1_29935542.MP3
2.21M
🎙بشنوید
صحبت های شهید مهدی زین الدین🌷
برای کسانی که عاشق جهاد و شهادت هستند.
#صوت_شهدا
#سیره_شهدا
@shahid_dehghanamiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای یار سفر کرده اگرچه ز تو دوریم
حس میکنم انگار که نزدیک ظهوریم
♦️کلیپ استوری خواهر شهید
@shahid_dehghanamiri
🍃🌹بسم ربالشهدا و الصدیقین🌹🍃
روزی که به دنیا آمدی
هرگزنمیدانستی زمانی می رسد
که آرامبخش روح و روان ما می شوی
با سلام خدمت شما همسنگران وهمراهان گرامی در کانال شهید دهقان امیری
دوستان باهمراهی صمیمی وگرم شما بزرگواران
ان شاءالله قصد داریم به مناسبت فرارسیدن #تولد_شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
#ختم_صلوات
#ختم_قرآن
#ختم_دعای_نادعلی
#ختمدعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
برگزارکنیم به نیت سلامتی و تعجیل فرج امام زمان عج و طول عمر با عزت وبرکت رهبرعزیز
#وهدیه_به_روح_مطهر
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
از شما عزیزان خواهشمندیم از " تاریخ ۹۹/۱/۲۱ الی ۹۹/۱/۲۶" در صورت تمایل تعداد قرائت دعاهای نادعلی و دعای هفتم صحیفه سجادیه " و تعداد صلوات های خود را به آیدی های زیر ارسال کنید👇
🌸آیدی در پیام رسان سروش برای اعلام ختم صلوات و ختم دعاهای نادعلی و دعای هفتم صحیفه سجادیه و گرفتن جز قرآن :
🆔 @H_vesali313
🌸آیدی در پیام رسان ایتا برای اعلام ختم صلوات و ختم دعاهای نادعلی و دعای هفتم صحیفه سجادیه و گرفتن جز قرآن :
🆔 @Vesali_22
🌸آیدی در پیام رسان تلگرام برای اعلام ختم صلوات و ختم دعاهای نادعلی و دعای هفتم صحیفه سجادیه و گرفتن جز قرآن :
🆔 @Chador_313
👈مهلت اتمام قرائت ختم ها
تا پایان روز ۲۶ فروردین می باشد.
➖➖➖➖➖➖➖➖
همه دراین ختم ولو تعداداندک صلوات شرکت کنید و حتما سهیم بشید.....این فرصتی که شهدا به مادادند تا شاید دستگیر ماشوند.....
#برای_همه_ارسال_کنیدتاشرکت_کنند
🌷التماس دعافرج🌷
💚 @shahid_dehghan💚
به یاد شهید دهقان
" بسم رب الشهدا " 📖 برشی از کتاب "یک روز بعد از حیرانی " ✏️نویسنده : فاطمه سلیمانی ازندریانی #شهید
"بسم رب الشهدا"
📖 برشی از کتاب "یک روز بعد از حیرانی"
✏️نویسنده : فاطمه سلیمانی ازندریانی
#شهیدمحمدرضادهقان🌸
اما خوب بچه سرتقی بودی که بازهم اشتباهت قبول نمی کردی. به جای اینکه تو چشم های مادر نگاه کنی چشم دوختی به سرامیک های کف اتاق و گفتی:« اینا خودشون اذیت می کنن به اسم من تموم می شه. توی خانه هم با تو حرف زده بود و نصیحتت کرده بود. اما باز حرف خودت را زده بودی: «به خدا من اذیت نمی کنم. خودشون گیر میدن.» باید دید هرکس کدام سمت ماجرا ایستاده و ماجرا را از نگاه چه کسی تماشا می کند. مثلا از دید معاون مدرسه تو یک دانش آموز خطاکار بودی که تیپ و قیافه ات به بچه های معارف نمی خورد. موهایت بلندتر از حد معمول بود. اما نه آنقدر که از حالت مردانه خارج شود. آستینت را هم که همیشه مثل جماعت قصاب تا آرنج بالا میزدی. صورتت را هم زود به زود اصلاح میکردی و از ته میزدی که زودتر صورت مردانه پیدا کنی و محاسنت پرپشت شود.
