شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
🌷🌸🌷🌸🌷 🌸🌷🌸🌷 🌷🌸🌷 🌸🌷 🌷 🌹 #دعای_عهد 🌹 🌷 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ 🌷 🌸 اَللّ
❣🌟❣🌟❣🌟❣
💖حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) فرمودند:
💞صبح ها سعی کن این دعا «دعای عهد» را بخوانی چون در سرنوشت (عاقبت به خیری) دخالت دارد.
💢و ان شاء الله هر روز سوره یس را بخونیم و هدیه کنیم به حضرت زهرا سلام الله.
⏩ @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_مهدوی
باصدای: #حامد_زمانی🎤
حتما دانلود کنید😢
💐💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَــرَج💖💐
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
8.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خـــواب بــودم خــواب دیدم مُرده ام🔥
بی نهایـت خستـــه و افســـرده ام😔
👌 فــوق العـــاده زیبـــا👌👌
حتما ببینیـــد...
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
⭕️ برات شهادت شهید مصطفوی در کانال کمیل (محل شهادت شهید ابراهیم هادی )
🌺بعد از چاپ کتاب شهید ابراهیم هادی منطقه فکه و مخصوصا کانال کمیل خیلی سر زبونها افتاد. همراه با سید میلاد و چند تا از خادمین شهدا رفتیم فکه...
🌸فکه بوی کربلا می داد غربت عجیبی داشت ، عطش رمل گرمای سوزان بیابان فکه عجیب شبیه کربلا بود.
این حالات در رفتار #سید_میلاد مشهود بود که قدم در وادی مقدسی گذاشته ، پاهای برهنه اش گواه مدعی من بود. رسیدیم پشت کانال. سیم خاردارها مانع عبور به کانال شد. بی اختیار زانوهامون سست شد و دیگه اشک امان نمی داد.😭
🌺تنها چیزی که مرحم دلمون بود روضه آقا سید الشهدا علیه السلام بود ، بعد از اینکه یک دل سیر گریه کردیم سید بلند شد رفت به خادمهایی که جلوی نرده ایستاده بودند گفت خواهش می کنم. من می خوام خاک این مکان مقدس رو ببوسم. اونها گفتند به هیچ وجه نمی شه اجازه نداریم. سید بغض کرد.😞
🌸بالاخره اونها رو راضی کرد وارد کانال شدیم. گفت بچه ها وارد که شدید سجده کنید و از شهدا حاجت بخواهید.
تا درب کانال باز شد گویی درب بهشت باز شده. بوی عجیبی آمد. لحظه های سنگینی بود.
🌺سید میلاد در #قتلگاه_ابراهیم_هادی در سجده بود و فقط داد می زد. خاکها رو بر می داشت و به سر و صورتش می کشید.😢
🌸 با هر زحمتی سید رو از کانال آوردیم بیرون وسوار ماشین شدیم و همه تا اردوگاه فقط گریه کردند.
سید میلاد نتونست رانندگی کنه و نشست عقب و تا اردوگاه تو حال و هوای خودش بود.
📚برگرفته از کتاب مهمان شام. اثر گروه شهید هادی.
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
" رفاقت و ارتباط با شهدا دو طرفه است .اگر تو با آنها باشی آنها نیز با تو خواهند بود.
#قهرمان_من ؛ #شهید_ابراهیم_هادی
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_ویژه👌👌👌
⭕️ هدف زندگی / قسمت اول
👤 استاد #رائفی_پور
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
🍃🌹🍃🌹🍃🌹
شب عمليات خيبر بود. داشتيم بچهها را براي رفتن به خط آماده ميكرديم. حاجي هم دور بچهها ميگشت و پا به پاي ما كار ميكرد.درگيري شروع شده بود. آتش عراقيها روي منطقه بود. هر چي ميگفتيم «حاجي! شما برگردين عقب يا حداقل برين توي سنگر.» مگر راضي ميشد؟ از آن طرف، شلوغي منطقه بود و از اين طرف، دلنگراني ما براي حاجي.
🌸
دور تا دورش حلقه زده بودند. اينجوري يك سنگر درست كرده بودند براي او. حالا خيال همه راحتتر بود. وقتي فهميد بچهها براي حفظ او چه نقشهاي كشيدهاند، بالاخره تسليم شد. چند متر آنطرفتر، چند تا نفربر بود. رفت پشت آنها.🌷
#شهیدحاج_محمدابراهیم_همت
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
🌹☘🌹☘🌹☘ 🔮قسمت سی و هشتم داستان #شهیدتورجی_زاده 🍇ولایت فقیه راوی: برگرفته از نوار مصاحبه و خاطر
🌹☘🌹☘🌹☘
🔮قسمت سی و نهم داستان #شهیدتورجی_زاده
🍇تنبیه
راوی:
زنده یاد حجت الاسلام محرّبی
💜شهید تورجی زاده را همه دوست داشتند . توی کار خیلی جدّی بود . موقع شوخی هم خیلی از دست او می خندیدیم .😇
💚آن روز کارها زیاد بود و خسته شدیم . شب برای نگهبانی نوبت ما بود . ما چهار نفر با هم رفتیم . موقع نگهبانی همگی خوابمان برد! پاس بخش هم آمد و اسلحه های ما را برداشت و رفت !
💜صبح برگشتیم مقر . محمد همه نیروها را به خط کرد . بعد در مورد اهمیت نگهبانی و ... گفت .
💙سه نفر را آورد بیرون . سید رحمان هاشمی یکی از آنها بود . شروع کرد آنها را تنبیه کردن . کلاغ پر ، پامرغی و🙃 ... .
💚همه می دانستند محمد با کسی شوخی ندارد .
💖رحمان خیلی ناراحت بود . بغض کرده بود . همه می دانستند او با محمد سالهاست رفیق و دوست هستند .
💛حسابی آنها را تنبیه کرد . بعد هم بچه ها را مرخص کرد . من هم سر پُست خوابم برده بود . اما من را تنبیه نکرد !
💙وقتی همه رفتند به سمت آقای تورجی رفتم و با حالت خاصی گفتم : محمد آقا من هم با اینها بودم.
❤️نگاهی به من کرد . منتظر جواب بودم . البته حدس می زدم که چرا من را تنبیه نکرده ! من مدتی مربی عقاید و قرآن و ... بودم .
💖محمد گفت : اینها نیروی عادی هستند . مسئولیت اینها هم با من است . اما شما سرباز امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستید . تکلیف اینها با من است . تکلیف شما هم با خود آقاست . شما فرمانده ات کسی دیگر است !
❤️این را گفت و رفت . همان جا ایستادم . خیلی خجالت کشیدم . دوست داشتم من را هم تنبیه می کرد . اما این را نمی گفت . 😟
#ادامه_دارد......
📕بر گرفته از کتاب #یازهرا
💚 به کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده بپیوندید 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
☘🌹☘🌹☘