eitaa logo
| شهید محمدرضا اسماعیلی |
766 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
7 فایل
﷽ "یـا رب الـحسـین" [ مـن شنیـدم سـر عشـاق به زانـوے شمـاست و از آن روز سـرم میـل بریـدن دارد ] 💠کانال رسمی شهید محمدرضا اسماعیلی🥀 💠 شهادت: 1402/05/01🕊💔 💠ولادت:1367/10/23 🌿 ارتباط با ادمین کانال: @Sahid_Tasua حالا که دعـوتت کرده بمون رفیق❤
مشاهده در ایتا
دانلود
.قبل.از.خواب 😴 ‼ ✅حضرت‌رسول‌اڪرم‌فرمودند‌هر‌شب‌پیش‌از ‌خواب↯ ¹قرآن‌را‌ختمـ ڪنید «³بار‌سورھ‌توحید» ²پبامبران‌را‌شفیع‌خود‌گࢪدانید «¹بار=اللھم‌صل‌علۍ‌محمد‌وآل‌محمد‌ و‌عجل‌فرجھم،اللھم‌صل‌علۍ‌جمیع‌ الـانبیاء‌و‌المرسلین» ³مومنین‌‌را‌از‌خود‌راضۍ‌ڪنید «¹‌بار=اللھم‌اغفر‌للمومنین‌و‌المومنات» ⁴یڪ‌حج‌و‌یڪ‌عمرھ‌بہ‌جا‌آورید «¹‌بار=سبحان‌اللہ‌والحمدللہ‌ولـا‌الہ‌الـاالله‌ والله‌اڪبر» ⁵اقامہ‌هزار‌رڪعت‌نماز «³‌بار=یَفْعَل‌ُالله‌ُما‌یَشاء‌ُبِقُدْرَتِہِ،وَیَحْڪُم‌ُ ما‌یُرید‌ُبِعِزَّتِہِ» آیا‌حیف‌نیست‌هرشب‌بہ‌این‌سادگۍ‌از‌چنین خیر پربرکتی محروم شویم؟(:" ‍‍‌ل‌لولی‍ک‌الفرج اللھم‌صل‌علےمحمدوآل‌محمد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- صبحم بھ طلوعِ - دوستت‌ دارم توست˘˘! - ˼♥️˹ بِھ‌نٰامَت‌ اللهم صل علی محمد وال محمد 🌺 ۱۰۰ صلوات روزانه هدیه به امام زمان عج ❤️ @shahid_esmaeili
dua-ahd.mp3
1.82M
💚🍃 دعای عهد به نیـابت از محمد رضااسماعیلی @shahid_esmaeili
تا هستی شروع کن به حرکت کردن به سمت خيمه ی امام زمان "عج" ؛ دیر کنی باختی ها ! 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگه به گناهی مبتلا شدی نذار قلبت بهش عادت کنه عادت به گناه . . اضطراب و ترسِ از گناه رو از قلبت میگیره ! اونوقت . . به جای لذت بردن از خدا دیگه از گناه لذت میبری ! @shahid_esmaeili
هم‌اکنون مراسمِ دومین‌ سالگردِ شهادتِ شهید‌آرمان‌علی‌وردی ❤️‍🩹 شـہید‌آرمانِ‌علی‌وردے⚘️
● شهادت در ساعت ِ تولد . جمعه ساعت ِ هشت ِ صبح ، بیمارستان بودیم . پرستاران از ورود ِ ما به بخش ِ مراقبت های ویژه جلوگیری کردند . به آن ها گفتیم :《دکتر کیهانی دستور دادن هر وقت خواستیم ، می تونیم وارد ِبخش و حتی اتاق ِ ایزوله ِ پسرم بشیم 》؛ اما همچنان ممانعت می کردند . اصرار ِ ما را که دیدند ، یکی از آن ها گفت :《حال ِ پسرتون خوب نیست . دکترا مشغول ِ احیای اون هستن .》 این را که شنیدم ، بی‌اختیار فریاد زدم یا حسین و به سمت ِ اتاق ِ پسرم دویدم . پدرش هم دنبالم آمد . در ِ اتاق را بسته و پرده های آن را هم کشیده بودند . چند پزشک و پرستار ، داخل ِاتاق مشغول بودند . ساعت هشت و بیست دقیقه از اتاق خارج شدند و گفتند :《متأسفانه علی رغم ِ تموم تلاش هایی که کردیم ، فرزند تون به شهادت رسید .》 دنیا روی سرم خراب شد . نمی دانستم چه کار کنم و کجا بروم . گریه امانم را برید . روی زمین افتادم . پدرش همین طور که گریه می کرد ، من را بلند کرد و روی صندلی نشاند . پرستار ها برایم آب قند آوردند . از گلویم پایین نمی رفت . آن ها کمک کردند و من و پدر ِآرمان را از بخش ِمراقبت های ویژه ِبیمارستان بیرون بردند . همان موقع ، چند نفر از دوستان ِآرمان هم آمدند . با دیدن ِآن ها داغ ِ دلم تازه شد . گفتم :《شهید شد . آرمانم شهید شد . دوستتون شهید شد .》 آن ها هم حالشان بهتر از من نبود . تعداد ِزیادی از دوستان و هم رزمان ِ آرمان در بیمارستان بودند . تمام ِکادر ِ بیمارستان ، بیماران ، ملاقات کنندگان ، همگی اشک می ریختند . دور از چشم ِ ما ، آرمان را به سرد خانه ِ بیمارستان بردند .