eitaa logo
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
1.3هزار دنبال‌کننده
20.5هزار عکس
7.1هزار ویدیو
764 فایل
⭕کانال شهید محمدرضا دهقان امیری شهادت،بال نمیخواد،حال میخواد🕊 تحت لوای بی بی زینب الکبری(س)🧕🏻 و وقف شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان🌹 رمان #اورا³ پارت مدیر و خادم الشهدا: @Bentol_hosseinn
مشاهده در ایتا
دانلود
•° اگرجوانان‌مادراعتقاداشان‌بہ‌خود بقبولانند عجل‌الله‌درمیـان آنھازندگۍمی‌کندوشاهداعمالشان است،رفتـاروزندگۍوفداڪارۍو مـرگ‌وحیات‌آنان‌تغییرکیفۍپیدا مـۍکندوچہ‌بساجھش‌بزرگۍدر حرکت‌تکاملۍجوانان‌مابسوۍمدینہ فاضلہ‌ایجادشود.. 🕊 ‌‌
قبل از شوخی! نیت تقرب کن و تو دلت بگو : دل یه مومن شاد میکنم ، قربه الی الله این شوخیه هم میشه عبادت!.. -شهید حسین معز غلامی🌿🙂
حاج احمد با خنده هاش بین رفقا معروف بود مدیریتش از جنس دوستی و محبت بود.... به چیزی که می‌خواست...رسید ما هم میتونیم آیا؟ جواب آری است... رفاقت با شهدا عاقبت بخیری دارد...🤍
•هر کہ را خدا عاشق شود، میکشد و هر کہ را کشت خود، خون بھایش میشود... :)❤️!
گفتم:‌اگر‌جنگ‌تمام‌شد‌آرزوی‌شما‌، به‌عنوان‌یک‌فرمانده‌چیست؟! گفت:‌تنها‌آرزوی‌من‌این‌است‌که‌یک‌مرکزفرهنگی داشته‌باشم‌و‌روی‌بچه‌های‌جوان‌کارکنم‌؛ و‌بتوانم‌مسائل‌مربوط‌به‌دوران‌‌دفاع‌مقدس‌‌.. را‌به‌نسل‌جوان‌منتقل‌کنم✨!
چه‌ساده‌وبی‌آلایش نه‌طبلی‌نه‌چلچراغی ؛ نه‌ناظری‌که‌انگیزه‌خودنمایی‌باشد خالص‌وخود‌خواسته‌حلقه‌ی‌همسنگران که‌هم‌دین‌دارند‌و‌هم‌آزاده‌اند...🖤!'
یکی از دوستاش‌ می‌گفت : توی‌ تمام مدتی که عراق‌ بود وقتی‌ می‌خواست‌ به کربلا‌ بره روی‌ صورتش‌ چفیه می‌انداخت و‌ می‌گفت اگر‌ به نا‌محرم‌ نگاه‌ کنی‌؛‌ راه‌ شهادت بسته میشه ...🥲 🌱 :)
چه‌ساده‌وبی‌آلایش نه‌طبلی‌نه‌چلچراغی ؛ نه‌ناظری‌که‌انگیزه‌خودنمایی‌باشد خالص‌وخود‌خواسته‌حلقه‌ی‌همسنگران که‌هم‌دین‌دارند‌و‌هم‌آزاده‌اند...🖤!'
