لذت میبره از حرف زدنش..!
البته اگه اون دختر کوچولو ۳ سالش باشه🖤
همون سه ساله ارباب ها ..
عمو عباس وقتی باهاش حرف میزد کیف میکرد..رقیه همون سه ساله ای هست که عمو باهاش ذوق میکرد ..تموم ذوق عمو رقیه بود 😭
بزارین بریم همونجایی که رقیه میخواد با عموش حرف بزنه ...چی میخواد بگه؟؟
شبه ..همه جا تاریکه ..ماه آسمون خیلی روشنه ...نور ماه به روی خیمه حسین میتابه ..
عمو عباس تو یه تخته ای نشسته ..حسین و زن و بچه اش همه خوابن ..
اما کسی که بیداره عباسه ..چرا ؟آخه عباس نگهبان خیمه های حسینه
عباس نگران میشه ...عباس نباید بزاره کسی به خیمه حسینش نزدیک بشه
عباس وایمیسته..
داد میزنه : آهای تو کیستی ؟
در نزدیکی خیمه حسین بن علی چه میکنی ؟
میبینه صدایی نمیاد دوباره میگه : من عباس بن علی هستم ..و نگهبان خیمه های برادرم حسین