فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
#شب_اول_محرم🖤
السـلام علـی السفیـر الغـریب✨
من که شدم محاصره...🥀
┄┅─✵🕊✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیا برگردیم.....🖤
┄┅─✵🕊✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ڜڪࢪ ﺧﮂا ࢪا🌱
ڪه ﮂࢪ پناه{ ﺣڛينـم🖤}
#استوری
┄┅─✵🕊✵─┅┄
ته رویای منه کربلا.mp3
3.29M
#شباولمـحرم🖤
دانلود مداحی رو برنگردون از من💔
#یاحسین❤️🔥
┄┅─✵🕊✵─┅┄
🌹سید یعقوب موسوی کارگاه نجاری داشت . انقلاب که پیروز شد شب ها می رفت کمک نیروهای کمیته و نگهبانی می داد . پدرش به او گفت : - آخه باباجون از صبح تا شب میری کار می کنی . خب بعدش بیا خونه استراحت کن - نه بابا . من دارم برای اسلام نگهبانی میدم *
🌹عصر بود.سید یعقوب داشت ساک اش را می بست که برود جبهه . مقداری کشمش و نخودچی برایش کنار گذاشته بودم . آن را آوردم و مقابلش نشستم : - مادر جون اینو هم با خودت داشته باش گرفت و تشکر کرد . معلوم بود که می خواهد حرفی بزند . بعد از مقداری سکوت گفت : - من نه به کسی بدهکارم ... نه از کسی طلب دارم ! جا خوردم . حداقل سه خانواده فقیر را می شناخت
🌹که یعقوب برایشان کار نجاری انجام داده بود و پول نگرفته بود . زن های همسایه این ها را برایم گفته بودند . نگاه متعجب ام را که دید ادامه داد : - تو رو به جدم قسمت می دم به بابا نگو از کی طلبکارم من هم هیچ وقت این موضوع را برای پدرش نگفتم . حتی بعد از شهادت یعقوب
"#شهید سید یعقوب موسوی"🌷
┄┅─✵🕊✵─┅┄**
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اڙ بچڰﻲ ڜآﮂﻲ ڢࢪوﺨتم ﻏ۾ ﺨࢪﯾﮂﻤ!🖤(:
#استوری
┄┅─✵🕊✵─┅┄
🌹معلم روستای داغیان از توابع شهرستان قوچان بودم. آخرین تابستانی بود که به روستا آمد.
🌹عصر زیبایی بود. با هم قدم میزدیم و از زیبایی های دست نخوردهی طبیعت لذت می بردیم و گفتگو می کردیم.
🌹در تمام مدتی که با هم بودیم، همیشه یک قدم عقب تر از من گام برمی داشت و این به خاطر مقام آموزگاری ام بود. حتی در عکس یادگاری که با هم گرفتیم، باز هم یک قدم عقب تر از من ایستاده بود.
#"شهید رجب صانع داغیان"🌷
✍راوی: معلم شهید
┄┅─✵🕊✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلتنگیهای دختر شهید مدافعحرم فاطمیون ذاکرحسین کریمی برای پدر شهیدش.
┄┅─✵🕊✵─┅┄
اوایل به خاطر فرزند کوچکمان میگفتم نرو اما میگفت: اجازه بده من برم، به خاطر همین گفتم که برو و تو را به حضرت زینب (س) امانت میسپارم تا او ازتو مراقبت کند و از خداوند میخواهم صبر حضرت زینب (س) را به من هم عطا کند، من به دلم افتاده بود که سیدرضا در این راه به شهادت خواهد رسید، میدانستم اگر به سوریه برود دیگر برنمیگردد، من قبل از اینکه بخواهم با سیدرضا ازدواج کنم، به تمام این مسائل فکر کرده بودم و از همان اولین روز ازدواج و تشکیل زندگی مشترک آمادگی شنیدن خبر شهادت همسرم را داشتم، کاملاً آماده بودم در این راه هر اتفاقی برای سیدرضا بیفتد.