ببر مرا با خودت! خسته ام رفیق؛ گرفته است هوایِ زمین دستم را بگید و مرا هم ببر با خودت؛تا آسمان...! +اللهم الرزقنی توفیق شهادة فی سبیلک🪽🤍
گفت : راستی جبهه چطور بود؟! گفتم : تا منظورت چه باشد؟ 🙃 گفت : مثل حالا رقابت بود؟! 🤔 گفتم : آری 😉 گفت : در چی؟! 😳 گفتم : در خواندن نماز شب 😊 گفت : حسادت هم بود؟! 😳 گفتم : آری ☺ گفت : در چی؟! 😮 گفتم : در توفیق شهادت 😇 گفت : جِرزنی هم بود؟! 😳 گفتم : آری 🙂 گفت : برا چی؟! 😳 گفتم : برای شرکت در عملیات 😭 گفت : بخور بخور بود؟! 😏 گفتم : آری ☺ گفت : چی میخوردید؟! 😳 گفتم : تیر و ترکش 💥💥 گفت : پنهان کاری بود؟! 😳 گفتم : آری 🤫 گفت : در چی؟!!😳 گفتم : نصف شب واکس زدن کفش بچه ها 👞👞 گفت : دعوا سر پست هم بود؟! گفتم : آری 😊 گفت : چه پستی؟! 🤔 گفتم : پست نگهبانی سنگر کمین 💂 گفت : آوازم می خوندید؟! 🎙 گفتم : آری 😊 گفت : چه آوازی؟! 😳 گفتم :شبهای جمعه دعای کمیل 😟 گفت : اهل دود و دم هم بودید؟! 🌫 گفتم : آری 😒 گفت : صنعتی یا سنتی؟! 😳 گفتم : صنعتی ، خردل ، تاول زا ، اعصاب گفت : استخر هم می رفتید؟! 💦💧💦 گفتم : آری 🙂 گفت : کجا؟! 😲 گفتم : اروند، کانال ماهی ، مجنون .🌊 گفت : سونا خشک هم داشتید؟! 😳 گفتم : آری 😕 گفت : کجا؟! 😲 گفتم :تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ، طلائیه،.... گفت : ببخشید زیر ابرو هم بر میداشتید؟! 🙄 گفتم : آری 😊 گفت : کی براتون بر میداشت؟! 😳 گفتم : تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه 😪 گفت : پس بفرمائید رژ لبم میزدید؟! 😜 گفتم : آری 😊 خندید و گفت : با چی؟! 😁 گفتم : هنگام بوسه بر پیشونی خونین دوستان شهیدمان😭😔😪 سکوت کرد وچیزی نگفت..
یجانوشتہ‌بود سھـم‌من‌تنھا،ازجنگ‌ پدرےبودڪھ‌هیچ‌وقت‌در جلسہ‌ےاولیامربیان‌شرکت‌نکرد:)!💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
چه زیباست! از همه جا و همه‌ کس دل بریدن؛ از همه نا‌اُمید شدن.. دنیا را سه طلاقه گفتن، به بارگاهِ پُر شڪوهِ غم و درد پناهنده شدن.. @shahidanbabak_mostafa🕊
رفیقش‌میگفت : گاهی‌مـیرفت‌یه‌گوشه‌یِ‌خلوت ، چفیه‌اش‌‌رومیکشید‌رویِ‌سـرش‌ توحالتِ‌سـجده‌مـیموند . .! به‌قولِ‌معروف‌یه‌گوشـه‌ای خداروگیرمی‌آورد . .(: - شھیدمصطفی‌صدرزاده .
از فرزند شهید اكبر زوار جنتى خواستن شعر بخونه؛گفت ميشه دعاى فرج بخونم؟آخه من روزی هزار بار دعای فرج می‌خونم! اینقدر‌ می‌خونم‌ تا امام‌ زمان‌ ظهور كنه.ميگن اگه آقا بياد، شهدا هم باهاش ميان.شاید يه بار دیگه بابامو ببینم... ‌ ‌
بعد از تیر خوردنش بچه ها اومدن به کمکمون  خیلی خون ازش رفته بود فقط برگشت به یکی از رفقا گفت: بلندم کن رو زانوهام بشينم برگشتم بهش گفتم: واسه چی..؟! خون زیادی ازت رفته که  آقا سجاد گفت: اربابم اومده میخوام بهش سلام بدم.. ‌ ‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°درخواست شهید مدافع حرم سجاد مرادی : هر کسی اذیت نمیشه و پیام منو می شنوه یک روز برا ما نماز بخونه، ممنون میشیم❤️ • °زیباترین قسمتش فقط اونجاست که میگه : ان شاءالله اونور جبران بکنیم!🌱 😭😭😭😭😭😭😭 °برادران و خواهران جهت شادی روح شهید سجاد مرادی این ویدیو را در گروهها و کانالها قرار دهید. اجرکم عندالله 🙂 💌@Maktabeh_shohada💌
تنها کسانی شهید می شوند که شهید باشند... به این سادگی ها نیست باید قتلگاهی رقم زد باید کُشت!! منیت را تکبر را دلبستگی را غرور را غفلت را آرزوهای دراز را حب دنیا را... باید از خود گذشت ! باید کشت « نَفس » را... شهادت درد دارد! درد کُشتن "لذت" هاست... باید کشته شویم ،تا شهید شویم!
