خیلی هاشون تا اسم کربلا میاد اشک تو چشماشون جمع میشه
خیلی هاشون تا عکس کربلا رو میبینند حسرت میخورند
من ایرانم و تو عراقی چه فراقی چه فراقی
چقدر شما مادر بزرگ مهربونی
که پیامبری که مایه آرامش عالم هست شما مایه آرامش پیامبر بودی
پیامبر ص خیلی حضرت خدیجه رو دوست داشت
بعد وفات حضرت خدیجه س حتی سال های بعد هم تا اسم حضرت خدیجه س رو میشنیدند شروع میکردند به گریه کردن که هیچ کس برای من مثل خدیجه نمیشه
وقتی همه منو رها کرده بودند خدیجه پشت من واستاد
چقدر شما مقام داری که پیامبر به شما پناه میآورده
یا حضرت خدیجه ما هم از همه جا رونده شدیم همه درها به رومون بسته شده
دست ما رو هم بگیر امشب
امشب چه حالی داره دخترتون زهرا س
امشب شب آخری هست که شما پیشش هستی
از مثل فردایی دیگه حضرت زهرا س بی مادر میشه
حضرت زهرا س فقط چهار سال داشتند که بی مادر شدند
اخ که بعد شما چه ها میکنند با دخترتون
اخ که چقدر خون میکنند به دلش
برات بمیریم مادر جان که تو سن کم بی مادر شدی
چه شب ها که در غم فراق مادرتون گریه کردید
حتما وقتی تو بستر بیماری بودید دخترتون زهرا هی التماس میکرده که مادر زودتر خوب شو
نکنه منو تنها بگذاری
یاد یه صحنه ای افتادم
یک روزی هم میاد که علی التماس زهرا رو میکرد که اگه میشه نرو
ببین میتوانی بمانی بمان
عزیزم تو خیلی جوانی بمان
خدایا امشب چه خبره
چکار داری میکنی با دلم
کجاها داری ما رو میبری
یاد یه صحنه دیگه ای هم افتادم
یه روزی هم میاد تو کربلا که زینب هی التماس داداشش حسین رو میکنه که داداش اگه میشه نرو
تو اگه بری ما چکار کنیم
محلا محلا یابن الزهرا
میخوام یکم بهتر روضه رو حس کنی
اگه دختر بچه داری و مادری
یه لحظه تصور کن خدای نکرده دیگه نباشی
ببین دخترت چه حالی میشه