علی_صیاد_شیرازی
@shahid_ahmadali🍃🌸
شادی روح
عالم عالیقدر
آیت الله سید علی قاضی طباطبایی(ره)
فاتحه و ذکر صلوات
زندگینامه ی این بزرگوار رو
در کتاب "کهکشان نیستی"
مطالعه بفرمایید
#سید_علی_قاضی_طباطبایی
#کهکشان_نیستی
@shahid_ahmadali🌸🍃
13.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🔻نابغه جبهههای جنگ/ خبرنگاری که بنیانگذار اطلاعات سپاه شد
گرامیداشت چهلمین و یکمین سالگرد
شهادت سردار حسن باقری🌷
@shahid_ahmadali
🔹ابو باقر الساعدی مسئول پشتیبانی و لجستیک و ارکان العلیاوی مسئول اطلاعات کتائب حزبالله عراق در حملهای آمریکایی به شهادت رسیدند.
تصویری از ابو باقر الساعدی در کنار شهید ابوالمهدی المهندس
#شهدای_کتایب_حزب_الله
@shahid_ahmadali🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تهیهکنندهٔ «مجنون»: سیمرغ را به ۴ قهرمان کشور شهیدان شیرودی، احمدکاظمی و مهدی و مجید زینالدین تقدیم میکنم
🔹«مجنون» سیمرغ بهترین فیلم را دریافت کرد.
@shahid_ahmadali 🍃🌸
به نیابت از تمامی اعضای کانالِ
شهید عزیز احمد علی نیری
عازم سفر راهیان نورم و دعاگوی همگی شما
#راهیان_نور
#سفر_عشق
@shahid_ahmadali🍃🌸
شہدا
بےسر و صدا
رفتند...
و ما
مانده ایم
و یڪ
ڪوه
ادعا...
بدون عمل💔
#شہداشرمندهایمکهدائمشرمندهایم 💔
#سالگرد_شهادت
#شهید_احمدعلی_نیری
@shahid_ahmadali 🏴
ماجرای دیدار شهید
“احمدعلی نیری” با امام زمان (عج)
📝یک بار با احمد آقا و بچه های مسجد عین الدوله به زیارت قم و جمکران رفتیم. در مسجد جمکران پس از اقامه نماز به سمت اتوبوس برگشتیم . ایشان هم مثل ما خیلی عادی برگشت.
🔹راننده گفت : اگر می خواهید سوهان بخرید یا جایی بروید و …، یک ساعت وقت دارید.
ماهم راه افتادیم به سمت مغازه ها
🔶یک دفعه دیدم احمد آقا از سمت پشت مسجد به سمت بیابان شروع به حرکت کرد !
یکی از رفقایم را صدا کردم گفتم : به نظرت احمد آقا کجا می ره ؟!
دنبالش راه افتادیم . آهسته شروع به تعقیب او کردیم ! آن زمان مثل حالا نبود . حیاط آن بسیار کوچک و تاریک بود. احمد جایی رفت که اطراف او خیلی تاریک شده بود . ماهم به دنبالش بودیم .
🔘هیچ سر و صدایی از سمت ما نمی آمد . یک دفعه احمد اقا برگشت و گفت ؟ چرا دنبال من می آیید!؟
جا خوردیم . گفتیم :شما پشت سرت رو می بینی؟چطور متوجه شدی؟
احمد آقا گفت : کار خوبی نکردید. برگردید.
🔶گفتیم : نمی شه ، ما با شما رفیقیم . هرجا بری ما هم میایم. در ثانی اینجا تاریک و خطرناکه ، یک وقت کسی ، حیوانی ، چیزی به شما حمله می کنه …
گفت خواهش می کنم برگردید .ما هم گفتیم : نه، تا نگی کجا می ری ما بر نمی گردیم !
دوباره اصرار کرد و ما هم جواب قبلی…
سرش را انداخت پایین . با خودم گفتم : حتما تو دلش داره مارو دعا می کنه !
بعد نگاهش را در آن تاریکی به صورت ما انداخت و گفت : طاقتش رو دارید؟ می تونید با من بیایید!؟
ما هم که از همه ی احوالات احمد آقا بی خبر بودیم گفتیم : طاقت چی رو ، مگه کجا می خوای بری؟!
نفسی کشید و گفت : دارم می رم دست بوسی مولا.
باور کنید تا این حرف را زد زانو های ما شل شد . ترسیده بودیم . من بدنم لرزید.😢
احمد آقا این رو گفت و برگشت و به راهش ادامه داد. همین طور که از ما دور می شد گفت: اگه دوست دارید بیاید بسم الله .
نمیدانید چه حالی بود. شاید الان با خودم می گویم ای کاش می رفتی اما آن لحظه وحشت وجود ما را گرفته بود . با ترس و لرز برگشتیم .
ساعتی بعد دیدیم احمد آقا از دور به سمت اتوبوس می آید.
چهره اش برافروخته بود . با کسی حرف نزد و سرجایش نشست . از آن روز سعی کردم بیشتر مراقب اعمالم باشم.
بار دیگر شبیه این ماجرا در حرم حضرت عبدالعظیم پیش آمد.
شادی روح عارف شهید احمدعلی نیری صلوات
@shahid_ahmadali 🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیا عزیز زهرا...
#امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
@shahid_ahmadali 🍃🌸