به زعم آن ها، این کارها همه خطا و جرم های نابخشودنی بوده و تو را از اسلام دور میکرده! اما زیارت عاشورا و دعای کمیل و فعالیت های فرهنگی ای که مدام پیگیری می کردی احتمالا هیچ ربطی به رشته ات نداشته . دعای کمیل مدرسه آن قدر برایت مهم بود که اگر یک جلسه به خاطر برنامه خانوادگی به دعای شب جمعه مدرسه نمی رسیدی روزگار همه را سیاه می کردی که چرا برنامه شان را با تو تنظیم نکرده اند. اما با آن تیپ و قیافه هرکس خبر نداشته باشد گمان می کند که تو خلاف میل خودت در رشته معارف ثبت نام کردی. اما خبر ندارند که همراه مامان فاطمه ده پانزده مدرسه را گشتی تا خودت مقایسه کنی و خوب و بد مدارس را از هم تشخیص بدهی. قدر مامان فاطمه را می دانستی که این همه وقت برایت صرف کرده ؟ می دانستی که خواسته ی پدر این بوده که مثل مهدیه و بقیه بچه ها یک مدرسه ی دولتی را برای دوران دبیرستان انتخاب کنی؟ اما سفارش مدیر مدرسه شده بود ملكه ی ذهن مامان فاطمه که تو، توی مدارس معمولی حیف می شوی آن قدر که استعداد داری و یک زمینه معنوی قوی که توی دوران راهنمایی کشفش کردند. اما معلم های رشته معارف فقط شیطنت هایت را دیدند نه حال زیبای معنوی و حجب و حیایت را از بین ده پانزده مدرسه، مدارس البرز و امام صادق (ع) و فرهنگ را بیشتر پسندیدی. اما مدرسه امام صادق (ع) برایت جذاب تر بود. چه اعتماد به نفسی داشتی که بعد از امتحان ورودی البرز و امام صادق (ع) بی خیال امتحان مدرسه فرهنگ شدی. مطمئن بودی که حتما وارد مدرسه امام صادق (ع) می شوی. بنده خدا سهیل و امیر که روز آزمون مدرسه فرهنگ تا دم در خانه هم آمدند اما همراهشان نرفتی. اما تو که از همان اول رشته ریاضی را دوست نداشتی مگر مجبور بودی روز جلسه مصاحبه حاضر شوی و مثل بچه های خنگ سرت را پایین بیندازی و همه سؤالات را بی جواب بگذاری. خب حرفی که آخر زدی اول میگفتی. «من ریاضی رو دوست ندارم. می خوام برم رشته معارف .» آن بنده خدا هم به جای اینکه کلی وقت صرف کند و از تو بپرسد کدام رشته دانشگاهی را دوست داری و هی یکی یکی اسم ببرد از مهندسی برق و شیمی و ...، همان اول برای مصاحبه رشته معارف هماهنگ می کرد. با اینکه روز مصاحبه معارف آن روز نبود اما تو همان روز مصاحبه کردی و مثل بلبل جواب سؤالات را دادی.
برق چشم هایت را حتى الان هم می بینم آن لحظه ای که گفتی: «این رشته رو دوست دارم ... می خوام دیپلمات بشم. مثل وزارت خارجه ای ها.»
دیپلمات خوبی شدی محمدرضا. باور کن.
#ادامهدارد....
@shahid_dehghanamiri
البته برنامه ی اصلی برای تولد شهید دهقان رو کانال رسمی ایشون انجام میدن که پیام های کانالشونو اینجا هم فرستادیم
میتونید از اونا هم استفاده کنید.
