eitaa logo
رفاقت تا شهادت...🌱
4.5هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
4.3هزار ویدیو
34 فایل
بسـم‌ربّ‌عشــق ماهمیشھ‌فکرمیکنیم‌شھدا یه کارخاصی‌کردن‌کہ‌شھیدشدن❗ ، نه‌رفیق . .🖐🏽 اونا خیلی‌کارهارونکردن‌که شھید شدن :))💔 اگه انتقاد و پیشنهادی داشتی من اینجام @rabbani244 تبادل نداریم تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/187105918Ce558e6c9ac
مشاهده در ایتا
دانلود
یادمه یه بار یه بنده خدایی واسه نماز ظهر توی حسینیه پادگان دکمه های پیراهنش رو باز کرد؛ بابک بهش گفت: میدونم هوا گرمه ولی احترام حسینیه رو نگهدار؛ قراره نماز بخونیم هنوز حسینیه زیاد شلوغ نشده بود. اون بنده خدا هم با حالت بدی بهش گفته بود: برو من اعصاب ندارم .... همینی که هست بابک اومد کنار من جریان رو گفت . منم بهش گفتم: ولش کن به ما چه ؛ حوصله داریا.... یه نگاه بهش بنداز اون عادتشه بیخیال.. بابک داشت امر به معروف میکرد... اما من و اون بنده خدا فکر پنکه و خلاص شدن از این حالت بودیم... 🕊🌱 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
ما کجا و شهدا کجا... 😭🥀 می خواست بره فاو ماشين رو برداشت و رفت ساعتی بعد ديدم پياده داره بر می گرده؛ گفتم چی شده؟ چرا نرفتی؟ ماشينت كو؟ گفت: داشتم رانندگی می کردم كه اطلاعيه‌ای از راديو پخش شد. مثل اينكه مراجع فرمودند رعايت نكردن قوانين راهنمايی رانندگی حرامه. من هم يه دستم قطع شده و رانندگی كردنم خلاف قانونه. تا اطلاعيه رو شنيدم ماشين رو زدم كنار جاده، برگشتم يه راننده پيدا كنم كه منو تا فاو ببره... منبع: سامانه سرداران عشق 🥀 🕊🌱 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
هنگام صحبت با نامحرم سرش را پایین می انداخت حجب و حیا در چهره‌اش موج می‌زد. وقتی برای کمک به مغازه پدرش می رفت، اگر خانمی وارد مغازه می شد کتابی در دست میگرفت و سرش را بالا نمی آورد. می‌گفت: پدر جان لطفاً شما جواب دهید... 🕊🌱 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
🏴نوجوان بود پشت سرش می ایستادیم به نماز. رفتارش آنقدر بزرگتر از سنش بود که بعد از شهادت فکر می کردم آیا آن سال هایی که ما پشت سرش نماز می خواندیم او اصلا به سن تکلیف رسیده بود یا نه؟! روایت حاج قاسم از شهید حسن یزدانی رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
سالگرد شهادت شهید خلبان عباس بابایی 🌱 یکی از هم­دوره­‌ای‌­های شهید بابایی بیان می­­‌کند: در دوران تحصیل آموزش خلبانی در آمریکا، روزی در بولتن خبری پایگاه آموزشی «ریس» که هر هفته منتشر می­شد، مطلبی نوشته شده بود که توجه همه ما را به خود جلب کرد. مطلب این بود: دانشجو بابایی ساعت ۲ بعد از نیمه شب می­‌دود تا شیطان را از خود دور کند. من و بابایی هم‌اتاق بودیم. ماجرای خبر بولتن را از او پرسیدم گفت: چند شب پیش بی‌­خوابی به سرم زده بود. رفتم میدان چمن پایگاه و شروع کردم به دویدن. از قضا کلنل «باکستر» فرمانده پایگاه با همسرش از میهمانی شبانه برمی‌­گشتند آن‌ها از دیدن من شگفت‌زده شدند. کلنل ماشین را نگه داشت و مرا صدا زد، نزد او رفتم، او گفت: در این وقت شب برای چه می­‌دوی؟ گفتم: خوابم نمی‌آمد خواستم کمی ورزش کنم تا خسته شوم. گویا توضیح و جواب من برای کلنل قانع‌کننده نبود. او اصرار کرد تا واقعیت را برایش بگویم. به او گفتم: مسائلی در اطراف من می‌گذرد که گاهی موجب می‌شود شیطان با وسوسه­‌هایش مرا به طرف خودش و گناه بکشاند و در دین ما توصیه شده که در چنین مواقعی بدویم و یا دوش آب سرد بگیریم. تاریخ شهادت: ۶۶/۵/۱۵ 🥀 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
