eitaa logo
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
1.3هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
7.3هزار ویدیو
764 فایل
⭕کانال شهید محمدرضا دهقان امیری شهادت،بال نمیخواد،حال میخواد🕊 تحت لوای بی بی زینب الکبری(س)🧕🏻 و وقف شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان🌹 کپی: حلالِ حلال🌿 خادم الشهدا(ادمین تبادل ): @arede1386
مشاهده در ایتا
دانلود
باور کنید انقدر حجم پیام ها بالاست که من به زور این چندتا پیام رو هرروز پیدا میکنم شما به بزرگی خودتون ببخشید و حلال کنید
دوستان من الان از حجم پیام های ناشناس براتون فیلم میفرستم که اگه دیر جواب دادیم‌ناراحت نشید
تویی‌که‌میری‌تو‌پیوی‌نامحرم‌ ایموجی‌خنده‌‌میفرستی🖐🏻 هیچ‌فرقی‌با‌اونی‌کہ‌‌‌جلو‌نامحرم‌ با‌صدای‌بلند‌میخنده‌نداری به‌فکر‌قلب‌امام‌زمان‌هم‌هستی؟ 💔
آقاامام‌زمـان به‌عشق‌ماچشم‌بازمیکنھ این‌عشق‌فهمیدنی‌نیست...! بعدما صبح‌که‌چشم‌بازمیکنیم؛ بجایِ‌عرض‌ارادت‌بھ‌محضرآقا گوشیامونُ‌چک‌میکنیم💔😔🖐🏼 ؟.
‌ چادروسلیه‌بازی‌نیست‌ که‌عکس‌میگیری‌باهاش‌ استوری‌میکنی‌یا‌میزاری‌پروفایل.... چادر‌‌امانت‌حضرت‌زهرا‌است‌حواست‌هست؟ ؟
یه عدد انتخاب کن، بعد برو پایین... 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 خُب خُب... حالا هر کی هر عددی رو که انتخاب کرده😏 باید ماه رمضان، تو اون روز منو افطاری دعوتم کنه...😌🤗 میخوام از الان برنامه افطاریم رو تنظیم کنم...😂😝
خواص تخم کدو👇 ☘️کنترل فشار خون؛ ☘️کاهش خطر بیماری‌های قلبی؛ ☘️تشکیل استخوان‌ها و کمک به حفظ سلامت آنها؛ ☘️تنظیم سطح قند خون.
☺️👤 ■ 🌱🧡 ________________________ تا مےتوانید؛ عکس'' آقا ''را در فضاے مجازے مُنتشر کنید! تا بدست همه عالم برسد ؛ انسان‌هاے پاک طینت؛ گاهے با دیدن چھره‌ےِاولیاءاللـه مُنقلب مےشوند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آقا رضا از این که حورا شماره اش را به خانواده ی امیر مهدی داده بود، خوشحال بود. با آن همه بدی که در حق آن دخترک مظلوم کرده بودند، حورا باز هم احترامشان را نگه داشته بود و سر خود کاری نکرده بود. البته این کار از دختری مثل حورا بعید نبود. هدی به حورا خبر داده بود که پدر امیر مهدی برای خواستگاری به آقا رضا زنگ زده است. حورا از این اتفاق خوشحال بود اما از این که آقا رضا و مریم خانم مخالفت کنند دلشوره داشت. از صبح منتظر این بود که دایی رضا به او خبر خواستگاری را بدهد. "تو را باید کمی بیشتر دوست داشت کمی بیشتر از یک همراه کمی بیشتر از یک همسفر کمی بیشتر از یک آشنای ناشناس! تو را باید... اندازه تمام دلشوره هایت اندازه اعتماد کردنت تو را باید با تمام حرف هایی که در چشمانت موج میزند با تمام رازهایی که در سینه داری دوست داشت تو را باید همانند یک هوای ابری یک شب بارانی یک آهنگ قدیمی یک شعر تمام نشدنی همانند یک ملو درامِ کلاسیکِ عاشقانه ی فرانسوی همانند یک آواره ی عاشق دوست داشت! برای دوست داشتنت باید غرور را رها کرد!" حورا در خانه ی خود نشسته بود و مشغول خواندن کتاب بود که تلفن خانه اش به صدا در آمد. شماره خانه دایی رضا بود حورا با استرس گوشی تلفن را برداشت. _بله؟! _سلام حورا جان. خوبی؟! _سلام. ممنون دایی جان. شما خوبین؟ _قربانت. حورا جان زنگ زدم بگم که بیای خونه ما. قراره امیر مهدی و خانواده اش بیان خواستگاری. حورا که هم هول شده بود هم از خوشحالی زبانش بند آمده بود، گفت:ب...باشه چشم. _حورا جان کاری نداری؟! _نه. سلام برسونین به همه. حورا از اینکه دایی رضا با ملایمت با او صحبت می کرد کمی احساس آرامش کرد. اما هنوز هم نگران حرف های مریم خانم بود.‌‌ چون فقط او می توانست نظر دایی رضا را تغییر دهد. ادامہ دارد... یڪ صلوات به نیت فرج اقا امام زماݩ الزامیست"