eitaa logo
رفاقت تا شهادت...🌱
4.5هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
4.3هزار ویدیو
34 فایل
بسـم‌ربّ‌عشــق ماهمیشھ‌فکرمیکنیم‌شھدا یه کارخاصی‌کردن‌کہ‌شھیدشدن❗ ، نه‌رفیق . .🖐🏽 اونا خیلی‌کارهارونکردن‌که شھید شدن :))💔 اگه انتقاد و پیشنهادی داشتی من اینجام @rabbani244 تبادل نداریم تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/187105918Ce558e6c9ac
مشاهده در ایتا
دانلود
با گشاده‌رویی و شوخ‌طبعی و محبت‌های سردار، شب به‌یادماندنی برایمان رقم خورد. حاج قاسم به من، بچه‌ها، عروس و نوه‌ام انگشترهای زیبا هدیه دادند. سردار، عروسم را با عنوان «عروس خوبان» صدا می‌کردند. به او گفتند: «دخترم! قدر خودت را بدان. خیلی خاص بوده‌ای که خداوند شما را عروس این خانواده قرار داده. شیخ محمد، خیلی بزرگ بود...» من از فرصت استفاده کردم و گفتم: «اما من، لیاقت شیخ محمد را نداشتم...» حاج قاسم حرفم را قطع کردند و گفتند: «اصلاً این حرف را نگویید. اول شما شهید شدید و بعد، شیخ محمد به این درجه رسید. از دامن زن، مرد به معراج می‌رسد. به خاطر ایثار و ازخودگذشتگی شماست که شیخ محمد، شیخ محمد شده. وجود شما به او اطمینان خاطر داد که فرزندانش را بگذارد و برود.» با حرف‌های محبت‌آمیز سردار، انگار خستگی تمام آن سال‌های سخت از تنم بیرون رفت... رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
📋 | 🟢شهید مدافع‌حرم جهانپور شریفی 🔹تاریخ ولادت: ۱۳۵۷/۰۶/۲۵ 🔸محل ولادت: روستای‌پرزیتون 🔹تاریخ شهادت: ۱۳۹۲/۰۶/۲۵ 🔸محل شهادت: سوریه 🔹مزار: میمند،روستای پر زیتون رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
🌿💌 ✨اي جوانان نكند در رختخواب ذلت بميريد كه (ع) در محراب عبادت شهيد شد. ✨اي جوانان مبادا كه در بميريد كه (ع) در ميدان نبرد شد. ✨اي جوانان ، مبادا كه در حال بي تفاوتي بميريد كه در راه حسين عليه السلام و با هدف شهيد شد. ♥️🕊 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
استادی میگفت•°✨°• گاهی یک پیام به نامحرم ،•°📱°• یک صحبت با نامحرم•°🍃°• بسیاری از لطف هارا•°☺️°• از انسان می گیرد•°💢°• لطف رسیدن به مراتب الهی!•°☝️🏼°• لطف رسیدن به شهدا‌!•°😍°• لطف رسیدن به مقامِ سربازیِ امام زمان‹عج›•°💪🏼°• فقط این را بدانیم•°🤔°• شهدا هرگز اهلِ رابطه•°🚫°• با نامحرم نبودند...:)•°🕊°• ابراهیم به زن نامحرم آلرژی داشت ♥️👆🏻 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
📚برشی از 📕«قرعه‌ای از آسمان» 🔵شهید مدافع‌حرم عمار بهمنی ❤️عمار می‌گفت:«یکی از آرزوهام اینه که یه خونه‌ی خوب و خیلی بزرگ بخرم و هر سال بدم به یه زوج جوون که رایگان استفاده کنن، شاید بتونن خونه‌ای تهیه کنن». دست و دل‌باز بود و حبّ دنیا نداشت و تا جایی که می‌توانست، به یاری دیگران می‌شتافت. اگر سر چهارراه پشت چراغ قرمز ترمز می‌کردیم یا در خیابان فردی را می‌دید که به کمک نیاز دارد، بی‌منّت و خالصانه پیش‌قدم می‌شد. 🦋به فراخورِ حال آن آدم‌هایی که محتاج کمک بودند، سریع دست به جیب می‌شد و با حفظ آبروی طرف، هر چه در جیبش بود، می‌بخشید. درصورتی که خودش به همان مقدار پول در تهِ جیبش به‌شدّت نیاز داشت. ❤️این عملِ عمار برایم جالب بود و می‌گفتم: «تو که بیکاری شدی، پولت را لازم داری، حال چرا همهٔ دار و ندارت را می‌بخشی؟ مقداری‌ش رو ببخش و مقداری رو نگهدار!» می‌گفت: «نه، اگه به همین آدما کمک کنیم، دعاشون در حق ما برآورده می‌شه و عاقبت بخیر می‌شیم.» 🦋در شهرک بودیم و داشتیم از جایی رد می‌شدیم. دیدم عمار رفت سمت رُفتگری که مشغول نظافت بود. رفت جلو و دست داد. شروع کرد به گپ‌زدن. در همان حال، کمک مالی هم بهش کرد. این حرکات را چندین بار از او دیده بودم اما هیچ‌وقت به روی خودش نمی‌آورد. به او می‌گفتم: «فهمیدم کمک کردی.» و او منکر می‌شد و می‌گفت: «نه! فقط احوالش را پرسیدم و "خسته‌نباشید" گفتم.» ❤️اما من اصرار می‌کردم که فهمیدم و او هم از من قول می‌گرفت حالا که میدانم، به کسی چیزی نگویم. همیشه این کارهایش برایم جالب بود. بی‌ریا بود و دوست داشت کارهای خیرش پنهانی باشد. با اینکه آن آدم‌ها را برای اولین‌بار می‌دید، طوری گرم می‌گرفت و دم‌خورشان می‌شد که انگار سال‌هاست آن‌ها را می‌شناسد. شاید آن آدم اصلاً ایرانی هم نبود اما او دریغ نمی‌کرد. رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
