معرفی کتاب شلاق های بی درد 🌱
بریده هایی از کتاب:
۱-«ای آقای مظلوم! غربت ما را میبینی؟ اجساد ما را میبینی که لگدمال میشود؟ زیر شنی تانک میرود و اینجا زیر چکمههای سربازان، بدنهای مجروح اسرا را میبینی که چطور تازیانه میخورد؟ اما لایوم کیومک یا اباعبدالله! هیچ روزی مثل روز تو نیست! ما کجا و مصائب زینب کجا؟ ما کجا و طفل سهسالهات کجا؟! ما کجا و سر بریده ات...»
۲-یاد مصائب بزرگتر، مصیبت را هر چند بزرگ و سخت باشد، برایت قابل تحمل میکند. دیگر بر خود نمیگریی. خود را نمیبینی. تازه به ادراک میرسی؛ معرفت. چشمت دوباره نم میگیرد. دلت میسوزد. مجسم میکنی و باز هم گریه میکنی؛
#معرفی_کتاب_شهدا 🕊🌱
#شهید_آزاده_سیدهادی_هاشمی 🕊🌱
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
آستین خالی ات نشان از مردانگی ست...
با ایــن دو دست سالم،
هنوز نتوانسته ام یک قنوت این چنینی بخوانم... 😢🥺😓😭
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
همرزم شهید:
شب عملیات تا صبح من و محمدحسین و میثم زیر یک پتو لرزیدیم میثم قبل از نماز صبح بلند شد وضو گرفت تا نماز شب بخواند.
نماز شب را خواند و این آخرین نماز شبش بود.
قبل از اینکه بزنیم به خط گفتم: میثم نیتت صاف شد؟
نگاهم کرد و با یه لبخند گفت: صافِ صاف...
از این صاف صاف گفتنش تا لحظه ای که غسل خون کرد چند لحظه هم نشد و شهید شد.
همسر شهید:
بعضی ﺭﻭﺯﻫﺎ به من میگفت: ﺍﮔﺮ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺟﻨﺎﺯﻩ بی ﺳﺮ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﭼﻪ ﻛﺎﺭ ﻣﯽﻛﻨﯽ؟
همینطور هم شد در عملیات مستشاری در سوریه در اثر اصابت گلوله توپ به سرش بی سر شد و به شهادت آرزوی دیرینه خود رسید.
بنا بر وصیت میثم، مزار او در بهشت زهرا (س) بدون سنگ مزار در کنار برادرش شهید مسعود مُدواری می باشد.
#شهید_میثم_مدواری 🕊🌱
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
به خاطر بسپاریم
جاده ای که به کربلا میرسد
از همان سنگرهای دفاع مقدس میگذرد... 🥀
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬استوری شهدایی
" دل هوای ماندن ندارد .. "
#شهید_تورجی_زاده♥️🕊
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
🌴#برگیازخاطرات✨
وقتۍ حسـین بہ خانہ آمد،
از درجہ و این حرفها پرسـیدم، گفت:
درجہۍ خوب و مـمتاز رو #شهدا گرفتن!
من و امـثالِ من باید تلاش ڪنـیم تا بہ درجہۍ اونا ڪہ درجہۍخداییہ برسـیم..
اگہ بخوایم براۍ خودمـون اسـم و رسم درسـت ڪنیم ڪہ باختیـم...
#شهید_حسین_همدانی♥️🕊
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
رفاقت خوبہ ختم بہخیرشہ...
بہخیر مثل همین شہادت...😍
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
#خاطرات_شهدا
🔹سر مزار #امیر نشسته بودم که یه جوون اومد👤 و گفت: شما با این شهید نسبتی دارید⁉️
گفتم: بله ، من برادرش هستم.
گفت: راستش من #مسلمون نبودم، بنا به دلایلی اما به زور مسلمون شدم ولی #قلبا اسلام نیوردم❌
🔹تا اینکه یک روز اتفاقی عکس #برادرتون رو دیدم، حالت عجیبی بهم دست داد. انگار عکسش باهام حرف میزد با دیدنش #عاشق اسلام شدم😍 و قلــ❤️ـبا #ایمان آوردم.
#شهید_امیر_حاج_امینی
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
هر آمدنی رفتنی دارد..
جز شهــ🌷ــادت...
شهید که شدی میمانی؛
یعنی خدا نگهت میدارد برای همیشه...
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
پدر شهید در خصوص شنیدن خبر شهادت فرزندش میگوید: «آقا وحید دوستی به نام آقا سعید دارد که خیلی وقتها با ما تماس میگرفت و جویای احوال پسرم بود؛ آقا سعید روز جمعه ۱۳ دیماه ساعت ۸ صبح تماس گرفت و از همسرم جویای احوال آقا وحید شد و گفت: «هر چقدر به وحید زنگ میزنم، جواب نمیدهد، اگر از او خبردار شدید به من هم اطلاع بدهید.»
من حدود ساعت ۹ صبح گوشی تلفن همراهم را نگاه کردم و دیدم که نوشته حاج قاسم سلیمانی آسمانی شد.
فهمیدم که وحید هم شهید شده است...
تلویزیون را روشن کردیم و همین که حاج قاسم را نشان داد همسرم گفت: «حاج قاسم رفت، وحید منم رفت. وحید من فدای امام حسین (ع) و حضرت زینب (س)؛ من جواب تازه عروسم را چه بدهم؟»
همسرم چند بار این حرف را مطرح کرد. برای ما مسلم بود که وحید قدم به قدم همراه حاج قاسم بود.
ساعت ۱۰ صبح همکاران آقا وحید آمدند و پسر دومم آقا حمید هم آمد و گفت: «من از ساعت ۵ صبح خبردار بودم، اما نمیدانستم چطور باید خبر شهادت وحید و سردار سلیمانی را به شما بگویم.»
#شهید_وحید_زمانی_نیا 🕊🌱
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
معرفی کتاب مرتضی آیینه زندگی ام بود 🌱
بریده هایی از کتاب:
۱-وقتی میشد که من سر مسئلهای ناراحت و گرفته میشدم و به ایشان شکایت میکردم به من میگفت: ببین هزاران کهکشان در آسمان وجود دارد. یکیاش راه شیری است. سیارههای زیادی در آن هست که یکیاش زمین است. کره زمین قارههای متفاوتی دارد. یکیاش همین زمینی است که ما روی آن زندگی میکنیم. از کل به جزء میآمد. بعد میگفت ما هم ذرهای در این مجموعه هستیم. حالا ببین این حرفی که شما میگویید، جایش در این مجموعه باشکوه کجا است؟ آدم در آن کلیت میدید که چقدر آن اتفاق، ناچیز و بیاهمیت بوده است؛
۲-چند سال از انقلاب گذشته بود که مرتضی سیگارش را ترک کرد. دلیلی که برای این کار یاد کرد این بود که آقا امام زمان (عج) در همه حال ناظر بر اعمال و رفتار ما هستند. در این صورت من چطور میتوانم در حضور ایشان سیگار بکشم؟ اینگونه بود که دیگر هرگز لب به سیگار نزد. در مورد هر آدم غیر سیگاری این احتمال، هرچند ناچیز، وجود دارد که روزی سیگار بکشد، ولی در مورد مرتضی این امر کاملاً غیر ممکن بود. چون ارادهاش از ارادت حق ناشی میشد.
#معرفی_کتاب_شهدا 🕊🌱
#شهید_سید_مرتضی_آوینی 🕊🌱
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
زمیـن...
همچو قفس مۍماند...
بعضۍها آفـریـده مۍشوند
برای #پرواز... 🕊
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b