بنال ای دل نوا دارد رقیه
به هر دردی دوا دارد رقیه
مرض او را ز پا انداخت اما
مریضان را شفا دارد رقیه
دردانه شهید مدافع حرم مهدی دهقان در کنار مرقد و زیارت مطهر نازدانه امام حسین(ع)، "رقیه سه ساله"
رقیه جان آسوده بخواب هستند شیرمردانی چون بابای فاطمه که نگذارند حرامی سوی حرمتان آید و هنوز هستند باباهایی که از رقیه های خود میگذرند برای رقیه حسین
#شهید_مدافع_حرم_مهدی_دهقان
@shahid_dehghanamiri
گفت ارباب
پس از بوسه زدن بر دهنش
طفل نَه ، قند مکرّر متولّد شده است
#السلام_علیک_یابنتالحسین
#میلاد_حضرترقیهسلامالله_مبارک
@shahid_dehghanamiri
nahjol-balaghe-dashti_[www.ketabesabz.com].pdf
7.12M
#انس_با_نهج_البلاغه
📚 #کتاب pdf
نهج البلاغه امام علی علیه السلام
ترجمه فارسی مرحوم محمد #دشتی
@shahid_dehghanamiri
یک وقتی دعای کمیل را به زبان روسی ترجمه کرده بودیم. [در مسکو] من به کلیسایی رفتم دیدم در این کلیسا دعای کمیل را میفروشند. یعنی جزء کتاب مذهبی آنهاست. به کشیشی که آنجا بود گفتم این کتاب چیست؟ گفت یک گفتوگوی بین خدا و انسان است. گفتم: شما خواندید؟ گفت: بله، کتاب خوبی است و زیاد هم میخرند. من برای اینکه تشویقش کنم صد نسخه از او خریدم و به او دادم که ارزانتر بفروشد.
همانجا یک آذری به من گفت وقتی دعای کمیل ما را مسیحیها اینقدر خوششان میآید، اگر ما دعای عرفه را برایشان ترجمه کنیم چه اتفاقی میافتد؟ همانجا به ذهنم رسید که دعای عرفه را هم ترجمه کنیم. رفتیم یک مترجم پیدا کردیم و دو برابر معمول به او پول دادیم و به او گفتیم در ترجمه خیلی دقت کن و بحمدالله دعای عرفه هم ترجمه شد. به ذهنم رسید مجموعه منتخب ادعیه شیعه مثل ( مفاتیح و صحیفه سجادیه) را نیز ترجمه کنیم.
باور کنید الان مسیحیها بیشتر از مسلمانها از این ادعیه استفاده میکنند. آنچه که ما داریم و قابل عرضه برای جهان است، فوقالعاده ارزشمند است.
🔸خاطرهای از دکتر ابراهیم ترکمان، رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی
📝خبرنامه آینده روشن، شماره نوزدهم، خرداد ۱۳۹۳
@shahid_dehghanamiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دلانہ...
من هیچی نمیگم
خودتون ببینید...😌
خیلی قشنگــــــہ❤️
@shahid_dehghanamiri
آسمان
مال ڪسانے است ڪه زیبا نگرند♥️
دوست دارند
از این منزل فانے بپرند🕊
لیڪ آنان ڪه به دنیا و
در آن سرگرمند🌎
از شعاع نظر
اهل سماوات درند...
#شهیدمحمدرضادهقانامیرے🌿
#شادےروحشهداصلوات
@shahid_dehghanamiri
🍃بسمالرب الشهداء والصدیقین🍃
💌| #مسابقه_دلنوشته
دوستدارانشهدا سلام🌸
باتوجه به نزدیک بودن سالگرد تولد #شهیدمحمدرضادهقانامیری
خواهشمندیم متن تبریک به مناسبت تولد ودلنوشتهخودبهشهیدبزرگوار
رابرایماارسالنمایید.
📆مهلت ارسال: تا ۲۶ فروردین
🎁جوایز:
پنج نفر اول به نیت پنج تن، یادبود معنوی
وبههشتنفربهنیتحضرتثامنالحجج
کتاب شهدای مدافع حرم اهدا میشود.
آی دی جهت ارسال درپیام رسان تلگرام:
🆔 @tazohoor217
آی دی جهت ارسال در پیام رسان ایتا:
🆔 @Anonymous_983
آیدیجهتارسالدرپیام رسان سروش:
🆔 @vesali_m74
پیج گروه فرهنگی شهید محمدرضا دهقان دراینستاگرام با مدیریت خواهر بزرگوار شهید دهقان:
shahid_dehghan1
یا به آدرس
https://instagram.com/shahid_dehghan1?igshid=1nekrdgj7ku7e
ارسال کنید.