‌ ـ♥️🌱 یک‌آقایی‌گفته‌بود: دراعتکاف‌مسجدکوفه، 'عج'رادرخواب‌دیدم که‌به‌من‌فرمود: این‌هایی‌که‌به‌این‌جا(مسجدکوفه)آمده‌اند، ازمؤمنینِ‌خوب‌هستند ولی‌هرکس‌حاجتی‌دارد وبرای‌برآورده‌شدنِ‌حاجتِ‌خودآمده‌است؛ مانندخانه،فرزندو... هیچ‌کدام‌برای‌من‌نیامده‌اند😢 البته‌محتاج‌به‌خواب‌هم‌نیست. مطلب،‌همین‌طوراست‌ وهر‌کدام‌درفکر‌حوائجِ‌شخصی‌ِخودهستیم وبه‌فکرآن‌حضرت‌که‌نفعش‌به‌همه‌برمی‌گردد و از اهمّ ضروریات‌است،نیستیم. 📚درمحضر‌آیت‌الله‌بھجت،ص۲۷ ☔️ رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼 السلام علیک یا بقیه الله 🌼عمری است که ✨پریشان و گرفتارِ تواَم من 🌼در فکرِ تو ✨ وُ دیدنِ رُخسارِ تواَم من 🌼ای شمسِ نهانْ ✨در پَسِ غیبت ، کجایی؟ 🌼بی تابم و ✨مشتاقِ به دیدارِ تواَم من 🌼 اللهم عجل لولیک الفرج
📨 🌕شهید مدافع حرم احمد قنبری 🔷خــــادم الحسیــــن 🎙راوے: مادر شهید محله مان مسجدی نداشت. زمینی را وقف ساخت‌ مسجد صاحب‌الزمان(عج) کرده بودند. مردم محل از این موضوع خیلی خوشحال بودند. شبهای جمعه تکه‌موکتی را در همان زمین پهن میکردند و زنان و مردان باایمان محل برای اقامه‌ی نماز به آنجا می‌رفتند🕌 احمد هم که از ۶سالگی اهل نمازخواندن بود، در آن زمان ۱۲سال بیشتر نداشت. شبهای جمعه کِتری بزرگ آب‌جوش و لیوان و چایی را روی فُرقونی می‌گذاشت و به آنجا می‌رفت تا به نمازگزاران چایی بدهد. همیشه نگران دستان کوچک و جثه‌ی کودکانه‌ی احمد بودم که‌ مبادا آبجوش روی او بریزد☕️🤭🫖 یک شب، نمازم را تمام کردم که با صدای گریــــه‌ی احمــــد، هراســــان به حیــــاط رفتــــــــم😨 گفتم: احمد جان! مادر به فدایت! چه شده؟؟ چقدر گفتم مراقب باش! آخرش آبجــــوش روی‌ات ریخــــت؟😭 بدنش را وارسی کردم و خبری از سوختگی نبود اما یک‌بند گریــــه می‌کــــرد🙄 گفتم: مادر، دلم هزار راه رفت! چه شده؟ چــــرا گریــــه‌ می‌کنی؟😭 احمد گفت: مادرجان! وقتی به خانمها چایی می‌دادم، یکی از خانم‌ها به من گفت: «خــــادم الحسیــــن»!💚 آری! اینگونه پس از شهادتش، شهید مدافع حرم احمد قنبری آخرین طواف حرمش را دید و لقب "خادم الحسین" برای همیشه بر او باقی ماند!🕊 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
5.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقا نگرانم باز اگه نیام میمیرم😭💔 ببینید و به بذارید🌹 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
سعی کنید در کارهایتان نیت خود را خالص نموده و اعمالتان را از شرک، ریا، حسادت و بغض پاک نمایید تا هم اجر خود را ببرید و هم بتوانید مسئولیت خود را آن چنان که خداوند و اسلام میخواهند انجام داده باشید... 🕊🌱 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
🔞 خاطره‌ای بشنوید از گروهک کومله که به بهانه مرحومه می‌خواد مردم رو بکشونه کف خیابون و مثلا شده لیدر اعتراضات رسمه به میمنت ازدواج، جلوی پای عروس و داماد قربانی می‌کنن. این رسم رو کومله هم اجرا می‌کردن، با این تفاوت که قربانی‌ها جوانان اسیر ایرانی بودند یک بار چند نفر از ما رو برای دیدن عروسی دختر یکی از سرکردگان کومله بردن. بعد از مراسم، اون عفریته گفت: "باید برام قربانی کنید تا به خونه شوهر برم". دستور داده شد قربانی‌ها را بیارن. شش نفر از مقاوم‌ترین بچه‌های بسیج اصفهان که شاید حداکثر سن آنها ۱۴ سال نمی‌شد را آوردن و تک تک سر بریدن... شهدای نوجوان مانند مرغ سر بریده پر پر می‌زدن و آنها شادی و هلهله می‌کردن. اما این پایان ماجرا نبود. اون دختر دوباره تقاضای قربانی کرد و این بار شش نفر سپاهی، چهار نفر ارتشی و دو نفر روحانی را آوردن و این دوازده نفر رو هم سر بریدن. من و عده دیگری از برادران رو که برای تماشا برده بودن، به حالت بیهوشی و اغما افتاده بودیم و در این وضعیت، مجددا ما رو روانه ی زندان کردن... 📚 حکایت فرزندان فاطمه جلد۱، ص۳۴ رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b