📞 از هـادی بہ همۂ خواهـران ... حجابتـان را مثل حجـاب حضرت زهرا (س) رعایت ڪنید نہ مثل حجاب هـای امروز چون این حجـاب هـا بوی حضرت زهـرا (س) نمی‌دهد. 💚
‹ راوی‌همرزم‌ِشھیدبابڪ‌نوری‌هریس؛ › بابک‌همیشه‌یه‌تسبیح‌سبزداشت‌که‌دور دستش‌میبست... موقع‌شهادت‌هم‌دستش‌بود:)
📿 نمـــــــاز اول وقـــت: رســـم خـوبی داشـــتیم،ماه‌ رمضــون ها‌ بعضی شــب هـا چنـد تا از مــربی ها جـمـع میــشـدیم افطاری میرفتیم خونه ی دانش آموزا.🍲😋 یه بار تو یکی از شبا تو ترافیک گیرکردیم اذان گفتند.علی گفت:وحید بریم نماز بخونیم؟🥰 وقت نمازه.من گفتم پنج‌دقیقه بیشتر نمونده علـی جـان بـزار بـریم اونـجا میخونیم.نشون به اون نشـون که یک ساعـت و نیـم بعد رسیدیم به خونه ی بنده خدا!😥 از ماشین که پیاده شدیم زد رو شونمو گفت: کاری که موقع نماز اول وقت انجام‌بشه،ابـتــر (نافرجـام)میمـونه!!!!👌🏻 🕊
مادربزرگ‌شھید‌مغنیھ‌ میگفت؛ مدتِ‌طولانےبعد‌شھادتش‌اومد‌به‌خوابم بھش‌گفتم:چرا‌دیرڪردۍ!؟منتظرت‌بودم! گفت:چون‌طول‌ڪشیداز‌بازرسےها‌رد‌شدیم گفتم‌:چه‌بازرسے؟! گفت:بیشتراز‌همه‌سرِبازرسے"نماز"وایستادیم.. بیشتراز‌همه‌درباره‌ۍ"نمازصبح"می‌پرسند! نذاریم‌تنبلےمانع‌سعادت‌ما‌بشھ:)!♥️
سردوراهی‌گناه‌وثواب به‌حب‌شهادت‌فکرکن به‌نگاه‌امام‌زمانت‌فکرکن ببین‌میتونی‌ازگناه‌بگذری...؟! ازگناه‌که‌گذشتی‌از‌جونت‌هم میگذری...🕊
دیدم از بچه های گردان ما نیست ولی مدام این طرف و آن طرف سرک می‌کشد و از وضع خط و بچه‌ها سراغ می‌گیرد آخرِ سر کُفری شدم با تندی گفتم: اصلا توکی هستی که آنقدر سین جیم می‌کنی؟ خیلی آرام جواب داد: نوکرِ شما بسیجی‌‌ها :)
هدایت شده از شهدایی🥹🥹
یادمون باشہ!!! یڪ ࢪوز جوونایے! از چشما؎خوشگل شون گذشتن! تا امࢪوز ما.... چشامون غࢪق خدا باشہ!: نہ غࢪق گناه..)