#مسابقه_کتابخوانی
#شهیدمحمدرضادهقانامیری
#یک_روز_بعداز_حیرانی
| @shahid_dehghan|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خمپاره_خنده💣😆
اللهم الرزقنا کباباً کبیرا🍗😅
...اللهم الرزقنا بنزاً جمیلا🚙😂
#شهید_عباس_عبدللهی
شادے روح شهدا صلوات✨
@shahid_dehghanamiri
به یاد شهید دهقان
"بسم رب الشهدا" 📖 برشی از کتاب "یک روز بعد از حیرانی" ✏️نویسنده : فاطمه سلیمانی ازندریانی #شهیدمح
"بسم رب الشهدا"
📖 برشی از کتاب "یکروزبعدازحیرانی"
✏️نویسنده : فاطمه سلیمانی ازندریانی
#شهیدمحمدرضادهقان🌺🌺
🎈جرم های نابخشوده🎈
نمی دانم توی سرت چه می گذشت که هر بلایی هم که از سر می گذراندی دست از شیطنت برنمی داشتی. گچ پا انگار فقط زندانیات کرده بود. جانورهای اطرافت هم از دست تو آسایش نداشتند. نمی دانم آن بچه گربه های زبان بسته که زیر دوش حمام شامپو به سر و رویشان می ریختی و با انگشت چشم های هنوز بازنشده شان را باز می کردی بیشتر از دست تو آزار دیدند یا آن بچه گربه بی نوا که با پا پرتش کردی و کاسه شیرش را تصاحب کردی!
از تصور آن لحظه دلم آشوب می شود. من اینجا بعداز این همه سال از شنیدنش حال مسمومیت پیدا کردم و دوست دارم زودتر این سطر ها تمام شود و من هم از فکر شیر آلوده به دهان گربه رها شوم، اما با همین حال مسمومیت یک خنده کج هم روی لبم نشسته. از تصور آن صحنه که اگر آنجا بودم چه حالی به من دست می داد. مامان فاطمه هم حتما مثل من دلش آشوب شده بود که چندین بار دهانت را شسته و آبغوره و آب لیمو به حلقت ریخته. اما تو عین خیالت هم نبوده.
مورچه ها هم حتی از دستت در امان نبودند. تشرهای مادرانه هم کارساز نبود. هرچقدر تهدیدت می کردند که ملكه ی مورچه ها تنبیهت می کند باز هم بی خیال بودی. توی سال های کودکی ات چند لشکر مورچه را سربه نیست کردی، فقط خدا می داند. مامان فاطمه برای درس عبرت گرفتن تو گفت یا واقعا نفرین مورچه ها گریبان گیرت شد که موقع آزار دادن مورچه ها با سر زمین خوردی؟ هرچه بود این زمین خوردنت جان مورچه ها را نجات داد. چون پذیرفته بودی که دچار نفرینشان شدی.
به نظرم آتش سوزاندن هایت در دامغان کم رنگ تر می شده. بیشتر کمک حال مادربزرگ بودی و سرگرم دوچرخه سواری. اما همین دوچرخه سواری ات یک بار کفر همه را درآورده. درست یک ساعت قبل از حرکت به سمت تهران از تو قول گرفته بودند که فقط یک ساعت بازی کنی. بعد از یک ساعت دوچرخه را سر جای خودش گذاشته بودی و خودت غیب شده بودی. حالا همه بسیج شده بودند و کل شهر را برای پیدا کردنت زیر پا گذاشته بودند. تو نشسته بودی روی مجسمه طوطی وسط میدان و همه ده بار از مقابل تو رد شده بودند. قیافه های عصبانی شان حتما دیدنی بوده وقتی که دستشان به ارتفاع پنج متری مجسمه نمی رسیده.
پدر بدون اینکه دستش به جایی بند باشد پرسیده بود چرا این همه وقت با دیدن ما ساکت بودی و تو گفته بودی: «شما که من رو صدا نزديد. فکر کردم باهام کار ندارید. دارید می رید چیزی بخرید.» مامان فاطمه هم گفته بود:«بیایی پایین پوست سرت رو میکنم.» ولی گمان نکنم که بیشتر از یک تشر نصیبت شده باشد. حداقلش یک پس گردنی بوده که گمان نکنم همان را هم زده باشی. با روحیاتت آشنا بودند. می دانستند که یک جا بند نمیشوی.شیطنت هایت هم به خاطر وجود نا آرامت بوده. دست خودت نبوده. آرامش و سکون با وجودت سازگار نبود. باید کسی فکری به حال این همه انرژی نهفته در وجود تو می کرد. چه چیزی بهتر از ورزش، ورزش بهترین راه حل بود. کاراته، شنا، دوچرخه سواری... همه اینها بود، اما هیچ کدام راضی ات نمیکرد.