‏وصیت نامه شهید محسن حججی: از همه ی مردان امت رسول الله می خواهم فریب فرهنگ و مدهای غربی را نخورید؛ همواره علی ابن ابی طالب امیرالمومنین را الگو و پیشوای خود قرار دهید و از شهداء درس بگیرید...خودتان را برای ظهور امام زمان روحی لک الفدا و جنگ با کفار به خصوص اسرائیل آماده کنید که آن روز خیلی نزدیک است.همیشه برای خدا بنده باشید که اگر این چنین شد بدانید عاقبت همه ی شما به خیر ختم می شود... ۱۸ مرداد سالروز شهادت شهید حججی گرامی باد! شادی روح شان صلوات... رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
تعریف میکرد میگفت تا عمر دارم عذاب وجدان دارم... 🥀 یادمه روزای جنگ بود... حالم بد بود و خسته بودم و عصبی... اومدم پشت یه دیوار قناصه رو گذاشتم زمین و بهش تکیه دادم... که ناگهان خاکی از زمین بلند شد و یک ماشین ایستاد خاک بالا بود و ماشین که رفت یکی اومد طرفم دیدم بهنامه بیشتر عصبی شدم چون که چندین بار برش میگردوندیم عقب باز می دیدیم وسطه میدونه بلند شدم یک سیلی محکم زدم تو صورتش... 😔 با بغض یه اسلحه گرفت طرفم گفت بیا داداش از عراقیا اسلحه برات غنیمت آوردم😢 و برای همیشه شرمندم کرد 😭😭😭😭 🕊🌱 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
میگفت‌ جز حرف آقا، حرف ‌هیچکس را‌ گوش‌ نکنید دنیا‌ و آخرت‌ تو اطاعت‌ از‌ ولایته... 🕊🌱 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
سالگرد شهادت شهید علیرضا موحد دانش 🌱 یک روز دیدم علی با محمد رضا دعوا می کند. محمد رضا برگشت علی را تهدید کرد و گفت: اگر کوتاه نیایی به بابا می گویم در مدرسه چکار می کنی. من با شنیدن این حرف کمی ترسیدم، اما آن موقع به روی خود نیاوردم. آنها کلاس دوم و سوم ابتدایی بودند و با اوضاعی که آن روزها داشت، حسابی هوایشان را داشتم. محمد را مدتی بعد کشیدم کنار و گفتم: بابا، علی رضا در مدرسه چکار می کند؟ محمد گفت: بابا می دانی با پول توجیبی که بهش می دهی چه می کند؟ من ترسم بیشتر شد و حسابی مضطرب شدم، گفتم: خوب بابا بگو با آن پول چه می کند؟ جواب داد: دفتر و مداد می خرد و می دهد به بچه هایی که خانواده شان فقیر هستند... راوی: پدر شهید 💚 تاریخ شهادت: ۶۲/۵/۱۳ 🥀 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
طرف داشت غیبت میکرد بهش گفت: شونه هاتو دیدی؟ گفت: مگه چی شده؟ 😳 گفت: یه کوله باری از گناهان اون بنده خدا رو شونه های توئه... 🕊🌱 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
شهیدی که قمقمه اش بعد ۱۲ سال آب گوارا داشت... 🥺 در فکه کنار یکی از ارتفاعات، تعدادی شهید پیدا شدند که یکی از آنها حالت جالبی داشت. او در حالی روی زمین افتاده بود که دو قمقمه ی پلاستیکی آب در دستان استخوانی اش بود. یکی از قمقمه ها ترکش خورده و سوراخ شده بود. ولی قمقمه ی دیگر، سالم و پر از آب بود. درِ قمقمه را که باز کردیم، با وجود این که حدود ۱۲ سال از شهادت این بسیجی سقا می گذشت، آب آن بسیار گوارا و خنک مانده بود... 😢 منبع: دل های خدایی 💚 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
معرفی کتاب امانتی 🌱 بریده هایی از کتاب: ۱-نماز اول وقت را از واجبات خود می دانست. می گفت اگر بخواهیم کاری بکنیم اما نمازمان اول وقت نباشد، برکت از آن کار می رود و کار هم اصلاً پیش نمی رود. با این حال همه مدل رفیقی داشت. حتی بی نماز! عقیده اش این بود که انسان نباید رفقایش را به قشر خاصی محدود کند. هر کدام هر عیبی داشتند هوایشان را داشت تا کم کم عیب را برطرف کند. با همه مدارا می کرد، تا جایی که حتی دوستان بی نمازش هم مثل خود مسجدی و اهل نماز اول وقت می شدند. ۲-نمی توانست ببیند چند نفر دور هم جمع شده اند و غیبت می کنند برای همین هم هر فکری به سرش می زد عملی می کرد تا حواس جمع را از غیبت پرت کند. 🕊🌱 🕊🌱 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b