سیدرضا سه بار به سوریه رفت، اولین بار که اعزام شد، ۴۰ روز آنجا ماند و برگشت، دفعه دوم مجروح شد و در نهایت برای سومین بار در حلب سوریه به شهادت رسید.
🌷 شهید سیدرضا مراثی🌷
ولادت: ۱۳۴۸/۰۱/۱۵ شهر لیلان
شهادت: ۱۳۹۵/۰۴/۲۳ حلب، سوریه.
🌱🌷🌷🌱🌷🌷🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
من ایرانمو تو عراقی . . .
┄┅─✵🕊✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️سرداری که با ناراحتی خانواده شهدای فاطمیون بیمار میشد.
▫️گفتگوی با همسر و خواهر سردار شهید سیداحمد قریشی، فرمانده ستاد لشکر فاطمیون
┄┅─✵🕊✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام بر محرم
#استوری
#رضا_رضائی
┄┅─✵🕊✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرشیو صلوات
تصویر هر شهید یک صلوات
اللهم صلی علی محمد و آل محمد
وعجل فرجهم
┄┅─✵🕊✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️شهیدی که یک کودتا به نام او خورد. میان کودتای نوژه و کودتای نقاب، تفاوتی است به اندازه مظلومیت یک شهید!
▫️بسیاری نمیدانند «نوژه»، نام خلبان شجاعی است که یک سال قبل از این کودتا، نقشههای ضد انقلاب در پاوه را نقش بر آب کرد و در نهایت پس از اصابت آتشبار عناصر ضد انقلاب، با زبان روزه به شهادت رسید.
┄┅─✵🕊✵─┅┄
🌹تازه کلاس دوم را شروع کرده بودم که پدرم شهید شد.
آن روزها این شعار را زیاد می شنیدم که «شهیدان زنده اند، الله اکبر»
🌹روزی که کارنامه ی ثلث اول را دادند، گفتند: «پدراتون ببینن و امضا کنن».
🌹مسیر مدرسه به خانه یادم آمد از آن شعار. به سرعت کارنامه ام را گذاشتم روی سرم تا پدرم از آن بالا بالاها نمره های بیستم را ببیند و امضا کند.
#"شهید حسین بازمانده"🌷
✍راوی: فرزند شهید
┄┅─✵🕊✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج قاسم سلیمانی:
من از نجف نظاره گر شهادتم بودم...
┄┅─✵🕊✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آجرک الله یا صاحب الزمان عج
آقــا سـلام
اشڪ دمـادم شروع شد
عالم عزا گرفتھ
ماھ محرم شروع شد ...
#السلامعلیکیااباعبدالله 🖤
التماس دعای فرج
┄┅─✵🕊✵─┅┄
📨#خاطرات_شهدا
🟣شهید مدافعحرم محمدتقی اربابی
🔷او جزو سربازهای خودمان است
💜محمدتقی در خانوادهای متدیّن متولد شد که مادرش خانهدار بود و پدرش در اداره مخابرات کار میکرد. چهارماهه بود که پدرش در جنگ تحمیلی، مجروح میشود و محمدتقی از نظر جسمی ضعیف و مریض میشود. مادرش او را به بجنورد میآورد تا معالجه شود. به منزل شهید دفاع مقدس بهادری میآیند و مادرش میگوید که دکتر او را از معالجهی بچه نااُمید کرده است!
💜«شهید نورالله جعفری»، دوست شهید بهادری، به پشت محمدتقی میزند و میگوید: «نه! او جزو سربازهای خودمان است و هیچ چیزش نمیشود انشاءالله.» از آن روز به بعد، محمدتقی روزبهروز بهتر میشود و حالا پس از سیوچندسال از آن روز، در مزار شهدای درق، جایی بین شهیدان بهادری و جعفری آرام گرفته است. اینها انتخاب شده بودند و لیاقت شهادت را داشتند.
┄┅─✵🕊✵─┅┄