تابستان 83 بود که گویا پارکور را کشف کردی. پاركور! چه اسم عجیب وغریبی هم دارد. راستی یک چیز درگوشی... من پارکور را با تو شناختم. پیش از این اصلا خبر نداشتم که یک چنین ورزشی هم هست. توی تلویزیون و لحظه های هیجان انگیز دیده بودم بعضی ها دیوار راست را بالا می روند، اما نمی دانستم این کار یک رشته ورزشی ست و آموزش مخصوص خودش را دارد، بین خودمان بماند، اتفاقا حالا که فکرش را می کنم می بینم خیلی هم برازنده توست. با آن چشم هایی که هنوز از توی عکس ها هم شیطنت تویشان موج می زند. از دیوار راست بالا می رفتی و از روی ماشین همسایه ها می پریدی. مامان فاطمه هم باید پشت پنجره می ایستاد و حرکاتت را تماشا می کرد. توبه تماشاچی احتیاج داشتی و چه کسی بهتر از مادر؟
اما سروصدای همسایه ها خیلی زود بلند شد. از ماشین هایشان سیر نشده بودند که بگذارند هر بلایی دوست داری سرشان بیاوری. ممکن بود شیشه یکی شان بشکند یا روی یکی دیگر خط بیفتد. یا سقف یکی قر شود.
چاره ای نبود. باید یک محل جدید پیدا میکردی برای بالا و پایین پریدن. حالا محل تمرینت به جای پارکینگ خانه شده بود پارک ها و موانع توی پارک ها. و باز مادر بود که هر روز همراهت می آمد و پریدن از روی آلاچیق ها را تماشا می کرد. حتما این ورزش برای تماشاچی هم هیجان انگیز است. بالا رفتن از دیواری که جای گرفتن دست ندارد. تو خوشحال بودی و مادر هم از دیدن خوشحالی تو خوشحال می شد. من اگر بودم از ترس و اضطراب کارم به بیمارستان می کشید. منی که این همه از ارتفاع می ترسم حتما با دیدن پریدن هایت از ترس جیغ میزدم و تو به من می خندیدی.
#کتابیکروزبعدازحیرانی
@shahid_dehghanamiri
🌱
برایت خوابها دیدم روزی آستانت را
بنا خواهیم کرد از طوس حتی چراغانیتر
//٢١ _ دوشنبههای امام حسنی♥️
@shahid_dehghanamiri
خیابان مسجدی که در آن نماز جماعت می خونم پر از مشروب فروشیه ،یه بار یکیشون گیر داد گفت :شراب بخر
گفتم :حرامه
گفت :چرا ؟
گفتم:فرق انسان با موجودات دیگه در چیه ؟
گفت :عقل
گفتم: وقتی مست میشی عقلت زائل میشه و چیزی که این فرق رو از بین ببره حرامه .
ساکت شد.
حجت الاسلام رحیمی( مبلغ در برزیل )
@shahid_dehghanamiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•﴾°` ✿°•.﴿
ایݩ ودا؏ شہیـد با دخٺرشــہ✋🏻^-^
😔•.
حالا میشہ ودا؏ رقيـہ باݩـو باٰ بابا روٖ عمیق ټر دَرڪ كرد.. 💛:)
@shahid_dehghanamiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم برداری از حرم رقیه خاتون علیه السلام توسط #شهیدمدافع_حرم_نوید_صفری
السلام علیک یا بنت الحسین باب الحوائج رقیه سلام الله علیها ❤️
@shahid_dehghanamiri
اگر چه نیست وصالی..؛
ولی
خوشم به خیالت..!
#گوشه_نشین
@shahid_dehghanamiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ لحظه ی سختِ شهادتِ امام زمان!
🔻آیا میدانید بعد از شهادتِ امام زمان، امام حسین بر بدنِ مُطهر ایشان نماز می خواند و حکومت جهانی ایشان را ادامه میدهد؟
#استادعالی
@shahid_dehghanamiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱
من راهی توام
ای مقصد درست...
#علیرضاآذر
#ارسالی
#پیشاپیشتولدتمبارکماهمنورم
@shahid_dehghanamiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این روزها شبیه دفاع مقدس است
آن روز امام فرمود هرکس می تواند دفاع کند باید به خط مقدم برود
امروز حضرت آقا فرمودند مردم به #رزمایش_همدلی بیایند و همه آنها که دلسوز هستند و ولایت پذیر باید به میدان بیایند!
@shahid_dehghanamiri