🌸 بنام قلب مومن که حرم الله است 🌸
#داستانآشناییباشهیدبزرگوار
آشنایی من و محمدرضا برمیگرده به گوش دادن به یه صوت تو فضای مجازی که درمورد انتخاب دوست شهید بود.
چندروز بعد چشمم به این عکس خورد و مجذوب نوشته اش شدم و چون سن این شهدا بهم نزدیک بود تصمیم گرفتم یکی از این شهدا رو به عنوان رفیق همیشگی م انتخاب کنم.
اولش بین شهید احمد مشلب و محمدرضا دو دل بودم
اما محمدرضا کار خودشو کرده بود 😉
بعداز رفاقت مون چندین دفعه معجزه هاشو تو لحظه هایی که کارم به مو بند بود به عینه دیدم.
محمدرضا جان، تو این چند سالی که باهم بودم یه چیزو خوب ازت یاد گرفتم که هیچ موقع روحیه جهادی رو رها نکنم.
دقیقا محمدرضا هم، هم سن و سال من بود که آموزش ها و تمرین هاشو همراه با معنویت خاص اش شروع کرد.
شاید اگه چند سال زودتر به دنیا اومده بودم با روحیه ای که از محمدرضا گرفتم الان جزء بچه های مقاومت بودم.
حالا همه ی آرزوم بعد ظهور حجت ابن الحسن (عج) رسیدن به رفیقیه که همه جا باهام بوده.
بیاد دشمن تو اگه تا حرم، یه کاری کنیم که پشیمون بشه /
بیان بگذرن از دم تیغ ما، تا سوریه دریایی از خون بشه
اللهم عجل لولیک الفرج
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
#مدافع_حرم_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#دلنوشته
#ارسالی_از_شما
#منتظر_دلنوشته_های_شما_هستیم🌹
#کلام_شهید_بزرگوار
#همتونم_دعا_میکنم
.................................................................
#کپی_ممنوع
#لطفا_با_لینک_نشر_دهید
|• @shahid_dehghan
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
بسم الرب الشهدا و الصدیقین
#داستانآشناییباشهیدبزرگوار
تو زندگی به ظاهر قشنگ خودم غرق بودم ،شهدا رو میشاختما ولی فقط میدونستم شهیدی هست و احترامشونم واجبه!
اسم شهدای مدافع حرم اما اصلا به گوشم نخورده بود
اولین شهیدمدافع حرمی که شناختمش شهید دهقان امیری بود ولی من اسمشونو نمیدونستم و دنبالش هم نرفتم،اینی که میگم اولین شهیدی بود که دیدم جریانش اینه که ی روز تو تلوزیون شبکه یک یادم نیست چ برنامه ای بود ولی دیدم مادر شهید صحبت میکنن بعد من یهویی اشکم دراومد وقتی عکس شهیدو دیدم همون عکسشون ک ب تفنگ تکیه دادن تو ی جای سرسبزن یه شالی هم رو سرشونه
دلم گرفت کلی گریه کردم ک چرا این پسرو از مادرش گرفتید
اسمشونو یادم نبود هرجا میرفتم اینو تعریف میکردم
اونجا بود ک اولین مدافع حرم رو شناختم ولی دنبالش نرفتم ،تااینکه دقیقا حدود یکسال ونیم یا دوسال بعد رفتیم راهیان و عکس شهید و بهم دادن و تازه فهمیدم اون شهید ک منو با دفاع از حرم حضرت زینب س اشنا کرده
بود کی بوده
بگذریم ک کلا مسیر زندگیمو شهدا عوض کردن و الان یه ادم دیگه ایم
ولی موقع برگشت ب هرکسی تو اتوبوس عکس شهیدی میدادن همون عکسی که بعد دیدنش فهمیدم شهیددهقان بودن که تو تلوزیون دیدم
اونموقع چون اسمشونو نمیدونستم فقط ی مدافع حرم اونم شهید محسن حججی بود که خیلی رسانه ای شد ماجرای اسارت و شهادتشون تو ذهن من بود
عکسی ک به دست من رسید عکس شهید محمدرضا دهقان امیری بود
اونجا بود که فهمیدم اون پسری که همه جا تعریف میکردم که مادرشونو تو تلوزیون دیدم از بچش گذشت و فرستادنشون سوریه،اونکه من براش گریه کردم و وپیش دوستام میگفتم کی هست
عکسشونو اووردم زدم به دیوار اتاقم
ولی نمیدونم چرا نزدیک دوساله ک نمیتونم باهاش ارتباط بگیرم
الان دیگه باهر شهیدی اشنا شدم یجوری بهم نشونه دادن ، کتاباشونو خوندم
ولی این شهید نه....
لبخندشو میبنم هر لحظه جلو چشام ولی ی نیرویی نمیزاره انگار که باهاش ارتباط بگیرم
همیشه ک نباید داستان تحول گفت نه ؟؟؟؟ من امشب با خود خودش حرف دارم ک چرا ازمن بدش میاد ؟ امشب میخوام این حرفامو بخونه و جوابمو بده
برسد به دست شهید ....
یاعلی
#ارسالی_از_کاربر_محترم
@shahid_dehghan