eitaa logo
رفاقت تا شهادت...🌱
4.5هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
4.3هزار ویدیو
34 فایل
بسـم‌ربّ‌عشــق ماهمیشھ‌فکرمیکنیم‌شھدا یه کارخاصی‌کردن‌کہ‌شھیدشدن❗ ، نه‌رفیق . .🖐🏽 اونا خیلی‌کارهارونکردن‌که شھید شدن :))💔 اگه انتقاد و پیشنهادی داشتی من اینجام @rabbani244 تبادل نداریم تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/187105918Ce558e6c9ac
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸همسر شهید نقل میکند: مجتبی در همه حال شوخ طبع بود. چشمان روشن و صورتی نورانی و شاداب داشت، هر وقت از مقابل ساختمان بنیاد شهید باغملک عبور می کردیم با شوخی می‌گفت: 🌺 خانم این آدرس را حفظ کن بعد از شهادت من مسیرت زیاد به اینجا می‌خورد. من متوجه می‌شدم که حرفش جدی است اما برای اینکه ناراحتم نکند با شوخی و خنده می‌گفت. 🔸حتی در خود سوریه دوستانش می‌گفتند برخی اوقات که در منطقه‌ی عملیاتی راه را گم می‌کردیم، در عین عصبانیت همه‌ی ما، شهید زکوی با لبخند می‌گفت: 🌺 نترسید راه ما به سمت بهشت است گم نمی‌شویم. 📸 مدافع‌حرم (تازه تفحص یافته) 🗓 شهادت ۱۰ آذرماه ۹۴ - ایام_اربعین 📿شادی روحشان صلوات الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فرَجَهُمْ 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
6.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸ختم ساده ای که از زبان کربلایی کاظم ساروقی بیان شده، که بزرگترین دلیل حقانیت این مرد عنایتی است که به ایشون کردند، کشاورزی بود که حتی سواد خواندن و نوشتن هم نداشت و به خاطر زندگی مملو از پاکی و درستی که داشت یکباره حافظ کل قرآن میشه و در اون زمان مورد تایید بسیاری از علما قرار میگیره و بارها و بارها ازمایش میشه و واقعا زندگی ایشان معجزه ای بود،محل دفنشون هم در قم روبروی پل آهنچی و چند قدمی حرم حضرت معصومه است. رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
من کنار سید نشسته بودم و سید هم طبق معمول شال سبزش را روی سرش انداخته بود و با سوز و گداز خاصی مشغول خواندن زیارت‌ عاشورا و مداحی بود بعد از اتمام مراسم ناگهان شال سبز خود را بر گردن من گذاشت با تعجب پرسیدم: این چه کاری است؟ گفت: بگذار گردن تو باشد بعد از لحظه ای دیدم جمعیت حاضر به سوی من آمدند و شروع کردند به بوسیدن و التماس دعا گفتن با صدای بلند گفتم: اشتباه گرفته‌اید مداح ایشان است اما سید کمی آنطرف تر ایستاده بود و با لبخند به من نگاه می کرد شهید🕊🌹 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
8.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 شهید خادم صادق و یک توصیه إلهی، بشنویم ! 🔹 شهدا دلها را تصرف می‌کنند 🚩----------------------------------🚩 🇮🇷شادی ارواح طیبه شهدا صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
7.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 حاج قاسم سلیمانی: شهدا نوراَند، شهدا مقدس‌اند. 💠همون تقدّسی که مقدّسات ما در نزد ما دارد، همون تقدّس را شهدای ما در دل ما دارند. رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
15.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌خاطره شنیدنی وعجیب ازکربلایی کاظم ساروقی (بیسوادی که به یکباره حافظ کل قرآن شد) 🎙استاد معظم سیدجعفرکسایی ⬅️۶اسفند۱۴۰۱_مسجدفاطمیون ✅رهبرمعظم انقلاب: مرحوم کربلایی کاظم جزو معجزات قرآن بود رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
‍ 🔴 برکت توسل به نام امام زمان ارواحنا فداه انسان در هر تنگنا و مشکلی بیفتد، اگر بتواند «یا صاحب الزمان» را درست بگوید، امام زمان علیه السلام به فریاد او می‌رسند. یک نفر نقل می‌ کرد: دو جوان مدت زیادی در مکه، معتکف شدند که یکی از آنها شیعه و دیگری اهل سنت بود. آن‌ دو نفر با همدیگر رفیق ‌می‌ شوند. شب‌ ها روی پشت بام می‌خوابیدند و گاهی برای تهیه غذای ساده‌ای بیرون می‌رفتند و بقیه‌ اوقاتشان را در مسجد الحرام، مشغول به عبادت خود بودند. روزی مشغول به طواف بودند که پای جوان شیعه پیچ می‌خورد و دستش به لباس احرام یکی از عرب‌ها اصابت می‌ کند. آن عرب، فریاد می‌زند: سارق سارق. شرطه‌ها آن جوان را دستگیر می ‌کنند و به حجر اسماعیل می‌ برند تا مسئول آنها بیاید و او را ببرد. در همین هنگام، اذان مغرب ‌می ‌شود. آن جوان شیعه با صدای بلند می‌ گوید: «یا صاحب الزمان، یا صاحب الزمان». مسئول شرطه‌ها می‌ رسد؛ اما چون نمازگزاران آماده نماز جماعت شده بودند، تصمیم می ‌گیرند آن جوان را بعد از نماز ببرند. آنها ناگهان دیدند یک نفر با آرامش و با قدم‌های محکم، بدون توجه به اطراف آمد به طوری که نظر همه را جلب کرد. سپس دست آن جوان را گرفت و او را در پیش چشمان شرطه‌ها از جمعیت بیرون برد. شرطه‌ها به مسئول خود می‌ گویند: او کیست؟ آن مسئول می‌ گوید: نمی‌دانم؛ اما یک بار دیگر هم یک قضیه‌ای اتفاق افتاد و من او را دیدم که همین کار را انجام داد؛ ولی ما اصلاً نتوانستیم حرف بزنیم. 👤حجت‌الاسلام شیخ جعفر ناصری اللھم‌عجل‌ݪوݪیڪ‌اݪفࢪج‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌱
💢قبل از ظهور، دو کار مهم را انجام دهید! 1️⃣سعی کنید وجودتان امام زمانی بشود. خانه دلتان را به نام امام زمان بزنید. هیچ چیز جز خواسته امام زمان را به دلتان وارد نکنید. مثل سربازی باشید که در پادگان، مدل لباس، مدل مو و مدل عملکردش باید طبق نظر فرمانده باشد. قبل از هر کار فکر کنید آیا این فکر، این عمل، این نحوه لباس پوشیدن مورد رضایت امام زمانم هست؟ 2️⃣اینکه امام زمان که تشریف بیاورند، برای برگرداندن دین به مسیر اصلی، بسیار اذیت می شوند. مسیحیها زودتر به حضرت ایمان می آورند ولی بعضی شیعیانی که ادعای اسلام و مسلمانی دارند ولی نمی خواهند ساخته شوند، برای حضرت اسباب زحمت می شوند. 🔸سعی کنید در برابر امام زمان سختی و لجاجت نشان ندهید. در برابر امام زمان تسلیم باشید، فرمانبردار باشید. تسلیم و فرمانبردار بودن در برابر امام زمان را تمرین کنید. 🔰استاد حاج آقا رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
«گفتم: «محسن جان! دیر میایی بچه‌ها نگرانت هستند». لبخندی زد و حرف از صمیم قلبش بیرون آمد؛ حرفی که زبانم را قفل زد. غیرتمند گفت: «هر چی من بیشتر کار کنم، نتانیاهو(نخست وزیر اسرائیل) کمتر خواب راحت به چشمش میاد؛ پس اجازه بده بیشتر کار کنم». شهید🍃🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
🌻🍃وقتی با امام زمان ات حرف میزنی یا درد دل می کنی، دیدی حالت عوض شد.. بدان که وصل شدی به آقا... 😔با امام زمان عجل الله حرف بزن❤️ 🌻|↫ رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
10.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟠فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام 🎤حجت‌الاسلام رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
فصل پنجم : خداحافظ مادر قسمت سوم یک چشمم اشک بود و چشم دیگرم خون. رجب خودش از حال و روزم فهمید دوباره باردار شدم. اخم‌هایش در هم رفت. طوری رفتار می‌کرد انگار من مقصر هستم. تا قبل از آن تحویلم نمی‌گرفت؛ حالا بی‌محلی‌هایش هم بیشتر شد. فرصت و توان سر کار رفتن نداشتم. رجب مرا گذاشت بالای سر کارگرهای خانه و گفت: «بالا سر کارگر جماعت نباشی، از کار می‌زنه! چهارچشمی حواست بهشون باشه که کارشون رو درست انجام بدن.» یک پایم خانه بود و پای دیگرم در مصالح فروشی. با آن بچه‌ی در شکمم شب و روزم یکی شده بود و فرصت نمی‌کردم یک دقیقه بنشینم. دو اتاق بزرگ و یک آشپزخانه ساختند، کار به کندی پیش می‌رفت. کارگرها هرچه احتیاج داشتند من باید برایشان فراهم می‌کردم. «حاج‌خانوم! قیر می‌خوایم. حاج‌خانوم! گچ می‌خوایم. حاج‌خانوم! گونی بیار. حاج‌خانوم! گاز کپسول تموم شد.» پول‌هایمان ته کشید. رجب کارگرها را مرخص کرد و من باید کنار دست بنّاها می‌ایستادم. بلوک سیمانی را بلند می‌کردم و می‌بردم برای اوستا. خاک آب‌انبار را با طناب می‌کشیدم بالا و خالی می‌کردم گوشه حیاط. می‌رفتم سر پل امامزاده معصوم‌ (علیه‌السلام) نزدیک دوراهی قپان، قیر و گونی می‌خریدم بار وانت می‌زدم و در حیاط خانه خالی می‌کردم. در و همسایه به حالم گریه می‌کردند. هنوز عرقم خشک نشده باید بساط ناهار را ردیف می‌کردم. روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان 📙 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b